موفقیت جدی

فلسفه موفقیت؛ برای دست‌یابی به دستاوردهای بیشتر و زندگی بهتر

موفقیت جدی

فلسفه موفقیت؛ برای دست‌یابی به دستاوردهای بیشتر و زندگی بهتر

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

۲۷ مطلب با موضوع «گزین گویه ها» ثبت شده است

داشتم حافظ می‌خواندم. گاهی ناپرهیزی می‌کنم و غزلیاتی از حافظ شیرازی می‌خوانم.

پیام‌هایی دارد که حسابی به درد ما در دنیای موفیت می‌خورد.

سه تا از این پیام‌ها را مرور می‌کنیم.

 

پیام اول:

روی جانان طلبی آینه را قابل ساز

ورنه هرگز گل و نسرین ندمد ز آهن و روی

 

شرح ما:

باید خودمان را شایسته مقام و موقعیت و چیزی کنیم که در جستجوی آن هستیم. غیر از این اگر باشد، فقط خودمان را مسخره کرده‌ایم. قبلاً و در قانون سنخیت، در این‌باره بسیار صحبت کرده‌ایم؛ این‌که باید میان ما و موفقیت سنخیت باشد.

 

پیام دوم:

دهقان سالخوره چه خوش گفت با پسر

کای نور چشم من به جز از کشته ندروی

 

شرح ما:

فکر نمی‌کنم نیازی به توضیح داشته باشد و حضرت حافظ، عالی‌تر از من توضیح داده. به قول معروف، «مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد.»

 

پیام سوم:

حافظ خام طمع شرمی از این قصه بدار

عملت چیست که فردوس برین می‌خواهی

 

شرح ما:

شنیده‌اید که می‌گویند بهشت را به بها می‌دهند نه بهانه؟ حالا قصه ماست. نمی‌شود طمع چیزهای بزرگ را داشته باشی، ولی عادت‌ها و عملت بزرگ نباشد. این‌ها اصلاً با هم جفت و جور در نمی‌آیند.


---------------------------------------------------------------------------------------


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۸ ، ۱۸:۴۱
عیسی محمدی

ما قوی‌تر از آنی هستیم که فکرش را می‌کنیم.

این را چه کسی می‌گوید؟

آرنولد. همان آرنولدی که بدنسازی می‌کرد و بعدها سناتور شد و فیلم هم بازی کرد و او را با ترمیناتورهایش می‌شناسیم.

هم‌اویی که اسطوره بدنسازی دنیا و به نوعی خاص‌ترین و پرافتخارترین ورزشکار این حوزه شناخته می‌شود.

او به تمرین‌های تهاجمی مشهور بود. مثل یک گرگ درنده‌ به سمت وزنه‌ها حمله می‌برد، کاملاً وحشیانه و درنده‌خو؛ طوری که حتی دیگر هم‌باشگاهی‌های او به او خیره می‌شدند که دارد چه کار می‌کند. اما او کاری به دیگران نداشت و برنامه و هدف و دنیای خاص خودش را داشت.

او در جایی گفته است که یکی از اسراری که برای تمرینات کشف کرد، این بود که با تحت فشار گذاشتن خودش، می‌تواند به بیشترین رشد هم برسد. به خاطر همین تمرینات سخت و طاقت‌فرسایی را از سر می‌گذراند.

بدنسازی هم رشته عجیبی است. بدنساز بیچاره هر روز باید صدها و هزاران کیلو وزنه را جابه‌جا کند؛ تازه آن هم در حالی که این کار را دوست ندارد و همراه درد و رنج فراوان است.

بگذریم.

آرنولد می‌گوید وقتی که دیگر حتی یک اونس هم نمی‌توانستم جابه‌جا کنم و احساس می‌کردم در حال مردن هستم، باز هم ادامه می‌دادم و آن‌وقت بود که می‌فهمیدم ما از چیزی که فکر می‌کنیم، خیلی‌ خیلی قوی‌تر هستیم.

شما درگیر چه کاری هستید؟ خانه‌داری، منشی‌گری، تولید محتوا، تولید پوشاک، صنعت، فروشندگی، رانندگی یا ...؟ قطعاً کارتان از آرنولد سخت‌تر و طاقت‌فرساتر نبود و نیست.

پس دفعه بعد که خسته‌تر شدید، با خودتان بگویید که:

-         کار من از آرنولد سخت‌تر و سنگین‌تر نیست،

-         وقتی که حتی یک قدم جلوتر نمی‌توانم بردارم، به خودم خواهم گفت از چیزی که فکرش را می‌کنم، قوی‌تر هستم.

 

---------------------------------------------------------------------------------------


۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۸ ، ۱۹:۳۹
عیسی محمدی

دیروز توی بالکن روزنامه همشهری نشسته بودم و داشتم استراحت می‌کردم. بچه‌ها کمی دانه و ارزن ریخته بودند برای پرنده‌ها. اولش سر و کله یک کلاغ پیدا شد. بعد که کلاغ تشریفش را برد، یک دفعه ده‌ها کبوتر سر و کله‌شان پیدا شد. من هم بی‌حرکت بی‌حرکت نشسته بودم و فقط تماشا می‌کردم. بعدش ناگهان یک دفعه پر گشودند و رفتند. ربطی به من نداشت؛ خودشان دل‌شان خواست که بروند.

در این‌جا بود که یاد جمله معروف جیم‌ران افتادم که می‌گفت: موفقیت دنبال کردنی نیست، جذب کردنی است. درست مثل پروانه. شما گل می‌شوید و پروانه سر و کله‌اش پیدا می‌شود. در مورد این پرنده‌ها نیز چنین بود. با خودم فکر کردم اگر بخواهم یکی از این‌ها را دنبال کنم، باید سوپرمن باشم، با کلی امکانات پرواز و قدرت‌های ویژه. تازه آن وقت هم خیلی خسته خواهم شد. ولی وقتی مقداری دانه و ارزن بریزید، به راحتی سر و کله پرندگان پیدا می‌شود.

بس است دیگر؛ خودتان را با این همه تقلا کردن و دست و پا زدن و دنبال موفقیت‌های رفتن خسته نکنید. از خودتان بپرسید که باید چطور آدمی بشوم که موفقیت به سمتم بیاید. سپس روی خودتان کار کنید. باید صریح‌الهجه‌تر بشوید؟ پرکارتر بشوید؟ باسوادتر بشوید؟ ماهرتر بشوید؟ قابل اعتمادتر بشوید؟ هر چه که لازم هست، بشوید تا نیاز به تعقیب موفقیت نداشته باشید و خود موفقیت‌های ریز و درشت، به سمت و سوی شما خواهند آمد.

لطفاً دیگر دنبال موفقیت ندوید؛ همین.  


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۲:۲۹
عیسی محمدی


سال ها درباره بهترین راه موفقیت فکر و مطالعه می کردم. تا مدت ها پیش، بهترین راه را، پشتکار بالا می دانستم؛ در کنار اندکی آگاهی. اما باز هم دلم با این فرمول صاف نمی شد که نمی شد.
اما حالا، می توانم از فرمولی صحبت کنم که همه، در همه جا می توانند آن را اجرایی کنند و موفق شوند؛ به راحتی هر چه تمام تر.
و آن فرمول، چنین است:
یک. نگاه کن و چهره ها و شخصیت های موفق اطراف و حوزه ات را بشناس.
دو. ببین که آنها چه کارهایی می کنند که منجر به موفقیت شان شده است.
سه. این کارها را، به تکرار فراوان و به خط تولید فراوان برسان.
در واقع برایان تریسی هم، فرمولی نزدیک به همین دارد، و شاید بتوان گفت که همین است یا این که اصلاً فرمول من، همان گفته تریسی است:
ببینید چهره های موفق رشته شما چه کارهایی کرده اند، از آنها بپرسید که چرا موفق شده اند، هر چیزی و راهی و کاری را که می گویند، اجرایی کنید.
این قاعده را، همه  جا می توان اجرایی کرد؛ به نظرم کارکرد زیادی دارد. بعدها درباره اش، بیشتر خواهم نوشت و خواهم گفت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۳:۰۴
عیسی محمدی

تا حالا مسیرهای مستقیم کویری را راه رفته اید؟ البته منظورم با ماشین است؛ نه با پای پیاده. آدم خسته می شود، خوابش می برد، چرتش می گیرد. چرا؟ چون همه چیز یکدست و یکنواخت و بی شوق و ذوق و هیجان است. همین موارد، باعث می شود که حالت رخوت و خواب آلودگی به آدمی دست بدهد.
اما توی جاده های هراز و چالوس و ...، فکر چرت زدن می افتید؟ البته ممکن است که عده ای واقعاً در این جاده ها هم خواب شان ببرد؛ اما به واسطه پیچ ها و تونل ها و منظره های جالب و گاه ترسناک و ...، آدمی همیشه هوشیار است و همیشه، تیز.
من یکی که حس می کنم فلسفه وجود چالش ها و مشکلات در زندگی، همین هایی است که گفتم؛ اگر نبودند، زندگی یک مسیر یک دست و خسته کننده و یکنواخت بود؛ چرت مان می برد. اما وجود چالش ها و مشکلات، باعث شده است تا هوشیاری مان حفظ شود؛ چرا که برای ادامه حیات، نیاز به هوشیاری و تیز بودن حواس مان داریم.



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۵ ، ۱۵:۳۷
عیسی محمدی

یک جوکی را چند وقت پیش شنیدم، خیلی مرا به فکر فرو بود. فکر کنم از این جوک های تلگرامی بود. به طرز وحشتناکی هم این لطیفه و طنز، متأسفانه درست از آب در آمده است؛ البته در فرهنگ و سیستم امروز ما ایرانی ها.
این لطیفه می گوید:
واکنش مردم ایران به صحبت های یک فرد موفق: زر می زنه.
جالب بود، نه؟ من خودم بارها برای افراد مختلف صحبت کرده ام، تا در آنها انگیزشی ایجاد کنم برای حرکت کردن و تغییر یافتن. واقعاً این لفظ «زر می زنه» رو توی چشم هایشان خوانده ام و به خاطر همین، ادامه نداده ام. به قول کنفسیوس، آموزش کسی که حاضر و آماده آموختن نیست، هدر دادن آموزش است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۰۰
عیسی محمدی

وقتی که موفقیت و انسان های موفق را می خواهید تصور کنید، به چه ویژگی هایی بیشتر فکر می کنید؟ غالب مردم، یاد ساعت های کاری طولانی، پشتکار فراوان و ... می افتند. البته این ویژگی ها، درست و لازم اند؛ اما برای موفقیت، بیشتر ازین که پشتکار داشته باشید، نیاز به نظم و انضباط فراوان دارید. البته این، بدان معنا نیست که نیازی به پشتکار ندارید؛ حد لازمی از پشتکار هم مورد نیاز است. اما بیشتر، این نظم و انضباط است که باعث افرینش موفقیت و برکت یافتن زمان روزانه شما می شود. و انضباط، یعنی انجام کارهایی که «باید» انجام بدهید؛ چه حالش را داشته باشید، چه نداشته باشید. تنها با تمرکز بالا روی همین ویژگی و مزیت سازی از آن برای خودتان، هر کجا و هر رشته و سازمانی که باشید، می توانید مستقیم به سمت قله بروید.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۴ ، ۰۳:۰۲
عیسی محمدی

دیل کارنگی، در کتاب خواندنی آیین سخنرانی خود، یک نکته جالب را برای پیدا کردن مطالب قابل طرح، بیان می کند. اولش که، یک تقسیم بندی ساده ای انجام می دهد: موضوعات و مطالبی که تازه و جدیدند، موضوعات و مطالبی که قدیمی اند. خب، این تازه ها را که تازه اند و ما، چندان به آنها جلب نمی شویم؛ مگر این که موضوع خیلی خاصی باشند و به شیوه خاصی بیان شده باشند. قدیمی ها و عادی ها و معمولی ها هم که از اسم شان پیداست؛ کاملاً کهنه و عادی و معمولی اند. پس چه مطالبی اند که حسابی ما را به وجد می آورند؟

دیل کارنگی می گوید که: مطالب و دانستنی های جدید درباره موضوعات و رویدادهای عادی؛ اینها هستند که مخاطب ها را حسابی به سخنرانی و مطالب و توضیح و ارائه شما جذب می کنند. سعی کنید برای فروش و تدریس و ارائه و سخنوری و جذب دیگران و ...، اطلاعاتی خاص و فوق العاده و ناشنیده و عجیب، از موضوعات و رویدادهای عادی مطرح کنید. ساده ترش این که: اطلاعاتی غیرعادی از موضوعات و اتفاقات و رویدادهای عادی مطرح کنید؛ آن وقت است که مخاطبان، حسابی به وجود خواهند آمد. یک بار امتحانش کنید؛ به امتحانش می ارزد؛ خاصه روزنامه نگاران و مجریان و فروشندگان و کاسبان و نویسندگان و دانشجوها و استادان و ... .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۴ ، ۰۳:۰۹
عیسی محمدی
آرنولد را که یادتان هست؟ همان کوه عضله فیلم‌های ترمیناتور. این مرد، یکی از نمونه‌های بارز قدرت اراده در دنیای امروز ماست. به گوشه‌هایی از زندگی‌اش توجه کنید:

 

           دوران بچگی مریض بود.

           مال یکی از روستاها و دهات‌های اتریش بود. اتریش هم آن موقع، مثل اتریش امروز نبود. تازه جنگ تمام شده بود و بدبخت، بیچاره بود.

           یک ساک برداشت و چند دلار پول. بعد رفت آمریکا. آن‌قدر تمرین کرد و وزنه زد تا شد آرنولد.

           او، اراده‌ای بی‌نظیر داشت. آن‌قدر تمرین کرد که شد یکی از ده مهاجر برتر تاریخ امریکا. مردی که حتی به مرتبه فرمانداری کالیفرنیا هم رسید.

 

و حالا ببینید که این مرد، برای تمرین کردن‌هایش چه شیوه‌هایی داشته:

 

           راز بزرگ موفقیت من؟ تنها یک چیز است: موقع تمرین، فقط تمرکز می‌کردم روی تمرینم؛ نه روی چیز دیگری.

           به سمت وزنه‌ها، به سبکی درنده‌خو و عصبانی حمله می‌کردم. دیوانه‌وار تمرین می‌کردم. دیگران از این سبک تمرین من، غرق تعجب می‌شدند.

           هر بار که وارد باشگاه می‌شوم، مثل مشتزنی عصبانی هستم که می‌خواهد ضربه فنی و نهایی را بزند. با این شیوه، همه قوای فکری و فیزیکی‌ام را متمرکز می‌کنم. فقط تمرکز می‌کنم روی تمرین‌ها. ولی دیگران این‌جوری نیستند. این است راز بزرگ من.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۴ ، ۰۳:۱۱
عیسی محمدی

هر از چندی، کتاب های برایان تریسی را ورق می زنم. کاربردی تر از دیگران می نویسد. در این بخش، 4 آموزه از وی، برای پیشرفت شغلی و افزایش بهره وری بالا را، برایتان کنار گذاشته ام؛ امیدوارم که به کارتان بیاید.

 

اول: جوری کار کنید که انگار...

تریسی می گوید جوری کار کنید که انگار، یک بازرس آخر ماه قرار است به اداره و سازمان شما بیاید و سختکوش ترین و جدی ترین کارمند سازمان و اداره شما را انتخاب کند. این بازرس، باید شما را انتخاب کند. سعی کنید با چنین نگاهی کار کنید؛ که همه، شما را نشان بدهند، به عنوان سختکوش ترین و جدی ترین کارمند و فرد شاغل آنجا.

دوم: صبح ها زودتر سر کار بیایید

روزی نیم ساعت زودتر بیایید، شاید در طول روز چندان به چشم نیاید، ولی در پایان سال، به شدت باعث افزایش راندمان و بهره وری شما خواهد شد. روزی فقط نیم ساعت زودتر کارتان را شروع کنید؛ همین.

سوم: روزی، نیم ساعت تا یکساعت، دیرتر به خانه بروید

کاری به بقیه نداشته باشید، شما روزی نیم تا یک ساعت دیرتر محل کار خود را ترک کنید؛ این جوری هم توی ترافیک نمی مانید؛ هم می توانید بیشتر کار کنید و کار بیشتری را تمام کنید. همین نیم تا یک ساعت دیرتر محل کار را ترک کردن، در طول روز به چشم نمی آید، ولی در پایان سال، کولاک می کند؛ در افزایش بهره وری و رشد شغلی شما.

چهارم: سخت  تر و جدی تر کار کنید

در طول روز، سعی کنید کمتر با همکاران خود صحبت کنید، با تلفن کمتر حرف بزنید، ناهارتان را سریع تر بخورید، وقت های استراحت به خودتان اختصاص بدهید و سریع که استراحت تان تمام شد، به کارتان برگردید. بیشتر وقت کارمندان، به حرافی های اضافه می گذرد؛ شما چنین نباشید. سعی کنید چنان جدی کار کنید که کسی به خودش جرأت ندهد مزاحم شما بشود. برای خوش بودن و تفریح، می توانید روی خانواده و ساعت های آخر شب و آخر هفته حساب کنید؛ نه روی محل کارتان و همکاران تان. شما آنجا هستید که کار مجموعه را راه بیندازید، نه این که تفریح کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۴ ، ۰۳:۳۹
عیسی محمدی

آرنولد همیشه جزو اسطوره های زندگی من بوده است؛ البته نه زندگی شخصی و سایر رفتارهایش، که جنبه پشتکار داشتن و موفقیت هایی که به دست آورده و تقوای حرفه ای وی برای رسیدن به این موفقیت ها.

او در جایی می گوید:

«تجربه درد و سوزش در عضلات چیزی است که عضله را به رشد می رساند و تفکیک کننده یک قهرمان از یک فرد غیر قهرمان است. اگر می توانید از این مرزهای درد عبور کنید، ممکن است که قهرمان شوید. اگر هم نمی توانید پس قهرمانی را فراموش کنید.»

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۴ ، ۰۳:۱۲
عیسی محمدی

در یکی از نمایشنامه های بهرام بیضایی بود که این جمله را از قول یکی از شخصیت های آن که گیر سربازان حکومتی افتاده بود و می خواستند او را و خانواده اش را بکشند، خواندم:

زن:«چرا کوششی را که می توانم، نکنم؟»

زن:«خاموش نمی توانم بود؛ اگر آنچه دارم اکنون نگویم کی توانم گفت؟ زیرخاک؟»

این جمله ها، روزها و ماه ها، جمله قصارهای انگیزه بخش من بودند و همیشه هنگام خستگی، از خود می پرسیدم که: چرا کوششی را که می توانم، نکنم؟ پس کی این کوشش را انجام دهم؟ زیر خاک؟

دکتر نادر نصیری، از کوهنوردان، جهانگردان و پزشکان فوق متخصص این مملکت، یک بار که داشت شرح حال و زندگی اش را برایم مطرح می کرد، به جمله جالبی رسید:

روزگاری که در جوانی درس می خواندم، فک و فامیل مسخره می کردند؛ بعضی وقت ها ناراحت می شدم. اما با خودم می گفتم، بالاخره این چند سالی که دارم درس می خوانم، خواهد گذشت؛ چه درس بخوانم، چه درس نخوانم. پس همان بهتر که بخوانم و بگذرد.

القصه این که این دست جملات موفقیتی، فراوانند. اما یادمان باشد که:

چرا کوششی را که می توانیم، نکنیم؟

و به هر حال، زمان خواهد گذشت؛ چه ما نهایت کوشش خود را صرف کنیم یا صرف نکنیم؛ پس چه بهتر که صرف کنیم و بگذرد تا بعد از گذشتنش، چیزی دست مان باشد. به روایت حضرت علی علیه السلام، کارهایی هست که سختی اش می رود و لذتش می ماند و کارهایی هم هست که برعکس. وقتی قرار است که سختی اش بگذرد و لذتش بماند، چرا که نه؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۴ ، ۰۳:۰۴
عیسی محمدی

پای تلویزیون نشسته بودم و داشتم برنامه ها را تماشا می کردم. ناگهان در جایی، دیدم که صحبت هایی درباره پیشرفت انجام شد. رفتم و اصل صحبت ها را که توسط رهبری انجام شده بود، گیر آوردم؛ از طریق اینترنت. دیدم که بحث جالبی است. به بحث «خودشگفتی» اشاره شده بود. احتمالاً این حالت را نزد خیلی ها دیده اید: چهار تا کار درخشان انجام داده اند، فکر می کنند که از دماغ فیل افتاده اند. مدام از کارهای خودشان و دستاوردهایشان، در شگفت می مانند؛ که به این می گوییم خودشگفتی. این خودشگفتی، یکی از موانع پیشرفت دائمی دانسته شده است. و به تعبیر رهبری، اگر عده ای و جماعتی و افرادی دچار آن شوند، طبق سنت الهی، تودهنی خرده و زمین خواهند خرد. شما نیز اگر که دچار خودشگفتی هستید، دچار عجب هستید، این را کنار بگذارید؛ خاصه اگر مدیری هستید و مسئولیتی هستید. مسیر پیشرفت، نه پایانی دارد؛ نه خودشگفتی و عجب سرش می شود؛ فقط تلاش بی وقفه می خواهد و همیشه خود را عقب دانست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۴ ، ۰۳:۰۴
عیسی محمدی

امروز داشتم سرچی می کردم درباره بهره وری. به تعریف جالبی رسیدم: بهره وری یعنی، نسبت کارهایی که انجام شده است به کارهایی که باید انجام می شده است. از بهره وری، تعریف های زیادی دیده بودم؛ اما حس می کنم که این یکی، واقعاً عینی تر و قابل اندازه گیری تر است. شما در طول روز، می دانید که چه کارهایی باید انجام بشود؛ اما همه آن کارها را انجام نمی دهید. در اداره و سازمان تان، می دانید که چه کارهایی باید انجام بشود؛ اما کارهایی که انجام می شود به اندازه کارهایی که باید انجام بشود و انجام می شده، نیست. نسبت این دو تا، نمره بهره وری شما را مشخص می کند. این، یعنی که اگر نمره بهره وری بالایی در خانواده و خود و سازمان تان می خواهید، باید تمام توان تان را بگذارد؛ چیزی که حضرت امیر آن را استفرغ الجهد می خواند؛ تمام توان و نه چیزی کمتر از آن. این، خیلی فوق العاده است...  

 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۴ ، ۰۳:۰۴
عیسی محمدی

با حاج آقا بهجت رحمه الله علیه که آشنا هستید؟ هروقت از او توصیه ای می خواستند برای عمل کردن، می گفت «آیا به موعظه هایی که تا به حال شنیده اید، عمل کرده اید؟ آیا می دانید هر که عمل به معلومات خویش کرد، خداوند مجهولات او را معلوم می نماید...»

این فرمول، فوق العاده است: شمایی که این همه کتاب موفقیت می خوانید، آیا به دانسته ها و توصیه های قبلی عمل کرده اید؟ سر موقع از خواب بیدار می شوید؟ نظم دارید؟ پشتکار دارید؟ سر ماه پس انداز می کنید؟ ساعتی را به یادگیری روزانه اختصاص داده اید آیا؟ و ... اگر هیچ کدام از این توصیه های قبلی را اجرا نکرده اید، پس توصیه های جدید به چه دردتان می خورد؟ همین الان یک کاغذ بردارید، یا یک صفحه ورد باز کنید، هر چیزی که از موفقیت و موفق شدن می دانید، بنویسید. تعجب کردید؟ شما خیلی از مسیر موفق شدن می دانید. تا به حال به کدام یک از این دانسته ها عمل کرده اید؟ اگر عمل نکرده اید، یاد گرفتن توصیه های جدید، دردی را دوا نمی کند. اگر به توصیه هایی که می دانید عمل کنید، بقیه مسیر هم روشن می شود. شاه کلید، عمل به دانسته های پیش از این است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۴ ، ۰۳:۳۵
عیسی محمدی

اگر می توانید، کتاب قدرت اراده، اثر پل ژاگو، ترجمه ایرج مهربان را بخرید و چند بار بخوانید. درس های فوق العاده ای برای موفقیت دارد. پل ژاگو، می گوید که یک اراده پرورش یافته، می تواند ابزار شما، برای رسیدن به هر چیزی باشد. حالا که اینقدر مهم است، چرا نخوانیمش؟ یک نگاه کوتاهی برای دل خودم به این کتاب انداختم؛ این چند نکته را برداشتم. شاید به درد شما هم بخورد.

 

·         استعداد خواستن اگر با قاطعیت و استمرار توأم باشد روشن بینی روحی را تقویت می کند و باعث برتری مستقیم اندیشه سنجیده بر اندیشه خودکار و بنابراین بر رفتار می شود.

·         این که یک هیجان شدید می تواند نیروی عضلانی را فلج یا آنکه آن را چندین برابر سازد، نشان دهنده برتری قوای ذهنی و روانی بر قوای فیزیولوژیک است.

·         یک اراده پرورش یافته، وسیله و ابزار عمل مستقیم یا غیرمستقیمی برای دستیابی به هر چیزی است که برایمان جالب است.

·         درجه اراده ما بستگی به کارایی و موثر بودن واکنش ما در برابر تمام اوضاع و احوال نامساعد دارد.

·         اکثر شکست های اراده ناشی از کمی تولید نیروی عصبی هستند. از هرگونه اتلاف نیروی عصبی جلوگیری کنید.

·         ارضای انگیزه های عاطفی مستلزم صرف هزینه گزافی از جریان های سیال عصبی است. از این رو بهترین کار این است که آنها را مهار کنیم. به سه روش:

1.      از میل به اظهار مکنونات قلبی به هر شکلی، بپرهیزیم؛ اگر لازم شد، شنونده خوبی باشیم، حرف زیاد نزنیم. اگر لازم شد، به جای خودکار صحبت کردن، اندیشیده و فکر شده صحبت کنید. بحث نکنید.

2.      از میل به تصدیق و تحسین بپرهیزید. از احساس به بالیدن و نازیدن بپرهیزید.

3.      از خشم و درجارفتگی بپرهیزید. خونسرد باشید و خشماگین نشوید.

 

·         خشم، عصبانیت و پریشانی زیان بخش ترین تاثیرات را دارند و زالوهای حقیقی نیروی عصبی ما هستند.

·         هر اندیشه ای، به ویژه اگر مدتی طولانی در عرصه آگاهی بماند، میل به تحقق خویش بماند.

·         استفاده از تنفس عمیق به منظور از بین بردن تاثیر ضعیف کننده هر هیجانی لازم است.

·         تلاش، مطمئن ترین و ناگزیرترین سلاح است.

·         هر پیروزی اعتماد بیشتری به شما خواهد بخشید.

·         رودس: هیچ چیز نتوانست حواس او را پرت کند و توجه او را منحرف سازد. هیچ انتقادی نتوانست او را فلج کند. با نگاهی بی احساس به جاذبه های جاده، سنگدل نسبت به هرگونه احساساتی شدن، با مهارت یا پول موانع را از پیش پا برداشت. با گامی مطمئن و سرشار از اراده به سوی هدفی که می خواست، به سوی برتری ای که آرزویش را داشت، حرکت کرد.



دوستان تقاضا کرده بودند که متن و آدرس انگلیسی این کتاب را درج کنم. البته به شناسنامه که نگاه کردم، آدرس متن فرانسوی را زده بود، ولی یحتمل از این طریق، بشود متن انگلیسی اش را یافت.

Le pouvoir la volonte

Paul-clement jagot

Edition dangles

         

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۴ ، ۱۸:۳۲
عیسی محمدی

همیشه ناخنکی به کتاب برایان تریسی که دارم، می زنم. خاصه کتاب های مدیریت زمان او فوق العاده اند. امروز، حاصل ناخنک نیم ساعته من، این جمله هایی بود که سخت دوست شان می داشتم.

 

-          بهره وری بالا، نتیجه بالا بردن کارایی وقت است. به این ترتیب که فقط کارها را انجام دهید.

-          توانایی شما در به تعویق انداختن خوشی های کوتاه مدت، تعیین کننده پیشرفت مالی شما در درازمدت است.

-          قانون گزینه ها می گوید انجام یک کار، مستلزم صرف نظر از انجام کارهای دیگر است.

-          هر وقت می بینید کاری خیلی خوب پیش می رود، می توانید دو چیز دیگر را هم پیدا کنید: یک آدم یک دنده و یک احساس وظیفه؛ پیتر دراکر.

-          هنگام کار کردن وقف تلف نکنید، بی وقفه کار کنید و از خودتان مایه بگذارید.

-          برای چه به شما حقوق می دهند؟ وقت خود را صرف آن کنید.

-          در جایی که کار می کنید، به سختکوش ترین فرد معروف باشید. این کار، موفقیت شما را تضمین می کند.

-          زندگی خود را آسان کنید؛ مدام به دنبال راه های حذف کارها و فعالیت های غیرضروری باشید.

-          کلید موفقیت این است: تمام ذهن و نیروی خود را روی کار اصلی تان متمرکز کنید.

-          اگر کاری ارزش انجام دادن داشته باشد، باید آن را شروع کرد حتی اگر در ابتدای کار عملکرد ضعیفی داشته باشیم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۴ ، ۱۳:۱۲
عیسی محمدی
تا حالا به فلسفه فکر کرده‌اید؟ می‌دانم تا اسم این کلمه به ذهن‌تان می‌خورد، سریع گارد گرفته و فکر می‌کنید که با یک عالمه، واژه‌های قلمبه‌سلمبه روبه‌رو خواهید شد.

فلسفه، یعنی فکر کردن و فکر کردن هم، یعنی سئوال و جواب کردن با خودمان. تا حالا در اوقات بی‌کاری، با خودتان سئوال و جواب نکرده‌اید؟ بیشتر صحبت‌های آدمی با خودش، در قالب سئوال و جواب اتفاق می‌افتد و اگر این سئوال و جواب‌ها قابل توجه باشند، منجر به تولید فکر و دستگاه  فکری می‌شوند.

حس می‌کنم موثرتر از تلقین‌ها و تکنیک‌های موفقیتی، که البته در جای خود بسیار قابل توجه و موثر بوده و باید مورد استفاده قرار بگیرند، رسیدن به فلسفه‌ای برای موفقیت است.

ساده‌ترش می‌کنم: یک خانه، چارچوب و ستون‌ها و پی‌ دارد و در کنار آن، تاقچه و اتاق و دیوار و چیزهایی که شکل و شمایلش را زیبا جلوه می‌دهد. برداشت من این است که تکنیک‌های موفقیتی تلقین‌محور و انگیزه‌مدار، بیشتر شبیه اتاق‌ها و تاقچه‌ها و سقف‌ها و ... هستند که در جای خود، لازم و ضروری‌اند. اما اگر به خانه‌ای بروید که تاقچه‌ها و دیوارها و سقف زیبایی داشته ولی چارچوب و ستون‌ها و پی‌ریزی آن مشکل داشته باشد، اعتباری به آن هست؟ با کوچکترین زلزله و لرزش، از دست خواهد رفت.

اما اگر به خانه‌ای بروید که ستون‌ها و پی‌ریزی و چارچوبش محکم باشد، در آن صورت است که حتی اگر شکل و شمایلش هم چنگی به دل نزند، باز می‌توان به آن اعتبار کرده و داخلش ساکن شد. و البته در این میان، اگر هر دو قسمت خانه زیبا و مستحکم باشد، که دیگر اوج خوشبختی ما خواهد بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۴ ، ۱۶:۱۴
عیسی محمدی

همکار ما چند تا گلدان، دقیقاً سه تا گلدان، گذاشته است روی میزش. از ابتدای روزی که این گلدان ها را گذاشته بود، سیر رشد این گل ها را دنبال می کنیم. این گل ها و گیاهان، حالا برگ و باری پیدا کرده اند. حالا هر کسی که از راه می رسد، می گوید که این گلدان ها، برای این گل ها کوچک است. خود همکار محترم ما هم متوجه این امر شده است.

... وقتی که در مسیر رشد می افتید و هر روز، کمی بهتر از دیروز می شوید، باید یادتان باشدی که روزی، به جایی می رسید که دیگر محل کار و زندگی و ... فعلی، برایتان کوچک خواهد شد. اگر در هیمن محل کار و زندگی و ... بمانید، سرنوشتی جز پژمردگی نخواهید داشت.

راه حل، یافتن یک گلدان بزرگتر، یک دریاچه عمیق تر و وسیع تر و ... است. البته منظورمان، خدای ناکرده طلاق و اخراج و ... نیست؛ بلکه تغییر رویکرد کاری و زندگی و ... است. یعنی که به محل بهتری برای زیستن بروید، عادت های بهتری را پیش روی خودتان قرار بدهید، صبح ها زودتر از خواب بیدار شوید و ...، حتی اگر لازم شد، محترمانه محل کارتان را به سمت یک فرصت بهتر ترک کنید؛ یا این که گلدان های فعلی تان را بزرگتر کنید.

... گلدان های بزرگتر، خاص انسان هایی است که هر روز دارند رشد می کنند و بعد از مدتی، دیگر گلدان های فعلی، جوابگوی آنها نیست. به فکر ریشه هایتان باشید؛ وگرنه پژمرده خواهید شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۴ ، ۱۲:۵۶
عیسی محمدی

 سال‌ها است که تکنولوژی موفقیت و کامیابی و روانشناسی مثبت و مفاهیمی از این دست، وارد زندگی‌های علمی و روزمره ایران و جهان شده است. در طی این سال‌ها هم، چنین آموزه‌هایی، هم مورد استقبال و تشویق قرار گرفته‌اند، هم مورد نکوهش و انتقاد.

البته انتقاد کردن درست و حسابی، حق هر آدم عاقل و بالغی است و کسی را نمی‌توان از این حق محروم کرد. ولی بیشتر انتقادهایی که در ایران و نسبت به چنین حوزه‌ای وجود دارد، انتقادهای مبتنی بر نادانسته و ناشناخته بودن چنین آموزه‌هایی، نزد منتقدان مربوطه است.

جدا از این انتقادها، نقدهای خوبی هم البته به این حوزه و آموزه‌هایش وارد می‌شود. یکی از قدیمی‌ترین نقدها، سطحی بودن تکنیک‌های موفقیت و زودگذر بودن آن‌ها است. منتقدان می‌گویند که تکنیک‌ها و تلقین‌ها و انگیزش‌های ایجاد شده در این حوزه، گذرا هستند و اثر ماندگار ندارند. تا حدودی این منتقدان راست می‌گویند؛ چون غالباً چنین آموزه‌هایی، بدون پیش‌نیازهای مورد نیاز، ارائه می‌شوند و در نتیجه، دستاورد شایسته‌ای به همراه نمی‌آورند.

در مورد گذرا بودن تاثیرات چنین آموزه‌هایی، چند نکته را می‌شود ذکر کرد:

- جیم ران، در پاسخ به چنین نقدی، می‌گوید همان طور که انسان در هفته، چند بار دوش می‌گیرد و اساسا یک بار در ماه به حمام نمی‌رود که یک بار برای سی روز دوش گرفته واستحمام کند، آموزه‌های انگیزشی هم باید به طور مداوم و مستمر تکرار شوند.

- این آموزه‌ها، مقدمه‌هایی هم دارند که حتما با ذکر آن‌ها، باید تعلیم داده شوند.

- بسیاری از کارها هستند که توی زندگی‌هایمان، به طور متناوب و روزمره انجام می‌دهیم، مثل غذا خوردن و نفس کشیدن و ...، پس چرا درباره آن‌ها چنین نقدی مطرح نمی‌شود؟‌

 

 





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۴ ، ۱۵:۴۹
عیسی محمدی

میان غفلت و شکست، دیوارهای بلند و بسیاری وجود دارد. شکست، یعنی که تلاشت را کرده ای، اما به هر دلیلی، به نتیجه دلخواهت نرسیده ای. اما غفلت، یعنی حواست نبوده است. حواست نبوده است؟ در جاده موفقیت، چنین چیزی نداریم؛ باید همیشه حواست بوده باشد و حواست باشد.

در این باره، بد نیست گفته ای از فردریک کبیر را مرور کنیم که می گوید «شکست خوردگان را می شود بخشید ولی غافل شدگان را هرگز.» غافل شدگان، کسانی هستند که بازی موفقیت را، بازیچه گرفته اند و در این حوزه، جدی نیستند. آنها،

-          شب های دیر می خوابند،

-          صبح دیر بیدار می شوند،

-          تعهد ماندگاری به چیزی ندارند،

-          با کمی احساس فشار، قید موفقیت را می زنند،

-          آنقدر درگیر سرگرمی و خوشی اند، که یادشان می رود هدف نهایی شان چه بوده است،

-          و ...

کسی که شروع کرده و شکست خورده، با کسی که شروع نکرده، هیچ گاه برابر نیست. کسی هم که غفلت زده بوده است، با کسی که شروع کرده و شکست خورده، هیچ گاه یکسان نیست.

پس یادتان باشد:

شکست خوردگان قابل بخشش اند؛

اما غافل شدگان، هرگز.


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۴ ، ۱۴:۳۱
عیسی محمدی
امام محمد غزالی، در کتاب گرانقدر کیمیای سعادت، می نویسد که «خدای متعال فرمود فلاح کسی را بود که پاک گردد، نه آن که علم پاکی بیاموزد». معنی اش چه می شود؟ این که رستگار، کسی است که واقعاً پاک شده و تقوای الهی داشته باشد، نه کسی که دانش و فرمول های آن را یاد بگیرد.

حالا این حقیر هم می گویم که موفقیت، نصیب کسانی می شود که موفق شوند و دستاوردهایی به دست بیاورند؛ نه نصیب کسانی که فرمول ها و دانش موفقیت را یاد بگیرند و مدام با خودشان تکرار کنند. فرمول کافی است، دانش بس است، از یک جایی به بعد، باید دست به عمل زد و با عمل زندگی کرد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۴ ، ۱۳:۳۱
عیسی محمدی

می خواهید سخنور خوبی بشوید؟ از قول دیل کارنگی، یک فرمول جالب را برایتان بازنویسی می کنم؛ البته اگر گوینده، مجری، ارائه دهنده، فروشنده و ... هم باشید، به کارتان خواهد آمد.

آن فرمول، این است: این همه دارید با شبکه های اجتماعی سر و کله می زنید و پرت و پلا می نویسید و بازنشر می کنید، یک صفحه ورد باز کنید، فرض کنید برای یکی از رفقای صمیمی تان می خواهید نامه بنویسید. شروع کنید به نوشتن، بنویسید که کجا می خواهید بروید و در کل، چه حرف هایی قصد دارید بزنید.

خداوکیلی اگر حرف های خوب و بسیاری برای گرفتن دارید، بروید حرف بزنید؛ در غیر این صورت برنامه تان را کنسل کرده و بیشتر و بیشتر اطلاعات جمع کنید. این تمرین را هربار انجام بدهید تا ببینید چه ها می کند...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۴ ، ۱۳:۴۲
عیسی محمدی

این جمله برایان تریسی را درباره مدیریت زمان بسیار دوست می دارم که می گوید، زمانی فکر می کرده که زندگی اش، خورشیدی است که مدیریت زمان، یکی از سیاراتی است که دور آن می چرخد. یک جورهایی، حالا فکر می کرده مهم است، اما یک چیز حاشیه ای و جنبی بوده است. اشاره می کند تغییر بزرگ در زندگی اش، زمانی ایجاد شد که فهمید اتفاقاً برعکس است؛ یعنی مدیریت زمان، خورشیدی است که زندگی و هر آنچه در آن است، سیاراتی هستند که دور آن می چرخند.

شما چطور می اندیشید؟ اگر فکر می کنید مدیریت زمان یک چیز فانتزی است که اگر باشد خوب است و اگر هم نباشد، حالا اشکالی ندارد، در حال باختن کلی از موفقیت های هستید. یک هفته، برعکس فکر کنید تا ببینید راست می گویم یا نه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۴ ، ۱۷:۵۱
عیسی محمدی

تا به حال به سدها نگاه کرده اید؟ در برابر جریان های پراکنده آب های سرگردان، یک دیوار عظیم بتنی ایجاد می کنند. آب ها پشت این دیواره عظیم جمع می شود. سپس دریچه ای را، برای خروج این آب ها باز می گذارند؛ در نتیجه آب های پراکنده ای که خاصیتی نداشتند، با قدرتی بسیار جاری شده و کارهای عجیبی از قبیل تولید برق و ... می کنند.

ما نیز روزانه، کارها و گفتارهای به جا و نا به جای بسیاری مرتکب می شویم. چه زیباست و با شکوه که این کارها و گفتارها را، از یک دریچه واحد به نام اراده و کارهای سنجیده و اندیشیده شده، جاری و ساری کنیم. در این صورت، می توانیم کارهای بزرگ بسیاری انجام دهیم.

... این است راه و رسم سود بردن از اراده.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۴ ، ۱۱:۵۷
عیسی محمدی