موفقیت جدی

فلسفه موفقیت؛ برای دست‌یابی به دستاوردهای بیشتر و زندگی بهتر

موفقیت جدی

فلسفه موفقیت؛ برای دست‌یابی به دستاوردهای بیشتر و زندگی بهتر

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

۴۲ مطلب با موضوع «موفقیت :: موفقیت و تجارت» ثبت شده است

یکی از درس‌های جالبی که از مارک یارنل، از بزرگان فروش شبکه‌ای یاد گرفته‌ام، نحوه معرفی شرکت یا برند یا محصول‌تان است. تا پیش از این فکر می‌کردم که هیجان بالا و تکرار کم، می‌تواند کارگشا باشد. یعنی با حرارت زیاد، درباره محصول و خدمات و شرکت‌مان صحبت کنیم. البته من درگیر این کسب و کار نیستم؛ به طور کلی عرض می‌کنم.

اما حالا آموخته‌ام که روش کار، هیجان کم و تکرار بالاست. یعنی شما باید خیلی عادی و معمولی، شرکت و برند و محصول‌تان را معرفی کنید، ولی این کار معمولی را در تکرارهای بالا انجام بدهید. در این صورت افراد و شرکت‌های زیاد دیگری متوجه شما خواهند شد. سپس آرام‌آرام در اذهان جا خواهید گرفت. و سپس میل به همکاری با شما و خرید از شما شکل خواهد گرفت. اما این‌که مدام فکر کنید باید با حرارت بالا این کار را انجام بدهید و بعد، سریع، مانند شمعی که شعله گرفته، خاموش شوید،‌ راه به جایی نخواهد برد.

به واقع در این حوزه، استمرار و تعادل، مهمترین گزینه‌ها محسوب می‌شوند. امروزه حتی گوگل هم به فعالیت‌های منظم روزانه نمره می‌دهد، نه به فعالیت‌های زیاد و گاه به گاه. این را همیشه یادمان باشد.

 

------------------------------------------------------------------------------

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۸ ، ۱۷:۳۰
عیسی محمدی

فکر می‌کنم این را قبلاً نوشته بودم. اما چون به ذهنم رسید و نکته مهمی است، باید یک‌بار دیگر هم ذکر کنم.

بیایید یاد بگیریم که کارمان را، سرمایه‌مان کنیم.

یعنی چه؟

شما می‌خواهید یک کسب و کار، یک کار جدید و یک ایده جدید را شروع کنید. اما نمی‌توانید.

چرا؟

معمولی‌ترین دلیل و بهانه این است که پول و سرمایه ندارید. خب، راست هم می‌گویید.

حالا، کارتان را سرمایه‌تان کنید.

یعنی چه؟

این درس را از آنتونی‌ رابینز یاد گرفتم.

در روزگار جوانی، او دوست داشت برای شرکت جیم ران کار کند. جیم ران را بزرگترین سخنران و مشاور توسعه فردی دنیا تا به امروز می‌دانند؛ استاد خیلی از این متخصصان و سخنرانان و مشاوران کسب و کاری و توسعه فردی و موفقیتی بوده که الان می‌شناسیم. اما رابینز هیچ پولی نداشت که بتواند نمایندگی شرکت جیم راین را در یک گوشه از کشورش به عهده بگیرد.

رفت و ماجرا به جیم ران گفت.

پاسخ جیم ران چنین بود: کارت را سرمایه‌ات کن.

یعنی چه؟

بگذارید به جای پاسخ دادن به یعنی چه، کاری که آنتونی رابینز انجام داد را شرح بدهم.

کار او، پیدا کردن آدم و مشتری برای سمینارهایی بود که جیم ران باید در آن‌ها حضور می‌یافت.

چه کار کرد؟

به گفته خودش، دیگران هفته‌ای یک‌بار جلسه ارائه می‌گذاشتند تا به مشتریان توضیح بدهند که ماجرا چیست. او روزی سه بار از این جلسات و نشست‌ها برگزار می‌کرد. هر کجایی که گوشی پیدا می‌کرد، جلسه‌ای هم می‌گذاشت. در نتیجه و باز هم به گفته خودش، در یک هفته، به اندازه شش ماه دیگر همکارانش پیشرفت می‌کرد.

این آیا عالی نیست؟

یک مثال ساده‌تر می‌زنم.

من یک روزنامه‌نگار هستم. مثلاً قصد دارم یک فست‌فود راه بیندازم. وای، خدای من! چقدر باید پول جا و مواد اولیه و نیروی انسانی و تبلیغات و ... بدهم. بی‌خیال بابا.

نه، راه دیگری هم هست.

  1. شما چقدر پول برای این کار نیاز دارید؟ مثلا با حساب گرفتن یک جای اجاره‌ای، مثلاً صد و پنجاه تا دویست میلیون تومان.
  2. چقدر پول دارم؟ البته این یک راز است!!! ولی شما فرض کنید که مثلاً ده میلیون تومان در حساب پس‌اندازم دارم. چقدر لازم دارم؟ بین صد و چهل تا صد و نود میلیون تومان؟ برای راه‌اندازی فست‌فود در یک جای معمولی در مرکز یا پایین شهر.
  3. بهترین راه این است که بی‌خیال شوم؛ همان‌طور که گفتم.
  4. اما یک راه نسبتاً سخت‌تر هم وجود دارد: کارم را سرمایه‌ام کنم. کارم چیست؟ مثلاً روزنامه‌نگاری و تولید محتوا و نوشتن و ... . مثلاً ماهی سه تا سه و نیم میلیون درآمد دارم.
  5. سه و نیم، یعنی سالانه نزدیک به چهل میلیون. باید هزینه‌های رایج زندگی را هم از آن‌ها کم کنم. شاید تهش هفت، هشت ده میلیون بماند؛ شاید هم مثلاً بیست میلیون. پس بقیه‌اش چه می‌شود؟
  6. می‌توانم مثل قهرمانان المپیک، یک برنامه مدال‌محورانه بگذارم. یک سال و با تمام توانم کار کنم. پروژه‌های تولید محتوا بردارم؛ کار دوم و سوم و حتی چهارم را انتخاب کنم. تا می‌توانم تولید کنم. به جای ول گشتن‌های آخر هفته، کار کنم. از خوابم کم کنم؛ چرا باید روزی هشت ساعت بخوابم؟ شش یا هفت ساعت هم کافی است. جاهایی که بیشتر پول می‌دهند کار کنم. حتی مذاکره کنم برای درآمد بیشتر. زیاد هم نباید سخت بگیرم. این برنامه، صرفاً یک سال و برای فراهم آوردن سرمایه اولیه است. 
  7. شما یک سال به این برنامه پایبند خواهید ماند تا سرمایه اولیه جور شود. این، بسیار بهتر از وام گرفتن است. بهتر نیست؟
  8. نمی‌شود؟ چرا نمی‌شود؟ چه کسی گفته نمی‌شود؟ آنتونی رابینز توانست؛ فقط هفته‌ای به جای یک ارائه، بیست و یک ارائه داشت. من هم با این برنامه، توانسته‌ام در یک سال،‌ هم پول پیش مستأجرم را جور کنم، در حد پنجاه و پنج میلیون تومان؛ هم زندگی‌ام را بگذرانم (آن‌هم با وجود یک دختر گل یک و نیم ساله که خودتان می‌دانید خرجش چقدر بالاست)، هم اقساطم را بدهم و البته یک مقدار هم پول اضافه هم ذخیره کنم. یعنی به عبارت دیگر، شاید در یک سال توانسته باشم هشتاد تا نود میلیون تومان جمع کنم تا این شرایط را داشته باشم. تازه، من یک روزنامه‌نگار معمولی هستم و هیچ کار پروژه‌ای و خوداشتغالی هم نداشته و صرفاً دارم برای دیگران کار می‌کنم. شما چرا نتوانید؟ برای گرفتن همین هشتاد، نود میلیون وام، می‌دانید چقدر باید دوندگی کنم و خفت بکشم و سود بدهم؟ تازه شما اگر کاری مثل فروش و ... داشته باشید، با استفاده از اهرم‌های فضای مجازی و آفلاین و آنلاین، بیشتر از این می‌توانید کارتان را، سرمایه‌تان کنید. 

------------------------------------------------------------------------------

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۸ ، ۱۵:۱۳
عیسی محمدی

درس‌هایی که از فروشندگان مترو آموختم:

این روزها داخل مترو که راه می‌روید، انگار داخل مترو نیستید؛ انگار داخل یک جمعه‌بازار هستید. این روزها حتی داخل قطارهای مترو که هستید، گاهی حس این را دارید که یک جمعه‌بازار دارد حرکت می‌کند روی ریل‌ها. با این وجود، حتی از این دستفروش‌های نازنین نیز می‌توان درس‌ها یاد گرفت. بخشی از این درس‌ها را با شما نازنینان به اشتراک می‌گذاریم.


درس پنجم: به سمت مخاطب و مشتری برو؛ کند نباش؛ سنگین نباش

 

 

در حوزه کار فروشندگان مترویی، این خریداران نیستند که به سمت فروشندگان می‌روند؛ بلکه برعکس است. یکی از دلایل موفقیت آن‌ها هم همین است. آن‌ها می‌دانند که مشتری با توان خرید متوسط، در مترو فراوان است. پس به جای این‌که در جایی ثابت بنشینند، سراغ این مشتری‌ها می‌روند.

البته تازگی‌ها در بخشی از سکوها، فروشندگان مستقری را هم می‌بینیم. ولی نکته این‌جاست که این گروه نیز در مسیر رفت و آمد مشتریان خود اقدام به فروش می‌کنند و سریع هم می‌توانند جابه‌جا بشوند.

همین سرعت بالا در جابه‌جایی و رفتن به سوی مشتری، هر کجایی که هست، می‌تواند یکی از اسرار بزرگ موفقیت در هر کسب و کاری هم باشد، نه؟

متأسفانه بیشتر اصحاب کسب و کار، در مغازه و شرکت و سایت خود می‌نشینند و منتظرند که مشتری بر سرشان ببارد. مشتری این‌قدر بیکار نیست که سروقت این گروه بیاید؛ اگر دلشان می‌خواهد که زنده بمانند، این آن‌ها هستند که باید به سمت مشتری‌ها بروند؛ هر کجایی هستند. شاید مشتری در تلگرام باشد، شاید در یک منطقه شلوغ شهر و ... و البته شاید در مترو و واگن‌هایش....


---------------------------------------------------------------------------------------

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۸ ، ۱۳:۱۱
عیسی محمدی

درس‌هایی که از فروشندگان مترو آموختم:

این روزها داخل مترو که راه می‌روید، انگار داخل مترو نیستید؛ انگار داخل یک جمعه‌بازار هستید. این روزها حتی داخل قطارهای مترو که هستید، گاهی حس این را دارید که یک جمعه‌بازار دارد حرکت می‌کند روی ریل‌ها. با این وجود، حتی از این دستفروش‌های نازنین نیز می‌توان درس‌ها یاد گرفت. بخشی از این درس‌ها را با شما نازنینان به اشتراک می‌گذاریم.


درس چهارم: تخصصی کار کردن

غالب فروشندگان مترو تخصصی کار می‌کنند؛ یا در نهایت سه، چهار محصول. آن‌هایی هم که انواع و اقسام محصولات را روی دوش خودشان آویزان می‌کنند، البته چندان فروش بالایی ندارند. اما انگار که یک تقسیم کار نامحسوسی انجام شده باشد؛ این‌که هر کسی باید چه چیزی بفروشد.

این طور نیست که ببینند کدام محصول فروش بیشتری دارد و آن را بیاورند؛ این جوری ناچار خواهند بود که هر روز، یک محصول بیاورند و با این کار، می‌دانند که از ذهن مشتریان خود پاک خواهند شد.

 به واقع حوزه‌سازی و تخصص‌گرایی، یکی از مباحث مهم بازاریابی و فروش محسوب می‌شود. این‌قدر هم ساده هست که حتی فروشندگان مترویی هم آن را درک می‌کنند.

شما چرا آن را به کار نمی‌گیرید؟

---------------------------------------------------------------------------------------

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۸ ، ۱۲:۳۵
عیسی محمدی

درس‌هایی که از فروشندگان مترو آموختم:

این روزها داخل مترو که راه می‌روید، انگار داخل مترو نیستید؛ انگار داخل یک جمعه‌بازار هستید. این روزها حتی داخل قطارهای مترو که هستید، گاهی حس این را دارید که یک جمعه‌بازار دارد حرکت می‌کند روی ریل‌ها. با این وجود، حتی از این دستفروش‌های نازنین نیز می‌توان درس‌ها یاد گرفت. بخشی از این درس‌ها را با شما نازنینان به اشتراک می‌گذاریم.


درس سوم: استقامت و تسلیم نشدن

 

فروشندگان مترو هیچ‌وقت خسته نمی‌شوند.

شاید امروز آن‌ها را ببینید و خرید نکنید. شاید فردا آن‌ها را ببینید و خرید نکنید. شاید هفته بعد آن‌ها را ببینید و نکنید؛ با همان توضیحات و محصول و ... . شاید ماه بعد آن‌ها را با همان توضیحات ببینید و خرید نکنید. اما به هر حال،‌ یادتان می‌ماند که هر وقت خریدی داشتید، از آن‌ها انجام بدهید؛ چون هم خودشان را می‌شناسید، هم توضیحات‌شان را دیده و شنیده‌اید و هم این‌که نزدیک شما هستند.

این، نتیجه‌ای از سختکوشی و خسته نشدن است؛ به همین راحتی.

اما ما چه کار می‌کنیم؟ با اولین پاسخ نه، یا در نهایت ده تا پاسخ نه اول، در کل جهان‌بینی‌مان را از دست می‌دهیم و فکر می‌کنیم که همه چیز تمام است.


---------------------------------------------------------------------------------------

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۸ ، ۱۲:۳۶
عیسی محمدی

در فوتبال، تاکتیکی وجود دارد به نام پرسینگ. به این ترتیب که وقتی بازیکنان یک تیم توپ را از دست می‌دهند، دفاع را از همان زمین حریف شروع می‌کنند؛ یا این‌که وقتی تیم حریف می‌خواهد بازی را از زمین خودش شروع کند، مورد پرسینگ تیم مقابل قرار می‌گیرد.

اما چرا دفاع از زمین حریف؟

به یک دلیل ساده: 

خراب کردن تاکتیک و بازی تیم حریف و عدم شکل گرفتن یک استراتژی معین و مشخص. و البته کمی هم شانس؛ بسیار اتفاق افتاده که به واسطه پرسینگ، بازیکنان یک تیم دچار اشتباه شده و توپ را تقدیم تیم مقابل کرده‌اند تا گل بزنند. به همین راحتی.


چطور از این تاکتیک در زندگی‌مان استفاده کنیم؟

خیلی ساده است. پرسینگ را در مورد مشکلات ایجاد شده سریعاً اجرایی کنید. نگذارید مشکلات بزرگتر و بزرگتر بشوند. از همان‌جایی که شروع شده‌اند، سریع دفاع کردن را شروع کنید. اجازه ندهید که استراتژی مشکل شما به طور کامل شکل بگیرد، از همان جایی که شکل گرفته، یعنی از زمین خودش، دفاعش کنید، خرابش کنید، به همین راحتی.


بگذارید یک مثال ساده بزنم:

مشکلی در محل کارتان پیش آمده. فروش بخش شما محدود و کم شده. باید کاری کنید. احتمالاً شما باید جلسه‌ای بگذارید و با کارمندان و فروشندگان خود صحبت کنید و مشاوره بگیرید و ... این‌ها البته خیلی خوب‌اند. اما ساده‌ترین راه این است که:

از همان‌جایی که فروش کم شده، دفاع و حتی حمله را شروع کنید؛ نگذارید کار به زمین خودتان بکشد؛ از همان‌جایی که دارید ضربه می‌خورید و توپ، یعنی فروش‌تان را، از دست داده‌اید، ضربه بزنید؛ کارمند یا شیوه یا اصولی را که باعث این توپ‌ از دست دادن شده‌اند دفاع کنید. یا مقابل فردی که این توپ را از شما گرفته دفاع کنید؛ که می‌تواند مشتری ناراضی، یک رقیب قدر، یک روش نادرست بازاریابی یا هر چیز دیگری باشد. نگذارید کار به زمان و روزها و ماه‌های بعدی بکشد. 

 

در همه‌جای زندگی‌تان، پرسینگ را از زمین حریف شروع کنید؛ جواب می‌دهد.

---------------------------------------------------------------------------------------

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۸ ، ۱۹:۲۵
عیسی محمدی

الان وسط کارم و در وب‌گردی‌هایم، سخنرانی آموزشی یا فایل آموزشی فردی به نام هارو اکر را دیدم. البته در حال تبلیغ دوره‌های بازاریابی خودش بود. اما در همین یک ساعت و ربع، به نکته‌های فوق‌العاده ارزشمندی اشاره کرده بود.

نکته‌هایی که به شدت مرا به وجد آورد.

او مدعی است که با این روش، فروش 500 میلیون دلاری را تجربه کرده؛ نیم میلیارد دلار تمام. جالب نیست؟

به نظرم به نکته‌های فوق‌العاده‌ای اشاره کرده است؛ نکته‌هایی وجدآور و هیجان‌انگیز.

قطعاً ارزش یک ساعت زمان گذاشتن را دارد.

شک نکنید. 

شاید دلیل عدم موفقیت شما، همین نکته‌ای باشد که هارو می‌گوید. 

این سخنرانی دوبله شده را

این‌جا 

گوش کنید. 


---------------------------------------------------------------------------------------

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۲:۱۰
عیسی محمدی
زاکربرگ را که می‌شناسید؟ بنیانگذار فیسبوک. جوان میلیاردری که خیلی‌ها را با این پیشرفت خودش انگشت به دهان گذاشته. این چهره یک جمله‌ دارد که خیلی دوستش دارم. او در جایی می‌گوید:
کارآفرینی، در مورد ایجاد تغییر است، و نه فقط در مورد ایجاد شرکت. 

درباره این جمله بسیار می‌توان نوشت. با توجه به این که خودم دارم کار رسانه‌ای می‌کنم، حتی می‌شود برداشت رسانه‌ای هم از آن کرد. اصل کلام این است که: 
خیلی‌ها شکست می‌خورند، چون دنبال دفتر و دستک و اسم و برند و شرکت و ریاست کلاسیک و ... هستند. اگر از ابتدا قرار باشد روزی سه، چهار ساعت، از پنج صبح تا نه، ده صبح روی پروژه‌شان کار کنند و بعد بروند سر کار فعلی‌شان؛ و این فرآیند را دنبال کنند تا به نتیجه برسند، هرگز اقدام به کارآفرینی نخواهند کرد.

اصل قصه، این دفتر و دستک‌ها نیست؛ اصل ماجرا این است که چه مشکلی در جهان وجود دارد که می‌خواهید آن را حل کنید یا چه تغییری می‌خواهید در دنیا ایجاد کنید. به همین سادگی. باقی موارد مثل دفتر و دستک و برند و شرکت و رویای مدیریت و ریاست کلاسیک، بعدتر از راه خواهد رسید. نباید در مسیر موفقیت حرفه‌ای، این دو را اشتباه گرفت. 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۱:۳۶
عیسی محمدی

این یادداشت از عیسی محمدی، دو، سه روز پیش در روزنامه همشهری چاپ شده است. 

***

انسان‌ها رشد می‌کنند و بزرگ می‌شوند، سپس پیشه و حرفه‌ای را یاد می‌گیرند و وارد بازار کار می‌شوند. آنها کار می‌کنند و کار می‌کنند و به این رویه ادامه می‌دهند. گاهی وقت‌ها کارهایی که می‌کنند، بیش از حد نیازشان است؛ اما باز هم کار می‌کنند. این کارهای اضافه، باعث می‌شود تا ارزش‌افزوده ایجاد شود. هرقدر ارزش‌افزوده جامعه‌ای بیشتر و بیشتر باشد، این جامعه قدرتمندتر و قابل اعتناتر خواهد بود. حالا بخشی از این کارهایی که بزرگسالان انجام می‌دهند را می‌توان در تولید خلاصه کرد؛ یعنی آنها در حال تولید و ارائه یک کالا، محصول و حتی خدمات هستند. در واقع ارزش ذاتی کار، علاوه بر مزیت‌های فردی که برای شهروندان دارد، با بحث قدرتمندسازی اقتصادی و غیراقتصادی جامعه هم مرتبط است؛ به همین دلیل است که تأکید می‌کنند هر جامعه‌ای، باید به‌شدت کاری و تولیدکننده و اهل تلاش و حرکت و... باشد. ولی چرا جامعه ما، به‌جای اینکه به طرف تولید و کارهایی از این دست برود، بیشتر به طرف غیرتولید و کارمندی و دلالی و راحت پول‌درآوردن و گریز از رنج تولید می‌رود؟ این، سؤالی است که از جنبه‌های مختلف می‌توان به آن جواب داد. واقعا چرا ما مولد نیستیم و حتی از آن گریزانیم؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۷ ، ۱۲:۴۳
عیسی محمدی

در هر شرایطی پس انداز کنید
می گویند آزادی و استقلال مالی، سراغ کسانی می آید که تحت هر شرایطی، ده درصد درآمدشان را پس انداز کنند. قسط دارید؟ پس اول پس انداز کنید. باید برای خانه خرید کنید و برای بچه ها، لباس و پوشک و ... بخرید؟ پس اول پس انداز کنید. اگر امروز قدرت این کار را نداشته باشید، فردا هم که درآمدتان دو برابر شد، هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. اگر امروز بتوانید، پس همیشه قادر خواهید بود. ثروت اندوزی، یک سبک زندگی است؛ که باید همیشه رعایت شود؛ با هر وضعیت و درآمد و حال و روزی که دارید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۳۰
عیسی محمدی

پیام که دریافت می‌شود چند دقیقه بیشتر طول نمی‌کشد تا پاسخ دهد. مدیر یکی از پرطرفدارترین کانال‌های تلگرام است که به گفته خودش، ماهانه ٣٠‌ میلیون تومان درآمد دارد. برایش در تلگرام می‌نویسم در حال نوشتن گزارشی درباره کسب‌وکارهای اینترنتی هستم و می‌خواهم درباره تجربه او بدانم.

به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از روزنامه شرق، او که نام کاربری «منصور قیامت» را دارد و البته نام اصلی‌اش هم نیست، چند ثانیه بعد پاسخ می‌دهد: «جواب این سؤال که خیلی واضحه. مخاطب‌های یک کانال یا پیج وقتی زیاد بشن، می‌شه تبلیغات گرفت و در کانال یا پیج نمایش داد و کسب درآمد کرد. موضوع پیچیده‌ای نیست». و وقتی می‌پرسم: «چطور بازاریابی می‌کنید؟» باز هم با همان بی‌خیالی قبلی جواب می‌دهد: «بازاریابی نیازی نیست. خود آگهی‌دهنده‌ها میان بهم پیام میدن». اما موضوع به آن سادگی‌ها که منصور قیامت، جوان ٣١ساله قمی و تحصیل‌کرده زبان انگلیسی، می‌گوید، نیست. خیلی‌ها مثل او و با آرزوی داشتن شغلی بی‌دردسر و با درآمد ‌میلیونی، وارد این کار می‌شوند و بعد از مدتی می‌بینند برای جلب مخاطب باید دست به کارهایی بزنند که عاقبت آن را یا پلیس فتا تعیین می‌کند یا فیلترینگ تلگرام.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۵ ، ۱۸:۲۶
عیسی محمدی

دوست دارید جایی باشد که هم به شما ایده معرفی کند، هم آموزش بدهد، هم وام در اختیار شما بگذارد و هم، محصولات تولید شده شما را در چرخه بازاریابی اش، به فروش و مشتری برساند؟

تعجب می کنید؟

گاهی اطراف را، باید دقیق تر دید و تماشا کرد. گاهی، فرصت ها و کانال هایی در اختیار ما هست که از آنها خوب استفاده نمی کنیم؛ صرفاً به این علت که از آنها خبر نداریم. مدت هاست که در کشورمان، ایده اقتصاد مقاومتی و درونزا مطرح شده و پیگیری می شود. یکی از بهترین جاهایی که دارد در این زمینه، خوب کار می کند، سازمان بسیج سازندگی است.

سایت سازمان بسیج سازندگی

اگر به سایت این سازمان مراجعه کنید، می بینید که عده بسیاری، توانسته اند در حوزه های مختلف، از خدمات مشاوره ای و مالی و بازاریابی و حمایتی این سازمان، استفاده کنند و اتفاقاً واحدهای کارآفرینی و خوداشتغالی بسیاری، از این طریق راه افتاده است.

فقط، باید کمی جرأت دل کندن از حوزه آسایش و شهر خودتان را داشته باشید؛ تا بتوانید بیشتر ایده های موجود در این سازمان را، اجرایی کنید. البته بخشی از ایده ها هم هستند که می توانید در همان خانه و شهر خودتان اجرایی کنید.

خوبی این سازمان، در این است که مسخره بازی بانک ها و اداره ها و ... را ندارد و کلاً برای کار راه انداختن آمده است...

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۴ ، ۰۳:۰۲
عیسی محمدی

امروز بخش هایی از کتاب چهارراه پول سازی کیوساکی را خواندم. چیزهایی باری خودم یادداشت برداری کردم. شاید به کار شما هم بیاید.

 

ü      هر کسی می گوید پول اهمیت زیادی ندارد، معلوم می شود که هرگز بدون پول سر نکرده است.

ü      رسیدن به استقلال مالی، هیچ نیازی به پول و مدرک دانشگاهی ندارد. بدون این ها هم شدنی است.

ü      مدام از من می پرسند اگر رسیدن به استقلال مالی، به پول و مدرک دانشگاهی نیازی ندارد پس به چه چیزی نیاز دارد؟ به آنها می گویم: این مسأله نیازمند عزم راسخ، اشتیاق به یادگیری سریع، قابلیت استفاده از سرمایه های خدادادی و دانستن این مطلب است که کدام یک از ربع های چهارراه پول سازی، می تواند برای ما ایجاد درآمد کند.

ü      این ربع ها عبارتند از: کارمند شدن، خویش فرما شدن، سرمایه گذار شدن، مالکیت کسب و کار ایجاد کردن.

ü      کارمند: برای فرد یا سازمان دیگری کار کرده و پول می گیرد.

ü      خویش فرما: برای خودش کار می کند و از این راه پول در می آورد.

ü      مالک کسب و کار: صاحب تجارتی است که برایش تولید درآمد می کند.

ü      سرمایه گذار: از طریق سرمایه گذاری روی چیزهای دیگر و پول، پولش را به دست می آورد.

ü      روش های مختلف ایجاد درآمد حاصل چارچوب های فکری گوناگون، مهارت های فنی متفاوت، رشته های مختلف تحصیلی و گونه های متفاوت افراد است.

ü      پول با پول تفاوتی ندارد، اما روش های به دست آوردن آن، متفاوت است.

ü      کاری که مشغول آنیم، مهم نیست؛ مهم آن است که چگونه کسب درآمد می کنیم.

ü      یک پزشک، می تواند برای یک بیمارستان یا درمانگاه کار کرده و کارمند شود.

ü      او می تواند برای خودش یک مطب زده و خویش فرما شود.

ü      او می تواند یک بیمارستان یا درمانگاه تأسیس کرده و از دیگران دعوت به کار کرده و مالک کسب و کار شود.

ü      او می تواند سرمایه گذاری کند؛ در کسب و کار سایر افراد یا بورس یا ... .

ü      پدر پولدار من دوست داشت ثروتمند شد، و این موارد برایش مهم بودند،

-          در اختیار داشتن وقت بسیار برای بزرگ کردن فرزندانش

-          داشتن پول کافی برای امور خیریه و پروژه های مختلف

-          کارآفرینی و ایجاد ثبات مالی در جامعه

-          در اختیار داشتن وقت و پول کافی برای مراقبت از سلامتی خود

-          توانایی سفر به نقاط مختلف دنیا با خانواده

ü      او می گفت برای این موارد، پول باید داشته باشیم و البته پول مهم است، پشتوانه زندگی است، اما دوست ندارد همه زندگی اش را صرف پول در آوردن بکند.

ü      گفتار افراد ربع کارمندی: من به دنبال یک شغل مطمئن با درآمد بالا و مزایای مناسب هستم.

ü      گفتار افراد ربع خویش فرما: دستمزد من 35 دلار در ساعت است یا کمیسیون من شش درصد کل پروژه است یا نمی توانم افرادی را پیدا کنم که بخواهند کار کنند و این کار را درست انجام بدهند یا من برای این پروژه بیست ساعت وقت صرف کرده ام و ...

ü      گفتار افراد ربع مالکیت کسب و کار: من دنبال یک مدیر جدید هستم تا شرکتم را اداره کند.

ü      گفتار افراد رفع سرمایه گذاری: آیا جریان نقدینگی من بر پایه نرخ بازده داخلی است یا نرخ بازده خالص؟

ü      چند سال پیش مقاله ای خواندم که در آن نوشته شده بود اکثر افراد پولدار 70 درصد از درآمد خود را از طریق سرمایه گذاری یا ربع سرمایه گذاری در چهارراه پولسازی و کمتر از سی درصد باقیمانده را از از حقوق یا ربع کارمندی این چهارراه به دست می آورند.

ü      برای اکثریت فقیر جامعه، این رقم هشتاد درصد برای رفع حقوق و بیست درصد برای ربع سرمایه گذاری است.

ü      هرگاه درآمد منفعل شما که برایش سخت جان نمی کنید، از هزینه های شما بالاتر برود، وارد پروسه ثروتمندی شده اید.

ü      تعریف ثروت: تعداد روزهایی که می توانید بدون انجام کار فیزیکی سپری کنید و هنوز قادر به حفظ استانداردهای زندگی خود باشید.

ü      واحد سنجش ثروت، زمان است؛ نه پول. یعنی اگر شما درآمد ماهانه هزار دلار داشته باشید که کفاف زندگی تان را بدهد، در این صورت اگر سه هزار دلار پس انداز داشته باشید، شما به اندازه سه ماه ثروتمندید.

ü      مهم نیست درآمد شما چقدر باشد، آنچه اهمیت دارد میزان پس انداز شما و زمانی است که آن پول برای شما کار می کند.

ü      بسیاری از دوستان پزشک من می گویند مشکلی که امروزه وجود دارد فشار عصبی ناشی از کار طاقت فرسا و عدم درآمد کافی است. یکی از آنها می گوید مهمترین دلیل اختلال در سلامتی افراد، «سرطان کیف پول» است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۴ ، ۱۸:۴۰
عیسی محمدی

تکنیک های اجرایی برایان تریسی، مربی بزرگ موفقیت، برای رسیدن به موفقیت های بزرگ و پایدار، فوق العاده اند. چند روز پیش، مطلبی نوشتم با این عنوان که چطور می توان در محل کار و شغل و سازمانی که کار می کنیم، به سرعت پیشرفت کنیم. در این مورد، به دو سفارش طلایی برایان تریسی اشاره کرده بودم.


او در جمع گروهی از دانشجویان، که این سئوال را پرسیده بودند، این توصیه ها را مطرح کرده بود. دوست دارید به سرعت پیشرفت کنید؟ پس به اینجا بروید و در سایت 12ceo، متن کامل را بخوانید. حتماً خوشتان خواهد آمد...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۴ ، ۱۴:۲۱
عیسی محمدی

این مطلب نیز، جزو بروشورهای «زندگی آموختنی» سازمان فرهنگی هنری شهرداری بوده است. یحتمل چاپ شده باشد. متن کاملش را اینجا می گذارم تا هر کس که خواست، استفاده کند.

طرح کسب و کار

*

از میدان جنگ تا میدان تجارت

تجارت و کسب و کار امروز را، به یک میدان جنگ می توان تشبیه کرد که در آن، رقبای بسیاری رودرروی هم قرار می گیرند و بدون اینکه قصد آسیب زدن به یکدیگر را داشته باشند، به اقتضای این بازار سنگین، با هم به نبرد می پردازند. طبیعی است که در چنین فضایی، باید مدیریتی ضربتی و جنگی اتخاذ کرد. کوچکترین اشتباهی، گاه می تواند به خداحافظی همیشگی از کسب و کار و تجارت منجر شود؛ و گاه می تواند حتی منجر به خودکشی و افسردگی های همیشگی شود.

فرماندهان جنگی، همه چیز را روی کاغذ پیاده می کنند، برای همه اتفاقات منتظره و غیرمنتظره، برنامه ریزی می کنند، در همه حال خونسردی شان را حفظ می کنند و بدون محاسبه نتیجه یک عمل، دست به انجام آن عمل نمی زنند. به نظر می رسد با همین دقت و احتیاط، باید در محیط های کسب و کار امروز، وارد عمل شد و برای این کار، تدوین طرح کسب و کار برای گام اول، ضروری به نظر می رسد. می گویند که علت بیشتر شکست ها، عدم برنامه ریزی است و آمادگی، علت تفاوت انسان های عادی و انسان های فوق العاده است. ارزش یک طرح کامل کسب و کار، در همین جاست که خود را نشان می دهد. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۴ ، ۱۵:۳۸
عیسی محمدی

این متن را هم برای انتشار در بروشورهای «زندگی آموختنی است» سازمان فرهنگی هنری شهرداری نوشته بودم. گمانم منتشر شده است. اینجا می گذارم برای مطالعه بیشتر.

*

بازاریابی و فروش کالا

*

دنیا عوض شده است

جهان امروز، جهان تخصص ها و برنامه ها است. دیگر در جهان امروز، نمی توان همه فن حریف بود و همه کارها را انجام داد. جهان امروز، پیچیده تر هم شده است؛ نمی شود همین طور کسب و کاری را راه انداخت و بعد، انتظار موفقیت هم داشت. با وجود همه این پیشفرض هاست که رشته بازاریابی و فروش کالا نیز برای خودش، برو و بیایی پیدا کرده است. دیگر مثل سابق، نمی توان به شیوه های سنتی دل بست و خود را آسوده نمود. امروزه، رقبا نفس به نفس، با ما می آیند و قیمت های جدید پیشنهاد می کنند و خدمات پیشرفته تر و مشتری پسندتری ارائه می دهند. و چنین شده است که رشته بازاریابی، حتی به دانشگاه های معتبر نیز راه پیدا کرده و بخش مهمی از تجارت امروز را، به خودش اختصاص داده است. حالا برای فروش کالا و ارائه یک برنامه بازاریابی، باید پژوهش های میدانی انجام داد و کلی تحلیل کرد و بعد، برنامه ریزی نمود. اینها، واقعیت امروز دنیای تجارت ماست؛ اما ظاهرا هنوز هم عده ای، اول کار و کاسبی شان را شروع می کنند، و بعد دنبال مشتری و برنامه و فروش هستند و ورشکستی، اولین چاه و چاله منتظر این گروه است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۴ ، ۱۷:۴۷
عیسی محمدی

این مطلب را در چند بخش مختلف، برای انتشار در بروشورهای خاص سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران نگاشته بودم. امیدوارم که چاپ شده باشند. اینجا بازنشر می دهم؛ برای استفاده بیشتر خواننده ها. موفق باشید.

***


مبانی کارآفرینی

*

برگ برنده

کارآفرینی، با چیزی که بسیاری آن را شغل آفرینی تلقی می کنند، تفاوت هایی دارد. البته در کنار کارآفرینی، شغلهایی نیز به وجود خواهد آمد و این، نتیجه الزامی چنین اتفاقی است. اما اگر منظور ما اشتغالزایی و شغل آفرینی به مفهوم این باشد که شغلها و اشتغالهایی را که موجودند، بازتولید کنیم، در این صورت کارآفرینی اتفاق نخواهد افتاد؛ اشتغالزایی اتفاق خواهد افتاد.

 

کارآفرینی، ایجاد یک ایده جدید و یک امکان جدید در جهانی است که در آن، ایده ها و امکان های قبلی وجود دارند. کسی که یک کارگاه نجاری تاسیس می کند، بالفرض 50 نفر را درگیر شغل و موقعیتی شغلی می سازد که از قبل، وجود داشته است و این، البته در نوع خود اتفاقی قابل اعتناست. اما کسی که محصولی جدید تولید می کند که پیش از این، وجود نداشته، دست به کارآفرینی می زند.

 

کارآفرینی به مفهوم تولید محصولی جدید، از نیازهای اساسی کشور ماست؛ چرا که در مقایسه امکانات کشورهای پیشرفته و کشور ما، قطعا ما چند پله عقب تر خواهیم ایستاد. راه حل چیست؟ تکیه کردن به مغزهای جوان و ایده های بکر. این ایده های بکر، می توانند ما را جلوتر بیندازند و این ایده های بکر، در قالب کارآفرینی است که واقعیت پیدا می کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۴ ، ۰۹:۰۰
عیسی محمدی