موفقیت جدی

فلسفه موفقیت؛ برای دست‌یابی به دستاوردهای بیشتر و زندگی بهتر

موفقیت جدی

فلسفه موفقیت؛ برای دست‌یابی به دستاوردهای بیشتر و زندگی بهتر

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

۲۴ مطلب با موضوع «تکنیک های بهره وری» ثبت شده است

بگذارید چند نکته طلایی دیگر را هم با همین موضوع با همدیگر در میان بگذاریم.

شما تا به حال برای وام گرفتن رفته‌اید؟ طبیعی است که هر کدام از ما وام گرفته‌ایم. وقتی می‌خواهید وام بگیرید، کلی از شما ضمانت برای بازپرداخت می‌گیرند. در واقع شما از طریق وام گرفتن، پولی را که ندارید، از کسی قرض می‌گیرید تا کارتان راه بیفتد. سپس در ازای آن، همان پول با مبلغ بیشتر را بر می‌گردانید؛ ضمن این‌که ضمانت‌های اساسی هم از شما اخذ می‌شود که از زیر این بار شانه خالی نکنید.

حالا یک لحظه تصور کنید:

آیا شما می‌توانید کاری کنید که زمان‌های مورد نیازی را که فعلاً دم دست ندارید را هم، از کسی یا جایی بگیرید تا کارتان راه بیفتد؟ طبیعی است که این زمان را یا باید خودتان صرف کنید؛ یا از کسی قرض بگیرید. طبیعی است که در کنار این زمان، یا باید پولی معادل آن پرداخت کنید یا زمانی معادل آن به اضافه زمان و پول بیشتر.

در مورد زمان هم آیا چنین چیزی درست است؟

بله، از طریق تفویض اختیار و آموزش کارمندان و همچنین استفاده از سازمان‌ها و شرکت‌هایی که محصول آماده تحویل شما می‌دهند، شما می‌توانید زمان مورد نیاز برای کسب یک دانش یا مهارت یا خدمت را وام بگیرید؛ در عوض یا زمان یا پولش را پرداخت کنید.

همین الان یخچال خانه‌تان را باز کنید. در آن چه چیزهایی مشاهده می‌کنید؟

میوه، شیر، پنیر، کره، نوشابه،‌ نان و ... . آیا برای تهیه همه این‌ها، خودتان آستین بالا زده‌اید و گاو خریده‌اید و آن را دوشیده‌اید و سپس شیر را تبدیل به پنیر و کره و ... کرده‌اید؟ یا در مورد عسل و نان و میوه نیز همین کار را کرده‌اید؟

این، یکی از عالی‌ترین موارد وام گرفتن زمان است. پول می‌دهید، محصول و خدماتی را دریافت می‌کنید که اگر قرار بود خودتان آن را به دست بیاورید،‌ باید کلی زمان صرف می‌کردید.

پس ما در طول زندگی داریم این وام گرفتن زمان از دیگران را به طور معمول انجام می‌دهیم.

چرا در حوزه کاری‌مان آن را بیشتر نکنیم؟ می‌خواهید سایت طراحی کنید؟ از قالب‌های حاضر استفاده کنید. یا از شرکت‌هایی که با مبلغی کمی این کار را برایتان انجام می‌دهند. حتی می‌توانید از وبلاگ‌های آماده استفاده کنید. این‌جوری کلی زمان در وقت شما صرفه‌جویی شده و عملاً وام زمانی از دیگران می‌گیرید.

نکته مهم بعدی سیستم‌سازی است. یعنی کارها را جوری طراحی کنید که وقتی شما نبودید، کارها با همان قدرت و کیفیت وقتی که بودید، انجام شده و به پیش برود. این‌جوری عملاً کلی وام زمانی دارید می‌گیرید؛ آن هم با پایین‌ترین درصد.

این آیا زیبا نیست؟

کمی بیشتر فکر کنید؛ ببینید کجاها می‌توانید وام‌های زمانی با درصد پایین دریافت کنید.

آیا زمان برای شما، مثل پول و دارایی‌تان مهم است؟

نه، باید بیشتر از آن‌ها نسبت به زمان‌تان حریص و بخیل باشید.

چرا که زمان، غیر قابل جایگزین شدن است.


---------------------------------------------------------------------------------------



۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۸ ، ۰۹:۵۷
عیسی محمدی

برای کسی که درباره مدیریت زمان و ارزش زمان و بهره‌وری مطالعه می‌کند، شنیدن گاه و بیگانه احادیثی که حرف نهایی را در این زمینه می‌زنند، بسیار جالب است. یکی از این احادیثی که هم از قول پیامبر اکرم و هم از قول حضرت امیر علیه‌السلام نقل شده، نزدیک به این مضمون بوده است که:

نسبت به عمر خودت، بخیل‌تر از مال خودت باش.

این حدیث عصاره مدیریت زمان است. همه ما نسبت به مال و اموال و پول خودمان، دیدگاه کاملاً قاطع و مشخصی داریم. بدین ترتیب که،

- اگر کسی بیاید و بخواهد که پول و مال ما را به یغما ببرد و به زور از ما بگیرد، به شدت مقاومت می‌کنید،

- نسبت به کسانی که می‌خواهند پولی از ما قرض بگیرند و احتمال برنگرداندن آن وجود دارد، باز هم موضع قاطعی داریم،

- به شدت مراقب خرج کردن‌هایمان هستیم،

- همچنین وقتی کاری می‌کنیم، اگر قرار باشد به نسبت زمانی که می‌گذاریم درآمد مکفی نداشته باشیم، باز هم اعتراض می‌کنیم

- و ...

در کل موضع‌گیری ما نسبت به مال و پول قاطع و فوری و مشخص است.

اما در مورد زمان چنین رویکردی نداریم.

- به راحتی زمان ما را به غارت می‌برند و چیزی نمی‌گوییم،

- به راحتی زمان ما را قرض می‌گیرند و اعتراضی نمی‌کنیم،

- به راحتی زمان ما را با مبلغ کمی اشغال می‌کنند و باز هم چیزی نمی‌گوییم،

- و در اوقات فراغت، با شبکه‌های اجتماعی و تلویزیون و ...، به غارت زمان خود بر می‌خیزیم و عین خیال‌مان هم نیست.

 

یک‌لحظه به این فکر کنید که:

اگر موضع‌گیری‌مان نسبت به زمانی که داریم،

درست شبیه موضع‌گیری‌مان نسبت به پول و اموال‌مان بود،

آن‌وقت چه می‌شد!

ما گاهی مسافت زیادی را طی می‌کنیم تا هزینه کمتری بابت خدمات یا محصولاتی که دریافت می‌کنیم، پرداخت کنیم.

آیا در مورد زمان‌مان نیز چنین دقت‌نظری داریم؟

آیا چانه‌زنی می‌کنیم تا زمان بیشتری برایمان بماند؟

یا ...

 


---------------------------------------------------------------------------------------


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۸ ، ۰۹:۵۷
عیسی محمدی

یک مقامی، به مقامات کشور و مدیران ارشد توصیه جالبی کرده بود که همیشه توی ذهنم مانده:

نیایید و بگویید که این کارها را انجام خواهیم داد؛ این پروژه‌ها و طرح‌ها و برنامه‌ها را انجام خواهیم داد. بیایید و بگویید که این‌ها انجام شد. از انجام شده‌ها صحبت کنید؛ نه از آن‌چیزهایی که انجام می‌دهید و وعده و وعید است.

به نظرم توصیه جالبی است.

بیشتر ما انسان‌ها غالباً خیلی با خودمان مهربان هستیم. مدام خودمان را دست بالا می‌گیریم و می‌گوییم فلان و بهمان کارها و پروژه‌ها و ... را انجام «خواهیم داد.» یعنی از یک طرف چون کاری انجام نمی‌دهیم، پیش خودمان شرمنده هستیم. اما از سوی دیگر، دوست نداریم به خودمان سرکوفت بزنیم و نظم و انضباط به خودمان ببخشیم و جبران مافات کنیم. به خاطر همین، روی برنامه‌ها و کارهایی که «انجام خواهیم داد» تمرکز می‌کنیم تا کمی تسلای خاطرمان باشد.

معمولاً هم توی دفترچه‌هایمان، پر است از کارهایی که باید انجام بدهیم؛ برای امروز و این هفته و این ماه و این سال و ... .

بیایید از امروز رویه‌ها را تغییر بدهیم.

از این به بعد دیگر روی کارها و برنامه‌هایی که «انجام خواهیم داد» تمرکز نکنیم؛ خودمان را فریب ندهیم. قدرت پذیرش این را که داریم خرابکاری می‌کنیم در ما وجود داشته باشد.

صرفاً روی کارهایی که انجام داده‌ایم صحبت کنیم و آن‌ها را ثبت و ضبط کنیم؛ این‌جوری متوجه می‌شویم داریم چه کار می‌کنیم و حس بهتری خواهیم داشت؛ ضمن این‌که از توهم کارهای انجام شونده در آینده نیز جلوگیری خواهیم کرد.

فقط روی کارهایی که انجام داده‌ایم تمرکز کنیم؛ چه امروز، چه این هفته و ... .

 

 

---------------------------------------------------------------------------------------

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۸ ، ۱۰:۲۷
عیسی محمدی

امروز اول صبح، یعنی نزدیکی‌های پنج بامداد، رفته بودم که بچه‌ها را راهی قم کنم؛ در ایستگاه راه‌آهن. معمولاً در این ساعت‌های نسبتاً خلوت، بعضی از مسافران آخرسر بدون بلیت می‌آیند و سوار می‌شوند؛ چون غالباً صندلی‌های خالی وجود دارد.

دیدم چند نفری دارند با رئیس قطار بحث می‌کنند. البته خیلی محترمانه، ولی جدی داشتند بحث می‌کردند. همه هم کولی‌پشتی به پشت، انگار که از سفری دور می‌آمدند و قصد داشتند به مقصدشان،‌ که احتمالاً شهر قم بود، بروند. نفری که بحث می‌کرد، جهاندیده‌تر بود. او را مهندس خطاب می‌کردند. لحن او رئیس قطار را وادار می‌کرد تا با دقت به حرف‌هایش گوش کند.

مهندس می‌گفت به او گفته‌اند که سیستم قطع است و نمی‌توانند بلیت صادر کنند. بعد این‌که کارمندان بخش سالن که داشتند بلیت‌ها را کنترل می‌کردند، آن‌ها را راه نمی‌دادند و چرا این کار را کرده‌اند در حالی که قطار جا هم دارد؟

جمله طلایی این فرد چنین بود:

«آقاجان، سیستم قطع است، دست‌های ما هم قطع است مگر؟ یعنی سیستم قطع شد باید بمیریم؟ من آمریکا هم بوده‌ام، این جور مشکلات آن‌جا هم هست؛ نمی‌گویم که نیست. ولی خیلی راحت،‌ دفترچه‌ای می‌دهند و با دست می‌نویسند که شما کارتان راه بیفتد...»

این جمله «سیستم قطع است، دست‌های ما هم قطع است؟» خیلی به دلم نشست. در ایران متأسفانه خیلی از کارمندمسلک‌ها، با تکیه به قانون و سیستم و ساختار خاص خودشان، معمولاً علاقه بیشتری دارند بپیچانند تا کار راه بیندازند. البته منظورمان به هیچ وجه قانون‌شکنی و ساختارشکنی نیست. اما سئوال این‌جاست:

-         قانون و ساختار برای چه ایجاد شده؟

برای راه انداختن کارها.

-         خب اگر مشکلی در این قانون و ساختار و ... بود، چرا همه چیزمان باید تعطیل بشود؟

-         مگر ما دست و مغز و عقل و شعور نداریم؟ چرا خودمان کار ملت را راه نیندازیم؟ ابزار آمده که به ما کمک کند؛ قانون و ساختار و سیستم و ... ابزار هستند؛ آیا ابزارها باید بر ما سلطنت کنند؟

به قول حزب‌اللهی، کمی جهادی فکر کنیم؛ کمی جهادی‌تر عمل کنیم.

از این پس، وقتی که در حوزه کاری‌مان حرف از قفل شدن سیستم و ساختار و قانون و ... مطرح شد، بهتر نیست که خودمان اولین نفری باشیم که با دست‌هایمان که هنوز قطع نیست و با مغزمان که هنوز کار می‌کند و با نیت‌مان که راه انداختن کار مشتریان و خلق‌الله است، مشکل را حل کنیم؟

 

---------------------------------------------------------------------------------------


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۸ ، ۱۱:۲۳
عیسی محمدی

در رقابت بین ماشین‌ها، بخشی از مزیت ماشین‌ها را شتاب اولیه آن‌ها تشکیل می‌دهد. شتاب هم، حداقل زمانی است که یک ماشین به حداکثر قدرت و سرعت خود می‌تواند برسد. طبیعی است که وقتی شتاب یک ماشین پایین باشد، قدرت و ساختار موتور و پیشرانه آن‌ هم از قدرت و کیفیت بالاتری برخوردار است؛ وگرنه شتاب پایین داشتن کار هر خودرویی نیست.

اما این‌ها چه ارتباطی به موفقیت دارد؟

راستی، شتاب شما در انجام کارها چقدر است؟

به عبارت ساده‌تر:

شتاب شما، در رسیدن به حداکثر قدرت و تمرکز و سرعتی که می‌توانید داشته باشید، چقدر است؟

شاید کمی گیج شده باشید. بیشتر توضیح می‌دهم.

خود من، معمولاً نیم ساعتی طول می‌کشد که از خانه خارج بشوم. تا مسواک بزنم، لباس بپوشم و آشغال‌ها را جمع کنم و مطمئن بشوم که چراغی روشن نمانده و چیزی جا نمانده. تازه صبحانه را هم بین راه یا در محل کارم می‌خورم. اما یک نفر دیگر همین که بیدار شد، بعد از مسواک و سر و صورت را آب زدن، در کمتر از پنج دقیقه از خانه خارج می‌شود.

دقیقاً منظورم چنین چیزی است.

حالا در محل کار هم وضعیت من چنین است.

یکی، دو ساعتی طول می‌کشد که خبرها را چک کنم و برنامه‌هایم را یادداشت کنم و کلی مسخره‌بازی دیگر، تا سریع سروقت اولین کار مهمم بروم. گاهی هم تا ظهر طول می‌کشد کار اصلی‌ام را شروع کنم؛ یعنی این زمان به آماده‌سازی مسخره برگزار می‌شود.

در حالی که یک نفر دیگر همین‌که کامپیوترش بالا آمد، شروع به کار می‌کند؛ به همین راحتی.

شتاب او در رسیدن به اوج سرعت و قدرت و تمرکز در کارش،‌ چیزی که برایان تریسی حالت مد می‌نامد، بالاتر از ماست؛‌ به همین خاطر به موفقیت‌های بیشتری هم می‌رسد.

معروف است که می‌گویند قهرمانان المپیک تا ساعت نه، ده صبح، به اندازه چند برابر دیگران تمرین و تلاش کرده‌اند؛ در حالی که ما ساعت ده صبح تازه در حال لود شدن هستیم تا کارمان را شروع کنیم.

شتاب‌تان را برای رسیدن به اوج روحیه کاری اندازه بگیرید و سعی کنید افزایشش بدهید.

خیلی جواب می‌دهد.

 

---------------------------------------------------------------------------------------

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۸ ، ۱۰:۴۱
عیسی محمدی

مثلی هست که می‌گوید تو مراقب سنت‌ها باش، دلارها خودشان مراقب خودشان هستند.

به زبان ساده خودمان می‌شود این‌که: 

تو مراقبت دوزارها و دو ریال‌ها باش، تومان‌ها مراقب خودشان هستند.

به عبارت ساده‌تر، می‌خواهد بگوید که تو باید مراقب جزئیات باشی، و شیطان اساساً در جزئیات پنهان شده است. 


من از این اصل، این اصل را استخراج کرده‌ام برای استفاده خودم:

تو مراقب دقیقه‌ها باش، ساعت‌ها مراقب خودشان هستند. 


روزگاری شاگردان آیت‌الله العظمی بروجردی، مرجع تقلید شیعیان در چند دهه قبل‌تر، اعتراض کردند که شما دیر سر کلاس می‌رسی و وقت ما چند دقیقه‌ای تلف می‌شود. بالاخره مرجع تقلید بود و موقع مراجعه به کلاس درس، کلی مراجعات به او صورت می‌گرفت و ناچار بود پاسخگو باشد. جواب داد چرا تلف شود؟ خود من چند جزء قرآن را در همین وقت‌های انتظار و تلف شده حفظ کرد‌ه‌ام.

عنایت داشتید؟ 

شما مراقب دقیقه‌های خودتان باشید، ساعت‌ها مراقب خودشان هستند.


دو، سه روز پیش که داشتم به این اصل فکر می‌کردم، دیدم که دقیقه‌هایی که حواسم به آن‌ها نبوده چنین بوده است:

  • ده دقیقه طول می‌کشد از خانه به اولین ایستگاه اتوبوس برسم. 
  • یک ساعت سوار اتوبوسم تا به مقصد برسم.
  • پنج دقیقه از ایستگاه اتوبوس طول می‌کشد به محل کارم برسم.
  • دو دقیقه انتظار آسانسور و در آسانسور بودن. 
  • سه الی پنج دقیقه زمان برای بالا آمدن سیستم و چاق سلامتی با رفقا و دوستان. 
  • سه الی پنج بار مراجعه به سرویس بهداشتی که هر کدام دو، سه دقیقه زمان می‌برد.
  • مراجعه به سلف‌سرویس در موقع افطار یا روزهای غیر ماه مبارک که نیم ساعت الی چهل و پنج دقیقه زمان می‌برد. 
  • دوباره مسیر خانه تا محل کار را برعکس کنید تا برسم به خانه. 
  • موقع خواب هفت، هشت دقیقه طول می‌کشد تا چشمم گرم بشود و به خواب بروم. 
  • در طول هفته، یکی، دو باری هم به قم می‌روم و بر می‌گردم. یعنی هر رفت و برگشت، عملاً شش ساعت زمان از من می‌گیرد. 
  • و ...

باز هم بگویم یا کافی است؟ راستی من کی کار می‌کنم؟

از شوخی که بگذریم، یک دفترچه چند هزار تومنی توی جیب گذاشتن و لغت حفظ کردن، تمرین بیان کردن برای کارهای گویندگی، تمرین صداسازی برای آواز و ...، فایل‌های صوتی آموزشی یا انگیزشی گوش کردن، فرمول حفظ کردن و ... یا حتی یک کتاب سبک خواندن. 

من خودم که از این محاسبه به شگفت‌ آمدم؛ واقعاً ما با دقیقه‌های خودمان داریم چه کار می‌کنیم؟ 

***

مراقبت دقیقه‌ها باش؛ ساعت‌ها خودشان مراقب خودشان هستند. 


---------------------------------------------------------------------------------------


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۱:۱۹
عیسی محمدی

جمله‌ای را از یکی از بدنسازان بزرگ شنیدم که خیلی دوستش می‌دارم. می‌گوید که در بدنسازی، چیزی به اسم تمرین‌زدگی نداریم. هر چه که هست، تغذیه نامناسبت و عدم استراحت درست است. 

به نظرم به غایت جمله خوبی است. این که یک ورزشکار احساس کند از تمرین‌های خودش زده شده است، علت دارد. یا انرژی و ویتامین لازم به بدنش نرسیده و سریع خسته می‌شود. یا این‌که ارزش یک استراحت درست و حسابی را به خوبی درک نمی‌کند و استراحت و فراغت را، نوعی وقت تلف کردن می‌داند. 

اگر اشتباه نکنم این جمله را هم آرنولد، اسطوره بدنسازی دنیا، گفته است. در یکی از کتاب‌هایش. او گفته که بدنسازی، چهل درصد تغذیه، چهل درصد استراحت و تنها بیست درصد تمرین است. در جایی دیگر هم اشاره می‌کند که یک بدنساز حرفه‌ای، باید صد در صد خودش را وقف تغذیه و تمرین و استراحت کند تا به موفقیت برسد. 

به نظرم این قاعده‌ها و فرمول‌ها را هم می‌توان در بهره‌وری‌های حرفه‌ای مورد استفاده قرار داد. این‌که تصور کنیم استراحت‌ها و چرت‌های بین کار، نه وقت تلف کردن، بلکه نوعی عقب‌عقب رفتن برای یک پرش بلندتر است. و این‌که کار یکسره و بدون استراحت، هم تبر شما را کندتر و زحمت شما را بیشتر خواهد کرد و هم در انتها، موجب فرسایش روانی و جسمی شما خواهد شد. 

من یکی که شخصاً از این یکنواخت کار کردن خیلی ضربه خورده‌ام. ژان بقوسیان، مدرس بازاریابی و بهره‌وری حرفه‌ای، معتقد است که ایرانی‌ها زیاد کار می‌کنند؛ اما مشکل‌شان همین است. این‌که مثل یک دونده استقامت کار می‌کنند و مدام در حال یک‌سره کار کردن هستند. این‌طور نیست که یک بازه کاری شدید داشته باشند و بعد هم استراحت کنند و سپس، یک بازه شدید کاری دیگر. او این سبک استراحت-کار شدید را روشی فوق‌العاده برای رسیدن به حداکثر توانمندی‌های انسانی می‌داند. 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۱:۱۲
عیسی محمدی

رای رسیدن به موفقیت و پیروزی، باید تلاش بسیاری کنید. اما مسأله مهم اینجاست که:

چطور بتوانیم از نظر ذهنی، خودمان را برای این تلاش آماده کنیم؟

چطور خودمان را برای این تلاش عظیم، ترغیب و برانگیخته کنیم تا وسط راه، کم نیاوریم؟

جایی می خواندم که همیشه، از نظر زحمت و سرمایه، سه برابر بیشتر از سرمایه و زحمت اولیه ای که فکر می کردید، باید خرج کنید و صرف کنید تا به موفقیت و هدف تان برسید. بله، سه برابر. پس موفقیت، سخت است و راه رسیدن به آن، سخت تر است و باید خودتان را برای حفظ انگیزه در این راه دراز، حاضر کنید.

اما چطور؟

متن کامل این مقاله را می توانید در کافه موفقیت، اینجا بخوانید. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۵ ، ۲۰:۰۷
عیسی محمدی

این روزها خیلی دارم به جادوی حس فوریت فکر می کنم. حتی می خواهم پژوهش هایی در این مورد، برای خودم انجام بدهم. این احساس، وقتی در من بیدار شد که جمله ای از نویسنده زندگینامه استیو جابز خواندم. 

او می گفت که علت اصلی موفقیت استیو، یک خصلت بود؛ نه حتی پشتکار وی، نه پول و امکاناتش و نه هیچ چیز دیگری؛ فقط یک خصلت. فکر می کنید این خصلت، چه بود؟

او اشاره می کند که این خصلت، حس فوریت در رسیدن به هدف هایش بود. واقعاً این ویژگی خیلی خیلی ناب است؛ زندگی آدمی را جمع و جور می کند. 

بعدها در این باره بسیار صحبت خواهیم کرد؛ حس فوریت، حس اضطرار، حس این که زمان مشخص و البته غالباً کمی برای انجام کارها و رسیدن به هدف ها دارید و تا ابد، فرصت برای دست دست کردن ندارید. 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۴ ، ۰۳:۰۳
عیسی محمدی

سان تزو، استراتژیست معتبر چینی در دو هزار و پانصد سال پیش، جمله باشکوهی گفت بدین قرار که: انجام یک عملیات موفق، بدون ابتکار ممکن است، ولی بدون سرعت عمل خارق العاده، هرگز.

 

امروزه، خیلی ها برای شروع کردن یک کسب و کار، پروژه یا طرح جدید، منتظر یک ابتکار و نوآوری خاصی هستند. البته که اگر این ابتکار و نوآوری خاص وجود داشته باشد و به وجود بیاید، بسیار بسیار بهتر است. اما همه چیز را نباید معطوف به این نوآوری و ابتکار کرد.

 

گاهی وقت ها، تکرار همان فرمول های قدیمی و همیشگی، می تواند ما را به موفقیت برساند؛ منوط بر این که سریع انجام شود. فکر می کنید این هم کاسب که در بازار دارند کار می کنند و نان شان را هم از این راه در می آورند، واقعاً نوآوری خاصی دارند؟

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۰۱
عیسی محمدی

برای این که یک مدیر فوق العاده باشید، اول باید بدانید که مدیران فوق العاده، چه کار کرده و چه رفتارهایی را، بیشتر از دیگر رفتارها، تکرار می کنند.

پس بد نیست بدانید که همه مدیران موفق، سه گرایش دارند،
-    اول این که نتیجه گرا هستند:
شدیداً روی به نتیجه رساندن کار و درست انجام دادن آن تمرکز می کنند.

-    دوم این که راه حل گرا هستند:
به جای این که به فکر بهانه اوردن و مقصر دانستن دیگران باشند، تمام مدت روی پیدا کردن راه حل برای موانع و سدهایی که پیش می آیند، تمرکز می کنند.

-    سوم این که شدیداً عملگرا هستند:
دائماً در حال حرکت هستند. با این طرف و آن طرف پرسه زدن و با نگه داشتن دست شان روی نبض قسمت یا شرکت شان، مدیریت می کنند.

برگرفته از کتاب:
21 روش عالی برای این که یک مدیر برجسته باشید
برایان تریسی/ ترجمه افشین ابراهیمی/ انتشارات نسل نواندیش

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۴ ، ۰۳:۰۳
عیسی محمدی

در یک سازمان و گروه و شرکت که با هدف تجارت و موفقیت تجاری پا به عرصه وجود نهاده است، به نظرتان مهمترین اصل و رویکرد چیست؟

البته می شود اصول و رویکردهای مختلفی را رو کرد و درباره شان، حرف ها زد. هر کسی هم، بر اساس مدل تربیتی خودش، اصول و رویکردهایی را بر می شمرد. اما من یکی که معتقدم، مهمترین اصل یک شرکت و تیم و سازمان، اصل و رویکرد انضباط فردی و گروهی در آن است.

یعنی چه؟ در تعریف انضباط گفته اند که انجام کارهایی که «باید» انجام شوند؛ خلاص. البته این، نظر شخصی بنده نیست؛ اصلی است که از الکس فرگوسن گرفته ام؛ مربی جاودانه منچستر یونایتد. او در جایی، گفته بود که در یکی از فصل های فوتبال جزیره، آنها چند امتیاز از تیم رقیب خودشان جلو بودند. اما به واسطه درگیری اریک کانتونا با یکی از هواداران، این ستاره شیاطین سرخ، حذف شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۴ ، ۰۳:۰۲
عیسی محمدی

برایان تریسی، معتقد است که در درون هر کدام از ماها، دریایی از خلاقیت و توانمندی و نبوغ پنهان است. اما برای دسترسی به این ذخیره پنهان، چه باید کرد؟ او در یکی از کتاب هایش، سه راه را برای دسترسی به این نبوغ خفته، مطرح می کند:

 

-          هدف هایی که به شدت خواستار رسیدن به آنها باشید

-          مشکلات حاد و مبرم

-          سئوال های متمرکز

 

در مورد هدف ها، که البته حرفی برای گفتن نیست و خودتان از اهمیت آنها باخبرید. اما در مورد مشکلات، بد نیست گفتار اویاما، بزرگترین رزمی کار چند سده اخیر را بخوانید که معتقد است: عبور از هر مشکل و مانع، قدرتی جدید به شما می بخشد. زین پس، به مشکلاتی که پیش روی شما قرار می گیرند، به عنوان تمرینی برای قدرتمند کردن خودتان نگاه کنید؛ با همین نگاه ساده، باعث می شوید که نبوغ شما، بیدار شود.

 

در مورد سئوالات متمرکز نیز، آنتونی رابینز معتقد است که سئوالات، یکی از بهترین راه های تغییر توجه به سمت و سویی است که می خواهید. دنبال کانون توجه مثبت و کارگشا هستید؟ پس سئوالات مثبت و کارگشا و راه حلی بپرسید؛ مثل این که چطور می توانم درآمدم را دو برابر کنم؟ چطور می توانم کارایی ام را سه برابر کنم؟ چطور می توانم با حفظ ساعت کاری فعلی، نتیجه کارم را پنج برابر کنم؟ و ...

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۴ ، ۰۳:۰۲
عیسی محمدی

مداومت، مداومت و باز هم مداومت. ناپلئون هیل، در کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید، فصلی را به ابرام و پایداری و مداومت اختصاص داده است. کتاب او حالا جزو کلاسیک ترین کتاب هایی است که در حوزه موفقیت مطرح است.

هیل، درباره مداومت بسیار بسیار توصیه می کند. البته این حقیقت را هم می داند که بیشتر مردم، اهل مداومت نیستند. او، سفارش می کند که برای عادت کردن به مداومت، باید چهار کار را انجام بدهید.

1.    هدف مشخص و یادداشت شده ای داشته باشید؛ هدفی که اشتیاقی سوزان را در شما بیدار کرده باشد؛ اشتیاقی که هیچ چیز نمی تواند خاموشش کند.

2.    این، کفایت نمی کند؛ بلکه باید برنامه ای مشخص داشته باشید. برنامه ای مستمر، پیوسته، آهسته و آرام با ریتم یکسان و بدون مانع و خلل. برنامه ای که می گوید هر روز و هر هفته باید چه کار کنید.

3.    باید ذهنی بسته و گاردگرفته در برابر همه منفی ها و پیشنهادهای منفی و ... داشته باشید. بخصوص زیاد مراقب اطرافیان خود و دوستان تان باشید؛ چون مدام ادای دلسوزها را در می آورند و به شما انرژی منفی می دهند.

4.    دور و بر خودتان را، از همکاران واجد شرایطی که با شما هم اشتیاق و هم هدف هستند، پر کنید تا انرژی دو چندان بگیرید.

حضرت علی علیه السلام نیز در اهمیت مداومت، می فرماید که نزد خدا هیچ عملی دوست داشتنی تر از عملی که مداوم باشد، نیست؛ و نیز این که عمل کوچکی که مداوم باشد، بهتر از عمل بزرگی است که منقطع و غیرمداوم باشد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۰۷
عیسی محمدی

تمرکز روی «توانایی های ویژه»، جزو بهترین کارهایی است که می تواند پیشرفت شما را، چند برابر کند. اما این توانایی های ویژه چی هستند؟

توانایی های ویژه، کارها و مهارت هایی هستند که،
-    شما به راحتی انجام شان می دهید، و آنقدر برای شما طبیعی است که فکر می کنید همه می توانند انجام شان بدهند و انجامش، کار سختی نیست. اما این طور نیست؛ چون شما طبیعی و راحت انجامش می دهید، دلیل بر این نیست که دیگران هم راحت و طبیعی انجامش می دهند.
-    یادگیری شما در این کارها و مهارت ها بسیار بالاست. مثل آب خوردن یاد می گیرید.
-    اصلاً ناخودآگاه، به سمت این کارها و مهارت ها کشش دارید؛ بدون این که کسی وادارتان کند، انجام شان می دهید، آن هم در سطحی بالا.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۴ ، ۰۳:۰۳
عیسی محمدی

یکی از بهترین و ساده ترین راه های افزایش بهره وری کاری شما در هر کجایی که کار می کنید، محاسبه نرخ ساعتی شماست.

مثلاً شما تصمیم گرفته اید که در ماه، سه میلیون تومان درآمد داشته باشید. در هفته چقدر کار می کنید؟ در ماه چقدر؟ اگر روزی ده ساعت مفید کار کنید، می شود در ماه، نزدیک 240 ساعت. سه میلیون، تقسیم بر 240 چقدر می شود؟ می شود 12500 تومان. یعنی شما در هر ساعتی، باید 12500 تومان به دست بیاورید.

حالا که دارید کار می کنید، حساب کنید که در ساعتی که گذشته، این مقدار در آورده اید؟ البته این تقسیم بندی، به مفهوم پول پرستی شما نیست؛ بلکه به معنای متمرکز بودن شما خواهد بود و بازدهی و کارایی شما.

در این صورت، می دانید که یک ساعت ول چرخی در اینترنت و وب، 12500 تومان به شما صدمه مالی می زند. یک ساعت گپ زدن با همکار، 12500 تومان به شما صدمه مالی می زند. هر کار و فعالیت دیگری که این مقدار درآمد را برایتان ایجاد نکند، اگر در ساعت های کاری شما اتفاق بیفتد، برای شما به ازای هر ساعت، 12500 تومان خسارت مالی در پیش خواهد داشت.

حالا من گفتم ده ساعت کار روزانه، شما می توانید هشت ساعت  کار روزانه را در نظر بگیرید و پنج یا شش روز کار در هفته را و درآمد مورد نظر را، تقسیم بر این مقدار کنید. در ضمن، در ساعت های خارج از ساعت های کاری هم، این اصل صادق نیست؛ چون در آنجا موضوع سلامت و خانواده و روح و روان شما مطرح است و ماجراهای دیگری مطرح می شود.

با محاسبه نرخ ساعتی خود، سعی کنید روزانه خودتان را به شدت متمرکز کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۴ ، ۱۵:۱۹
عیسی محمدی

برایان تریسی در کتاب پیروزی خود، از اصل اقتصاد صحبت می کند. یعنی چه؟ یعنی، بین هزینه ای که می کنید با دستاوردی که به دست می آورید، باید یک نسبت و هماهنگی ای وجود داشته باشد. یعنی چه؟ همان کارایی خودمان می شود: باید کمترین هزینه، به بالاترین کیفیت ممکن برسیم. موفقیت، بسیار بسیار خوب است؛ اما سئوال اصلی اینجاست که دارید به چه بهایی، این موفقیت را به دست می آورید؟ اگر اینقدر انرژی و پول و زمان برای به دست آوردن موفقیت مورد نظر صرف کنید، نتیجه اش می شود این که دیگر جانی و توانی در شما باقی نمی ماند برای حفظ و توسعه این موفقیت. در نتیجه، با اولین مانع بعدی، از بین خواهید رفت.


پس، بدانید که هر موفقیتی، ارزش ندارد؛ موفقیتی ارزش دارد که برای به دست آوردن آن از اصل اقتصاد پیروی کنید؛ یعنی با کمترین هزینه ممکن، به بالاترین دستاورد ممکن برسید؛ غیر از این اگر باشد، موفقیت در سال های آینده، برای شما تبدیل به یک کاهنده انرژی و اعصاب و توان خواهد شد. سعی کنید با کمترین انرژی ممکن، موفقیت های خود را دشت کنید؛ هرچقدر انرژی صرف شده بالاتر برود، تعادل شما بیشتر به هم خواهد خورد و پایداری موفقیت های شما، کمتر خواهد شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۳۲
عیسی محمدی

مایکل جردن، اسطوره بسکتبال دنیا، یک جمله خیلی خیلی جالب دارد. او می گوید که ابتدا باید، فن درست را یاد گرفت، و سپس فراوان تمرین کرد؛ چون اگر فن درست را یاد نگیرید، هرچقدر که بیشتر تمرین کنید، در جهت نادرست، بیشتر تقویت می شوید. درست مثل این می ماند که مثلاً تا یک نقطه از مسیر را بروید، بعد به جای دست چپ، به دست راست بپیچید؛ طبیعی است که هرچقدر جلوتر بروید، دورتر می شوید از مقصود خودتان.

این گفته مایکل جردن، یک فرمول ساده موفقیتی را، پیش روی شما می گذارد که شامل دو مرحله است:
1.    فن درست را یاد بگیر؛ دانش درست انجام دادن کار مورد نظر را خوب فرا بگیرد؛ آموزش ببین.
2.    وقتی که از یاد گرفتن فن درست مطمئن شدی، حالا تمرین کن؛ تمرین کن و باز هم تمرین کن. چون با هر تمترین، جلو و جلوتر می روی.

امروزه بسیار مشاهده می شود که ما، با انسان هایی سختکوش و باپشتکار روبه رو هستیم؛ اما هیچ موفقیت و دستاوردی در این انسان ها قابل مشاهده نیست.
چرا؟
چون که فن درست و آموزش درستی وجود ندارد. پس این پشتکارها، محکوم به هرز رفتن اند. صرفاً با تلقین و انگیزه درست، اتفاقی نخواهد افتاد. موفقیت، شامل پنجاه درصد انگیزه درست و پنجاه درصد عمل درست است؛ بدون هر کدام، دیگری فایده ای ندارد. پس اگر به موفقیت بزرگی نمی رسید، به ابتدای مسیر برگردید و ببینید که آیا، فن درست را، درست یاد گرفته اید یا این که فقط ورجه وورجه کرده اید و دیگر هیچ!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۴ ، ۰۳:۰۲
عیسی محمدی

برایان تریسی، کتابی دارد درباره پیروزی از طریق توصیه ها و تکنیک های نظامی. اول این که اصل طلایی جنگ را در این کتاب، «سادگی، شجاعت، سرعت» می داند. یعنی اگر خواستید کاری بکنید و یکی از این سه تا نبود، لنگ خواهد زد.

او سپس، در یکی از فصل ها، به توصیف سادگی می پردازد. کتاب ها را مدت ها داشتم و دوباره خواندم. عنوان کاملش هم هست: «پیروزی: استفاده از اصول نظامی برای موفقیت در زندگی و کار.» به خواندنش می ارزد. برایان اشاره می کند تا می توانید، باید مراحل انجام کارها را ساده و ساده تر کنید. او پیچیدگی را، تمایلی فطری در انسان می داند که موفقیت را، عقب می راند.

راحت تر بگویم: غالباً بهترین راه، مستقیم ترین و راحت ترین راه است، با کمترین مراحل ممکن؛ چیزی که همه، آن را می فهمند و درک می کنند و نگاه یکسانی به آن دارند. اما وقتی که دستور و قانون و مراحل شما، جوری پیچیده شده که افراد مختلف، نگاه های مختلف به آن دارند، در این صورت اصل سادگی را زیر پا گذاشته اید.

و اما بشنوید خاطره ای از خود برایان:

یک بار در جلسه فروش و بازاریابی یکی از شرکت ها بودم. قرار بود محصولی را تولید کنند و در روز اول، یک میلیون تا از آن را بفروشند. چند ساعت با هم سر و کله می زدند و کلی طرح های پیچیده و ... . نظر مرا خواستند. چند ساعتی بود که داشتیم بحث می کردیم. بلند شدم. گفتم که آقایان، طبق قاعده تیغ اکام (این قاعده می گوید که وقتی ضرورتی ندارد، پیچیده اش نکنید)، ما باید ساده ترین راه را انتخاب کنیم؛ مستقیم ترین راه را. خب، به جای این همه طرح های عجیب و غریبی که داده اید، چرا یک راه ساده تر انتخاب نکنیم؟ به جای این که از کانال های مختلف، و از طریق راه ها و روش های مختلف و گاه پیچیده، بخواهیم یک میلیون تا از این محصول را به افراد مختلف بفروشیم، چرا یک نفر را پیدا نمی کنید که این یک میلیون تا را، به او بفروشید؟

سکوت سنگینی حاکم شد. بعضی ها مثل دیوانه ها نگاهم می کردند. همه هاج و واج مانده بودند. ناگهان یک نفر بلند شد و گفت، کسی را می شناسد که این محصول به دردش می خورد و شرکتش میلیون ها مشتری و کارمند هم دارد و می تواند این محصول ما را، به آنها بدهد. همین ایده ساده، اجرایی شد و در روز اول، یک میلیون محصول به شرکت مورد نظر، فروخته شد.

خوب بود، نه؟ شما هم در زندگی، تا می توانید ساده اش کنید، ساده اش کنید، ساده اش کنید. هدف را، راه حل را، راهکارها را و مراحل را، ساده کنید؛ جوری که ساده تر از آن نباشد. در سادگی، قدرتی وجود دارد که به شما، انرژی و هیجان زیادی می دهد؛ چون که همه چیز را جلوی چشم خودتان می بینید.

هر چیز اضافه ای را، حذف کنید، تفویض کنید، واگذار کنید، برون سپاری کنید و ... . اصل سادگی، می گوید که نمی خواهد بیشتر کار کنید؛ بلکه ساده تر کنید، تا راحت تر کار کنید و موفق تر بشوید. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۴ ، ۰۳:۰۴
عیسی محمدی

در یکی از کتاب هایی که به بحث اهمالکاری می پرداخت، خوانده بودم که فرد، منطقاً و شخصاً، وقتی که تنبلی و اهمالکاری می کند، باید بپذیرد که دارد اهمالکاری می کند. اگر نپذیرد، یعنی که خودش همراه است با این تنبلی، همراه است با این اهمالکاری. وقتی هم که خودش همراه است، یعنی که دیگر هیچ وقت، حرکتی برای رفع آن انجام نخواهد بود.

دوست دارید هر روز صبح زود بیدار شوید و مثل من نمی توانید؟ البته ای کاش که بتوانید. ولی اگر دیر بیدار شدید، نگویید که گور بابای دنیا و کار و ...، از این دیر بیدار شدن تان شرمنده و عصبانی و پشیمان باشید. از نظر روانی، سعی کنید که با اهمالکاری در یک جبهه قرار نگیرید؛ وگرنه دخل تان آمده است.

نفس شما، یا قسمت منفی درون شما، نباید از دست شما آسایش داشته باشد. اگر دیر بیدار شدید یا اهمالکاری کردید، سعی کنید با منطق، او را مغلوب و منکوب کنید، سرزنشش کنید. نگذارید نفس راحت بکشد. نفس شما، یا قسمت منفی شما، بعد از مدت ها که تحت فشار قرار گرفت، بالاخره به غیرتش بر می خورد و کاری می کند.

در قسمتی از حدیثی از امام رضا علیه السلام، آمده است که: «... هر کس از کاری راضی باشد مثل کسی است که آن را انجام داده و اگر کسی در مشرق کشته شود و دیگری در مغرب از این قتل راضی باشد، نزد خدا با قاتل شریک خواهد بود....»

راضی به تنبلی و اهمالکاری نشوید؛ حتی اگر ناخواسته انجامش می دهید.

نتیجه این بحث چنین باشد که:

-          از تنبلی خودتان به شدت ناراحت و عصبانی باشید.

-          با منطق، به خودتان ثابت کنید که اشتباه از خودتان است که تنبلی می کنید.

-          از تنبلی و اهمالکاری دیگران ناراحت و عصبانی باشید.

-          از عدم تنبلی و پشتکار داشتن دیگران بسیار خوشحال و خشنود باشید.

-          از پشتکار داشتن های گاه و بیگاه خودتان هم بسیار خرسند باشید.

یادتان باشد که هر کسی، از انجام شدن کاری راضی باشد، مانند آن است که در آن شریک بوده است و دیر و زود، بالاخره مستقیماً خودش هم آن کار را انجام خواهد داد.  

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۴ ، ۱۹:۳۸
عیسی محمدی

امروز داشتم کتاب روانشناسی کاربردی؛ اثربخشی فردی و سازمانی از پروفسور اندرو.جی. دوبرین را می خواندم. بخش مربوط به بهره وری آن را برای خودم نکته برداری کردم. گفتم شاید به درد شما خوانندگان و مدیران و کارمندان عزیز هم بخورد.

 

 

1.      افرادی که عادت های کاری مناسبی دارند و زمان را به خوبی مدیریت می کنند، در واقع یک عامل استرس زای بالقوه مهم به نام احساس غیرقابل کنترل بودن کار را از بین می برند.

2.      افرادی که در کارشان منظم هستند، نسبت به افراد نامنظم، موفقیت شغلی بیشتری به دست می آورند.

3.      داشتن عادت های کاری مناسب، به شما اجازه می دهد تا زمان بیشتری را صرف زندگی شخصی کنید.

4.      زمانی که شما دغدغه وظایف کاری ناتمام را نداشته باشید، زندگی شخصی برایتان لذتبخش تر خواهد بود.

5.      کارایی، یعنی انجام کار در کوتاه ترین زمان ممکن و با کمترین هزینه، ولی با شرط حفظ کیفیت. ثمربخشی یعنی به اهداف تعیین شده برسید. معمولا ثمربخشی، نتیجه و کانالیزه شده کارایی است.

6.      اطلاعات لازم جهت تبدیل شدن به فردی مولد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۴ ، ۱۳:۰۳
عیسی محمدی

سالهاست که دارم در حوزه موفقیت کار و مطالعه می کنم، و نتیجه این سالها مطالعه ام را، چنین در اختیارت می گذارم: آثار برایان تریسی، برای زندگی امروز ما ایرانی ها، بسیار بهتر و کارگشاتر از آثار دیگرانی چون رابینز و زیگلار و ... است. البته آنها را انکار نمی کنم، خیلی خوب اند، ولی برایان تریسی، واقع گرایی عجیبی دارد و بدون بحث از فرآیندها و رویکردهای پیچیده، سریع ما را به مقصد می رساند. کسی که به توصیه های او عمل کند، سریع پیشرفت خواهد کرد؛ خیلی سریع. مدت ها پیش، از کتاب های او، چیزهایی برای خودم می نوشتم بلکه به دردم بخورد. بخشی از این خودنوشته ها را، برایت منتشر می کنم؛ امیدوارم به دردت بخورد.

***

1.       بهای هر چیزی را بپردازید و هر جایی که لازم شد،‌ بروید حتی اگر آن سر دنیا باشد. در کار خود حاضر به جانفشانی باشید و مطالعه کنید تا در حوزه فعالیت انتخابی تان، بهترین شوید.

 

2.       در طول روز بی وقفه کار می کنم. سعی می کنم حتی یک دقیقه از وقت خود را هدر ندهم. نتیجه این که، در طول یک روز موفق به انجام کارهای بی شماری می شوم. در مقایسه با کسانی که تجارتی مثل من را دارند، بیشترین کتاب، نوارهای صوتی آموزشی و برنامه های تصویری آموزشی را در طول سال ارائه می دهم. از این که می بینم در زندگی آدم ها می توانم تغییر ایجاد کنم و زندگی شان شگفت انگیزتر شود، خوشحالم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۴ ، ۱۵:۳۷
عیسی محمدی

تا حالا به این فکر کرده اید که اگر همه کارهایی که در هر روزمان می توانستیم انجام بدهیم را انجام می دادیم، به کجا رسیده بودیم؟ فقط عملیاتی کردن همین فرمول ساده، می توانست ما را به کجاها که نرساند! بیشتر ما، منتظریم که شرایط موعودی پیش بیاید؛ بعد کارهایی را که قصد داریم انجام بدهیم، انجام بدهیم. این، اشتباه است.

 

شرایط موعود، آمدنی نیست؛ ساختنی است. باید هر روز را، شرایط موعود بدانید؛ به همین راحتی.

 

بهتر است به حدیثی از امام محمدباقر علیه السلام بپردازیم، که فرموده است، «زنهار از افکندن کار امروز به فردا؛ زیرا این کار دریایی است که مردمان در آن غرق و نابود می شوند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۴ ، ۱۳:۴۹
عیسی محمدی

نمی‌دانم کجا این جمله را خواندم که "سرعت عمل کامپیوتر، به این سبب است که موقع کار کردن، فکر نمی‌کند." البته کامپیوترها، مثل آدم‌ها هوش خلاق نداشته و تنها، کارهایی را که برایشان تعیین شده، انجام می‌دهند. شاید شبیه دانستن آدمی به کامپیوتر، مثال و شبیه‌سازی کاملی نباشد. اما مهم، این‌جا است که هر دو، اطلاعاتی دارند و طبق فرمان‌هایی، این اطلاعات را به خدمت خودشان می‌گیرند.


تجربه این سال‌های کار کردن در مجموعه‌های مختلف و البته در شغل‌های مختلف، به من می‌گوید که بزرگترین علت عقب افتادن کارها و عقب‌افتادگی شغلی خود ما، این است که موقع کار کردن، حسابی فکر می‌کنیم. یعنی در این‌جا، ما دو رفتار فکر کردن و کار کردن را داریم که می‌شود آن‌ها را به دو برنامه سنگین شبیه دانست. راز سرعت عملکرد، در این است که این برنامه‌ها، همزمان با یکدیگر، باز نباشند؛ چون دستگاه مغزمان هنگ کرده و کلا بازده عملکردمان پایین می‌آید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۴ ، ۰۹:۰۰
عیسی محمدی