موفقیت جدی

فلسفه موفقیت؛ برای دست‌یابی به دستاوردهای بیشتر و زندگی بهتر

موفقیت جدی

فلسفه موفقیت؛ برای دست‌یابی به دستاوردهای بیشتر و زندگی بهتر

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

او را ناپلئون هیل ایران می دانم؛ سالهاست که دارد علت و علل موفقیت افراد موفق و فوق موفق را کشف می کند؛ درست همان کاری که ناپلئون هیل در آمریکای چند دهه پیش کرد.

 

حالا با این که هم سن و سال هستیم، به قول معروف کوله باری از تجربه و رزومه را پشت سر خودش دارد؛ از کتاب هایی که نوشته است، از انجمن هایی که راه انداخته است و از مجلات و نشریاتی که با موضوع کارآفرینی و امثالهم به چاپ رسانیده است.

 

او اسرار پولدارها و ثروتمندان ایران را در دستش دارد. روزی روزگاری وقتی دست داده بود و داشتیم با هم گپی می زدیم. پرسیدم واقعاً چرا ماها موفق نمی شویم؟ جواب جالبی داد. البته قبلتر، باید چند نکته درباره او بگویم؛

 

-          این آقای رضا یادگاری ما، همیشه یک دست کت و شلوار خیلی شیک می پوشد؛ حتی در گرم ترین روز سال. چرا؟ خواهید فهمید.

-          کفش ها و موها و صورت او هم همیشه مرتب است؛ یعنی ما ندیدیم این رضا یادگاری، یک روز نامرتب از خانه بیرون  بیاید.

-          و ...

 

از او پرسیدم که راه موفقیبت چیست، گفت که رازش یک چیز است؛ همیشه یک تیپ رسمی و حرفه ای داشته باش؛ در سردترین و گرم ترین روزهای سال. می گفت خودش سرما و گرما را تحمل می کند تا این تیپ رسمی اش را حفظ کند و تصویری نزد بقیه ایجاد کند تا باعث و بانی پیشرفتش باشد. ماجرایی را هم برایم تعریف می کرد که جالب بود.

 

«یک روز در یکی از ادارات روابط عمومی شهرداری، یک بنده خدایی در روابط عمومی کار می کرد. با تجربه ترین و منظم ترین و سختکوش ترین و باسابقه ترین نیروی آنجا بود. هر رئیس روابط عمومی ای که می رفت، همه فکر می کردند که او رئیس بعدی خواهد بود؛ اما سالها گذشت و خبری از ریاست او نشد که نشد. روزی با من درد دل کرد و گفت که ناراحت است از این که پیشرفت نکرده؛ علی رغم همه شایستگی هایش. می گفت چه کار باید بکند؟ به او گفتم فلانی، تو هر روز سوار موتور می شوی و با لباس بادگیر خاص موتورسواران، در حالی که یک کلاه ایمنی موتورسواری دستت داری، وارد اداره می شوی، فکر می کنی بقیه چه تصویری از تو در ذهن دارند؟ تصویری که ایجاد می کنی، یک تصویر منفی است. گفت خب چه کار کند؟ با موتور نیاید؟ گفتم با موتور بیا، ولی چند متر دورتر از اداره، پیاده شو، لباس بادگیر موتورسواری ات را از تن بیرون بیاور، خودت را و موهایت را مرتب کن، با یک کیف اداری شیک وارد اداره شد. رفت و این کار را کرد. چند ماه بعد، او شد رئیس بخش روابط عمومی. خیلی از من تشکر می کرد که نکته به این مهمی را به یادش آوردم.»

 

من البته هیچ وقت به این توصیه رضا یادگاری گوش نکردم؛ همیشه با یک کفش نسبتاً خاکی و شلوار جین و هر لباسی که گیرم می آمد، از خانه خارج می شدم تا به سر کارم بروم؛ موهایم هم بلند بود و ریش هایم را هم، هر وقت که حوصله می کردم، اصلاح می کردم.

 

شما به من چه کار دارید؛ بروید و این اصل را اجرایی کنید؛ همیشه ظاهری رسمی و حرفه ای از خودتان به نمایش بگذارید؛ دیگران از روی ظاهر و گفتار شماست که قضاوت می کنند. به قول معروف، یک تصویر، اندازه هزار کلمه حرف می زند؛ شما روی تصویر خودتان کار کنید.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۰۳
عیسی محمدی

کلید موفقیت

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی