درسهایی که از فروشندگان مترو آموختم: استقامت و تسلیم نشدن
درسهایی که از فروشندگان مترو آموختم:
این روزها داخل مترو که راه میروید، انگار داخل مترو نیستید؛ انگار داخل یک جمعهبازار هستید. این روزها حتی داخل قطارهای مترو که هستید، گاهی حس این را دارید که یک جمعهبازار دارد حرکت میکند روی ریلها. با این وجود، حتی از این دستفروشهای نازنین نیز میتوان درسها یاد گرفت. بخشی از این درسها را با شما نازنینان به اشتراک میگذاریم.
درس سوم: استقامت و تسلیم نشدن
فروشندگان مترو هیچوقت خسته نمیشوند.
شاید امروز آنها را ببینید و خرید نکنید. شاید فردا آنها را ببینید و خرید نکنید. شاید هفته بعد آنها را ببینید و نکنید؛ با همان توضیحات و محصول و ... . شاید ماه بعد آنها را با همان توضیحات ببینید و خرید نکنید. اما به هر حال، یادتان میماند که هر وقت خریدی داشتید، از آنها انجام بدهید؛ چون هم خودشان را میشناسید، هم توضیحاتشان را دیده و شنیدهاید و هم اینکه نزدیک شما هستند.
این، نتیجهای از سختکوشی و خسته نشدن است؛ به همین راحتی.
اما ما چه کار میکنیم؟ با اولین پاسخ نه، یا در نهایت ده تا پاسخ نه اول، در کل جهانبینیمان را از دست میدهیم و فکر میکنیم که همه چیز تمام است.
---------------------------------------------------------------------------------------