این یادداشت از عیسی محمدی، دو، سه روز پیش در روزنامه همشهری چاپ شده است.
***
انسانها رشد میکنند و بزرگ میشوند، سپس پیشه و حرفهای را یاد میگیرند و وارد بازار کار میشوند. آنها کار میکنند و کار میکنند و به این رویه ادامه میدهند. گاهی وقتها کارهایی که میکنند، بیش از حد نیازشان است؛ اما باز هم کار میکنند. این کارهای اضافه، باعث میشود تا ارزشافزوده ایجاد شود. هرقدر ارزشافزوده جامعهای بیشتر و بیشتر باشد، این جامعه قدرتمندتر و قابل اعتناتر خواهد بود. حالا بخشی از این کارهایی که بزرگسالان انجام میدهند را میتوان در تولید خلاصه کرد؛ یعنی آنها در حال تولید و ارائه یک کالا، محصول و حتی خدمات هستند. در واقع ارزش ذاتی کار، علاوه بر مزیتهای فردی که برای شهروندان دارد، با بحث قدرتمندسازی اقتصادی و غیراقتصادی جامعه هم مرتبط است؛ به همین دلیل است که تأکید میکنند هر جامعهای، باید بهشدت کاری و تولیدکننده و اهل تلاش و حرکت و... باشد. ولی چرا جامعه ما، بهجای اینکه به طرف تولید و کارهایی از این دست برود، بیشتر به طرف غیرتولید و کارمندی و دلالی و راحت پولدرآوردن و گریز از رنج تولید میرود؟ این، سؤالی است که از جنبههای مختلف میتوان به آن جواب داد. واقعا چرا ما مولد نیستیم و حتی از آن گریزانیم؟