موفقیت جدی

فلسفه موفقیت؛ برای دست‌یابی به دستاوردهای بیشتر و زندگی بهتر

موفقیت جدی

فلسفه موفقیت؛ برای دست‌یابی به دستاوردهای بیشتر و زندگی بهتر

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

دیشب نیمه اول لیورپول-بارسا را دیدم. یک عدد گل زدند. خوابم برد. تصور نمی‌کردم بتوانند سه گل دیگر بزنند؛ چیزی شبیه محال بود. چرا که،

- بارسا مسی را داشت،

- لیورپول صلاح را نداشت،

- در این سطح از فوتبال، جبران سه گل واقعاً یک معجزه است،

- و ....

صبح که برای سحری بیداری شدم، دوستی پیامک زده بود: لیورپول زد! باز هم باورم نشد. می‌گفتم مگر می‌شود؟ مگر شدنی است؟ بعد به این فکر کردم شاید منظورش این بوده که لیورپول با همان یک گل پیروز شده، ولی لابد در پایان...

دوستی دیگر با پیامک صبگاهی خودش، دیگر جای شکی باقی نگذاشت.

بله، غیرممکن وجود ندارد. 

لیورپول به من یاد داد:

حتی اگر صلاح را نداشته باشی، حتی اگر حریف تو مسی هم باشد، حتی اگر سه گل نیاز داشته باشی برای صعود و حتی و حتی و حتی، 

هرگز، هرگز و هرگز نباید تسلیم بشوی؛ هرگز و باز هم هرگز. 

ظاهراً لیورپولی‌ها این درس را از چرچیل،‌سیاستمدار بزرگ انگلیسی، به خوبی یاد گرفته‌اند.

به راستی که حتی تا ثانیه آخر هم، هرگز، هرگز، هرگز نباید تسلیم شد؛ هرگز و باز هم هرگز. 

به قول چرچیل، من تاریخ را خوانده‌ام و می‌دانم وقتی مقاومت می‌کنید، از جایی که انتظارش را ندارید کمک‌ می‌رسد.

برای خود او که چنین بود؛ زمانی که به شدت تحت فشار نازی‌ها بود و فرانسه از دست رفته بود و امیدی نبود، مقاومت کرد؛ باز هم مقاومت و باز هم مقاومت. تا این‌که سر و کلمه آمریکایی‌ها پیدا شد و شکست‌های نازی‌‌ها شروع شد و ...

به راستی که چه نگرش زیبایی است:

هرگز، هرگز، و باز هم هرگز تسلیم نشوید. 



---------------------------------------------------------------------------------------

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۰:۰۱
عیسی محمدی


در این‌جا، سه روش فوق‌العاده را که نتیجه گپ و گفت با دیگران و نیز مطالعاتم بوده، برای تقویت فن بیان و سخنوری شما ارائه می‌کنم. حتماً امتحان کنید؛ بسیار بسیار به دردتان خواهد خورد. امروزه هم که همه‌جا به فن بیان و قدرت بیان نیاز دارید؛ پس حتی اگر مستقیم هم از راه بیان و فن بیان پول در نیاورید، به کارتان خواهد آمد.


اول.

اولین راه، تمرین فروش است. این را دکتر احمد حلت به من آموخت. برای خود من بسیار پیش آمده که توان و کلمه و واژگان و ضرورت صحبت کردن را در خودم احساس می‌کنم، ولی به واسطه روانی، حالا اسمش را کمبود اعتماد به نفس یا حال و حوصله نداشتن یا هر چیزی که بگذارید، نتوانسته‌ام خوب ظاهر شوم. فروش و فروشندگی، می‌تواند شما را از این حجب و حیای اولیه بی‌مورد که دارید، خارج کند و در حوزه صحبت کردن، راحت‌تر و بی‌پرواتر عمل کنید. لازم نیست شغل‌تان را عوض کنید؛ گاهی می‌توانید چیزی را به کسی بفروشید. حتی در جمعه‌بازارها و ... . مطمئن باشید نفع زیادی برایتان دارد. 


دوم.

استنساخ را تمرین کنید. سخت شد؟ یعنی نسخه‌برداری. مثلاً غزلیات حافظ یا اشعار شاملو رو جلوی‌تان بگذارید و شروع کنید به رونویسی از روی آن‌ها. این کار قدرت کلام و حتی قلم شما را فوق‌العاده تقویت خواهد کرد. قدرت واژگان شما را هم تقویت خواهد کرد. 


سوم. 

تا می‌توانید صحبت کنید. البته نه به صورت خود به خودی و همین‌جوری؛ بلکه به صورت هوشمندانه. با دوستان، خانواده، همکاران و حتی غریبه‌ها. به طور خودآگاه از سکوت و واژه و جمله و ... در این گفتگوها استفاده کنید. در این گفتگوهای روزمره، تمرینات مختلف‌تان را اجرا کنید. چیزی بیشتر از حرف زدن، باعث تقویت قدرت حرف زدن شما نمی‌شود. 



---------------------------------------------------------------------------------------

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۴:۲۲
عیسی محمدی

الان وسط کارم و در وب‌گردی‌هایم، سخنرانی آموزشی یا فایل آموزشی فردی به نام هارو اکر را دیدم. البته در حال تبلیغ دوره‌های بازاریابی خودش بود. اما در همین یک ساعت و ربع، به نکته‌های فوق‌العاده ارزشمندی اشاره کرده بود.

نکته‌هایی که به شدت مرا به وجد آورد.

او مدعی است که با این روش، فروش 500 میلیون دلاری را تجربه کرده؛ نیم میلیارد دلار تمام. جالب نیست؟

به نظرم به نکته‌های فوق‌العاده‌ای اشاره کرده است؛ نکته‌هایی وجدآور و هیجان‌انگیز.

قطعاً ارزش یک ساعت زمان گذاشتن را دارد.

شک نکنید. 

شاید دلیل عدم موفقیت شما، همین نکته‌ای باشد که هارو می‌گوید. 

این سخنرانی دوبله شده را

این‌جا 

گوش کنید. 


---------------------------------------------------------------------------------------

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۲:۱۰
عیسی محمدی

جمله‌ای را از یکی از بدنسازان بزرگ شنیدم که خیلی دوستش می‌دارم. می‌گوید که در بدنسازی، چیزی به اسم تمرین‌زدگی نداریم. هر چه که هست، تغذیه نامناسبت و عدم استراحت درست است. 

به نظرم به غایت جمله خوبی است. این که یک ورزشکار احساس کند از تمرین‌های خودش زده شده است، علت دارد. یا انرژی و ویتامین لازم به بدنش نرسیده و سریع خسته می‌شود. یا این‌که ارزش یک استراحت درست و حسابی را به خوبی درک نمی‌کند و استراحت و فراغت را، نوعی وقت تلف کردن می‌داند. 

اگر اشتباه نکنم این جمله را هم آرنولد، اسطوره بدنسازی دنیا، گفته است. در یکی از کتاب‌هایش. او گفته که بدنسازی، چهل درصد تغذیه، چهل درصد استراحت و تنها بیست درصد تمرین است. در جایی دیگر هم اشاره می‌کند که یک بدنساز حرفه‌ای، باید صد در صد خودش را وقف تغذیه و تمرین و استراحت کند تا به موفقیت برسد. 

به نظرم این قاعده‌ها و فرمول‌ها را هم می‌توان در بهره‌وری‌های حرفه‌ای مورد استفاده قرار داد. این‌که تصور کنیم استراحت‌ها و چرت‌های بین کار، نه وقت تلف کردن، بلکه نوعی عقب‌عقب رفتن برای یک پرش بلندتر است. و این‌که کار یکسره و بدون استراحت، هم تبر شما را کندتر و زحمت شما را بیشتر خواهد کرد و هم در انتها، موجب فرسایش روانی و جسمی شما خواهد شد. 

من یکی که شخصاً از این یکنواخت کار کردن خیلی ضربه خورده‌ام. ژان بقوسیان، مدرس بازاریابی و بهره‌وری حرفه‌ای، معتقد است که ایرانی‌ها زیاد کار می‌کنند؛ اما مشکل‌شان همین است. این‌که مثل یک دونده استقامت کار می‌کنند و مدام در حال یک‌سره کار کردن هستند. این‌طور نیست که یک بازه کاری شدید داشته باشند و بعد هم استراحت کنند و سپس، یک بازه شدید کاری دیگر. او این سبک استراحت-کار شدید را روشی فوق‌العاده برای رسیدن به حداکثر توانمندی‌های انسانی می‌داند. 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۱:۱۲
عیسی محمدی

چند روز پیش توی مترو نشسته بودم. این مکالمه را بین دخترک فال‌فروش و یک مسافر شنیدم:

- عمو! ببین من چی‌ میگم...

- من فال نمیخام...

- حالا ببین. با اون من مسابقه دارم. هر کی زودتر به یه فروشی برسه، باید ده تومن از اون یکی جایزه بگیره. من یه دونه دیگه باید بفروشم، وگرنه مجبورم ده تومن بهش بدم.

برگشتم و دخترک را نگاه کردم. پسرکی هم که داشت فال‌ و آدامس می‌فروخت، به نظر برادرش می‌رسید. 

با خودم فکر کردم چه ایده جالبی،

گاهی با رفقای همفکر و هم‌ایده و هم‌انرژی، مسابقه بگذاریم و هر کسی زودتر به خط پایان و نتیجه‌ای رسید، از بقیه جایزه بگیرد. مطمئناً نتایج به دست آمده کلی از بابت جایزه و انگیزه و عملکرد، جبران همه این باخت‌های شما را خواهد کرد. 

آدم از هر کسی می‌تواند چیز یاد بگیرد؛ حتی از یک دخترک فال‌فروش.

حتی آدمی گاهی وقت‌ها می‌تواند با خودش مسابقه بگذارد؛ این‌که اگر زودتر به خط پایانی و نتیجه‌ای رسید، از خودش جایزه بگیرد و اگر دیرتر رسید، خودش را مجازات کند.

حتم دارم دخترک، یک کتاب هم درباره اصول موفقیت نخوانده بودم،

اما به خوبی می‌دانست که موفقیت چگونه حاصل می‌شود.

ممنونم دخترک فال‌فروش؛ درس خوبی به من دادی...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۴:۲۳
عیسی محمدی
زاکربرگ را که می‌شناسید؟ بنیانگذار فیسبوک. جوان میلیاردری که خیلی‌ها را با این پیشرفت خودش انگشت به دهان گذاشته. این چهره یک جمله‌ دارد که خیلی دوستش دارم. او در جایی می‌گوید:
کارآفرینی، در مورد ایجاد تغییر است، و نه فقط در مورد ایجاد شرکت. 

درباره این جمله بسیار می‌توان نوشت. با توجه به این که خودم دارم کار رسانه‌ای می‌کنم، حتی می‌شود برداشت رسانه‌ای هم از آن کرد. اصل کلام این است که: 
خیلی‌ها شکست می‌خورند، چون دنبال دفتر و دستک و اسم و برند و شرکت و ریاست کلاسیک و ... هستند. اگر از ابتدا قرار باشد روزی سه، چهار ساعت، از پنج صبح تا نه، ده صبح روی پروژه‌شان کار کنند و بعد بروند سر کار فعلی‌شان؛ و این فرآیند را دنبال کنند تا به نتیجه برسند، هرگز اقدام به کارآفرینی نخواهند کرد.

اصل قصه، این دفتر و دستک‌ها نیست؛ اصل ماجرا این است که چه مشکلی در جهان وجود دارد که می‌خواهید آن را حل کنید یا چه تغییری می‌خواهید در دنیا ایجاد کنید. به همین سادگی. باقی موارد مثل دفتر و دستک و برند و شرکت و رویای مدیریت و ریاست کلاسیک، بعدتر از راه خواهد رسید. نباید در مسیر موفقیت حرفه‌ای، این دو را اشتباه گرفت. 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۱:۳۶
عیسی محمدی

دکتر علی شاه‌حسینی مدیریت اقتصادی خانوار در شرایط اقتصادی امروز را شدنی می‌داند

در ستایش هنر «منتظر دیگران نماندن»

عیسی محمدی


مهم‌ترین اصل در انجام دادن هر کار و پروژه‌ای، آن است که در ابتدای امر، بر همدستان خودمان غلبه کنیم. یعنی چه؟ یعنی بر ذهن خودمان غلبه کنیم؛ بر تفکرات و باورهایی که می‌گویند «نمی‌شود»، «شدنی نیست» و «از پس ما نمی‌آید» و ... . این باورها، در نزدیک‌ترین فاصله به ما اتفاق می‌افتد؛ در میان ذهن ما. پس باید قدرت غلبه بر این همدستان را داشته باشیم تا بتوانیم اقدام به انجام کارها و پروژه‌های بزرگ کنیم. در حوزه مدیریت اقتصادی خانواده نیز، شرط اول قدم آن است که بر این باورهای منفی غلبه کنیم؛ باورهایی که خیلی از خانوارها را به خاک سیاه نشانده. در این مورد، با دکتر علی شاه‌حسینی به گفتگو نشسته‌ایم. دکتر شاه‌حسینی، دانش‌آموخته مدیریت و روانشناسی، مشاور تجاری، سخنران بین‌المللی و کارآفرین تقدیر شده کشوری است که چند موسسه زبان را بنیانگذاری کرده. احتمالاً در تلویزیون نیز صحبت‌های او را شنیده باشید. اگر دغدغه مدیریت درست اقتصادی خانواده‌تان را دارید، توصیه می‌کنیم صحبت‌های او را از دست ندهید. 

***

شرایط اقتصادی حال حاضر ما، شرایط چندان جالبی برای خانوارها نیست. آیا مدیریت اقتصادی خانواده در چنین شرایطی شدنی است یا نه؟

در شرایط جنگ، قحطی، بیماری‌های لاعلاج و ...، آدم‌هایی توانسته‌اند ماندگار بشوند و باقی بمانند و جامعه را بسازند و برندها را اختراع کنند و کسب‌وکارها را راه بیندازند و سود ببرند که قدرت مدیریت در شرایط بحران را داشته‌اند. شرایط بحران، همیشه در طول تاریخ بوده است. جنگ، قحطی، بیماری، نابسامانی، بیکاری و بیماری همیشه بوده. در واکنش به این اتفاقات، گروهی از مردم تسلیم می‌شوند، درصدی از مردم از بین می‌روند و درصدی هم باقی مانده و تاریخ‌ساز می‌شوند. این‌که بگوییم مدیریت چنین بحران‌هایی شدنی نیست، به نظرم نادرست است. حتی سیل و زلزله و آتش‌سوزی و شبیه آن را هم با تدبیر و تفکر،‌ قابل مدیریت است. البته که آسیب‌هایی هم خواهند رساند، اما اگر آموزش دیده و مهارت‌ها و آمادگی‌های لازم را داشته باشیم، می‌توانیم از پس این مسائل بر بیاییم. انسان هر روز صبح که از خواب بیدار می‌شود، باید انتظار بهترین‌ها را از خداوند داشته باشد؛ ولی انسانی موفق است که آمادگی مقابله با بدترین‌ها را هم داشته باشد.

بخشی از خانوارها ما پیرو این شرایط دچار تنش‌های مالی و تنش‌های روانی و ارتباطی ناشی از این بحث شده‌اند. چرا چنین اتفاقی افتاده؟

به باورهای این خانوارها و این افراد بازمی‌گردد؛ که چطور شکل گرفته. باورهایی که حاصل آموزش خانواده و مدرسه و سیستم و فرهنگ جامعه‌اند. باور مردم هندوستان این است که در بدترین شرایط هم باید شاد بود و زندگی کرد. به همین دلیل مردمی که در فقر دست‌وپا می‌زنند، جزو شادترین مردمان جهان شناخته می‌شوند. اما باور برخی از مردم هم این است که حتی با وجود داشتن همه امکانات، ممکن است همه آن‌ها را فردا از دست بدهند و در نتیجه مدام به فکر این هستند که پس‌انداز و ذخیره کنند و به همین دلیل، از شرایط حال لذت نمی‌برند. در بعضی از فرهنگ‌ها و کشورها هم این‌چنین است. یعنی نسل‌ها در زمان حال زندگی نمی‌کنند؛ هر نسلی نگران نسل آینده است و در نتیجه هر نسلی، زندگی خودش را تباه می‌کند. هیچ‌کدام هم از زندگی لذت نمی‌برند. باید آموزش‌هایی داده شود تا این باورها اصلاح شود. فرهنگ‌سازی باید اتفاق بیفتد، وگرنه با توصیه و جمله‌ها و مثبت‌اندیشی تزریقی و ... اتفاقی نمی‌افتد. باید آموزش‌های اساسی در جامعه اتفاق بیفتد تا رفتار مردم تغییر کند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۷ ، ۱۰:۱۸
عیسی محمدی
انسان موجودی عجیب‌وغریب است؛ ازیک‌طرف ویژگی‌های حیوانیت را دارد؛ چرا که از نظر منطقی زیرمجموعه نوعی کلی‌تر به نام حیوان و طبیعت قرار می‌گیرد  اما از سوی دیگر دارای شعور و روح است‌ و از این حیث راه به‌جایی دیگر می‌برد. به همین دلیل است که وقتی زندگی روی خوش‌اش را به او نشان می‌دهد و پول ، امکانات ، امنیت کامل و عیش و نوش او به حد اعلی فراهم است، بیش‌ازپیش و بیش از همه زمان‌های دیگر، احساس خسران ، درماندگی و واماندگی می‌کند و دنبال این سؤال می‌رود که «چه باید کرد؟» و «چگونه از مرزهای معمول باید درگذشت؟» انسان‌های زیادی در طول تاریخ آمده‌اند که به این سؤال‌ها پاسخ داده‌اند و آموزه‌هایشان را حول این محور سروسامان بخشیده‌اند. مولانا جلال‌الدین محمد بلخی یکی از این شخصیت‌های بزرگ است که هنوز هم آموزه‌ها و مثنوی معنوی و غزلیات او، چراغی فراراه جویندگان راه درگذشتن از این مرزهای حقیر حیوانیت و طبیعت است. در این زمینه، محمد جعفر مصفا کتابی نگاشته است به نام «با پیر بلخ» که به‌شدت مورد توجه قرار‌گرفته و به چاپ‌های متعددی هم رسیده است. محمدجعفر مصفا، متولد 1312خمین است و او را به کسوت نویسندگی و مترجمی می‌شناسیم. مصفا کتاب‌های دیگری با نام‌های« تفکر‌‌زائد»،« آگاهی»، «نامه‌ای به ندیده‌ام»، «رابطه»، «انسان در اسارت فکر»،« نگاه در سکوت»(ترجمه)،« عشق و تنهایی» (ترجمه) و... را نیز به رشته تحریر در‌آورده است. یادداشتی از این مولوی‌پژوه را پیش رو دارید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۷ ، ۱۷:۰۵
عیسی محمدی

این یادداشت از عیسی محمدی، دو، سه روز پیش در روزنامه همشهری چاپ شده است. 

***

انسان‌ها رشد می‌کنند و بزرگ می‌شوند، سپس پیشه و حرفه‌ای را یاد می‌گیرند و وارد بازار کار می‌شوند. آنها کار می‌کنند و کار می‌کنند و به این رویه ادامه می‌دهند. گاهی وقت‌ها کارهایی که می‌کنند، بیش از حد نیازشان است؛ اما باز هم کار می‌کنند. این کارهای اضافه، باعث می‌شود تا ارزش‌افزوده ایجاد شود. هرقدر ارزش‌افزوده جامعه‌ای بیشتر و بیشتر باشد، این جامعه قدرتمندتر و قابل اعتناتر خواهد بود. حالا بخشی از این کارهایی که بزرگسالان انجام می‌دهند را می‌توان در تولید خلاصه کرد؛ یعنی آنها در حال تولید و ارائه یک کالا، محصول و حتی خدمات هستند. در واقع ارزش ذاتی کار، علاوه بر مزیت‌های فردی که برای شهروندان دارد، با بحث قدرتمندسازی اقتصادی و غیراقتصادی جامعه هم مرتبط است؛ به همین دلیل است که تأکید می‌کنند هر جامعه‌ای، باید به‌شدت کاری و تولیدکننده و اهل تلاش و حرکت و... باشد. ولی چرا جامعه ما، به‌جای اینکه به طرف تولید و کارهایی از این دست برود، بیشتر به طرف غیرتولید و کارمندی و دلالی و راحت پول‌درآوردن و گریز از رنج تولید می‌رود؟ این، سؤالی است که از جنبه‌های مختلف می‌توان به آن جواب داد. واقعا چرا ما مولد نیستیم و حتی از آن گریزانیم؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۷ ، ۱۲:۴۳
عیسی محمدی

این یادداشت را چندی پیش برای مجله موفقیت نوشتم. جرقه‌ای از مطالعه یکی از کتاب‌های دکتر احمد حلت زده شد؛ که درباره یادداشت‌برداری بصری و ذهنی بود. شاید به کارتان بیاید. 

***

عصر یادگیرندگان

عیسی محمدی

آدمی هرچقدر که جلوتر می‌رود و بیشتر دقت می‌کند، به نکته‌های جالب‌تری هم می‌رسد. مثل همین نکته‌ای که چندی پیش در یکی از کتاب‌های برایان تریسی دیدم؛ کتابی که ده‌ها بار خوانده بودم ولی با این نکته روبه‌رو نشده بودم. در این کتاب، اشاره شده بود که موفقیت، از آن یادگیرندگان است؛ نه از آن کسانی که می‌خواهند بیشتر و سخت‌تر کار کنند.

این‌ها یعنی چه؟ یعنی سخت‌کوشی تعطیل؟ طبیعی است که لاجرم هرکدام از ماها ساعت‌هایی در طول روز را باید کار کنیم و اهل تنبلی هم نیستیم. اما نکته این‌جاست که گاهی یک روش جدید یا یک ابزار جدید، می‌تواند ما را از حیث طول و عرض و عمق کارها، کلی جلو بیندازد. آن‌هم با توجه به این‌که در دوره و زمانه‌ای داریم زندگی می‌کنیم که اطلاعات و دانش، به‌سرعت در حال زیادتر شدن است و به تعبیری، می‌گویند که در هر دهه، اطلاعات و دانش موجود دنیا دو برابر می‌شود.

...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۷ ، ۱۲:۰۶
عیسی محمدی

هو الرزاق


رزومه کامل عیسی محمدی

نویسنده، مجری‌کارشناس و روزنامه‌نگار



مشخصات فردی:


 

نام و نام خانوادگی:

عیسی محمدی


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۶:۴۰
عیسی محمدی

رای رسیدن به موفقیت و پیروزی، باید تلاش بسیاری کنید. اما مسأله مهم اینجاست که:

چطور بتوانیم از نظر ذهنی، خودمان را برای این تلاش آماده کنیم؟

چطور خودمان را برای این تلاش عظیم، ترغیب و برانگیخته کنیم تا وسط راه، کم نیاوریم؟

جایی می خواندم که همیشه، از نظر زحمت و سرمایه، سه برابر بیشتر از سرمایه و زحمت اولیه ای که فکر می کردید، باید خرج کنید و صرف کنید تا به موفقیت و هدف تان برسید. بله، سه برابر. پس موفقیت، سخت است و راه رسیدن به آن، سخت تر است و باید خودتان را برای حفظ انگیزه در این راه دراز، حاضر کنید.

اما چطور؟

متن کامل این مقاله را می توانید در کافه موفقیت، اینجا بخوانید. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۵ ، ۲۰:۰۷
عیسی محمدی

گلایه، جزو بذرهایی است که باعث رویش بدبینی می شود. گلایه کردن، بیشتر گفتگوهای درونی ما و نیز گفتگوهای بیرونی ما با دیگران را در بر می گیرد. وقتی که درگیر این وضعیت شدید، سعی کنید که به جنبه های مثبت مواردی که درباره آنها گلایه می کنید، توجه داشته باشید. توجه به جنبه های مثبت، فرصت ها و امکانات، می تواند گلایه ها و غرولند و شکوه و شکایت ها را از شما دور کند. یادتان باشد که بیشتر بذرهای بدبینی، به طور ناخودآگاه در ذهن ما کاشته می شود. پس مواظب گلایه های دیگران هم باشید؛ چرا که هدیه های خوبی برای ما نیستند. 


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۵ ، ۰۳:۰۹
عیسی محمدی

نگرانی، جزو بذرهای بدبینی است. لابد برای شما هم خیلی پیش آمده است که درگیر نگرانی های خود باشید. ما معتقدیم که اگر بذرهای بدبینی را از زمین ذهن خود در بیاورید، گیاهان خوشبینی به طور ناخودآگاه در آن روییده می شود؛ چرا که فطرت ما چنین است. پس، وقتی که درگیر نگرانی ها شدید، به موفقیت های گذشته خودتان فکر کنید، به توانایی های امروزی تان و نیز، سعی کنید به جای این که بیشتر، روی مشکلات تمرکز کرده و وقت بگذارید، روی راه حل ها وقت بگذارید. این جوری، نگرانی های شما کم کم محو می شوند.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۵ ، ۰۳:۰۸
عیسی محمدی

ذهن شما شبیه مزرعه ای است که در آن، یا بذرهای بدبینی می کارید یا بذرهای خوشبینی را. اگر بذرهای بدبینی را بکارید، طبیعی است که محصولات بدبینی هم برداشت کنید. می دانید بذرهای بدبینی چه چیزهایی هستند؟ دکتر پریچت، این بذرها را چهار مورد می داند: نگرانی، گلایه، تأسف و انتقاد. یعنی وقتی که شما درگیر این چهار مورد یا یکی از آنها می شوید، در واقع روی بدبینی تمرکز کرده اید و انتظار خوشبینی نباید داشته باشید. اگر این موارد را شناسایی کرده و از مزرعه ذهن تان دور بریزید، خوشبینی ها در مزرعه ذهن شما خواهند رویید. "


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۵ ، ۰۳:۰۴
عیسی محمدی

برخی از متفکران حوزه تفکر مثبت، معتقدند که ذهن، شبیه یک ظرف است؛ مثل یک کاسه یا لیوان بزرگ یا هر چیز دیگری. خوشبینی، مانند آب گرم است و بدبینی، مانند آب سرد. اگر مقدار خوشبینی بیشتر باشد، قاعدتاً دمای عمومی آب باورهای شما بالاتر خواهد رفت. در واقع، ظرف ذهن، یا جای تفکرات مثبت است یا جای تفکرات منفی. اگر تفکرات منفی بیایند، دمای خوشبینی کلی ذهن شما را پایین خواهند آورد. ولی اگر ظرف شما پر از تفکرات مثبت باشد، دمای خوشبینی شما بالاتر و بالاتر خواهد رفت. 
"

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۵ ، ۰۳:۰۴
عیسی محمدی

چه کسی گفته است که خوشبین ها، حواس شان به موارد منفی و خطرها و جنبه های غیرمثبت نیست؟ اتفاقاً آنها حواس شان به شدت جمع است و زمانی را هم به این جنبه ها اختصاص می دهند، اما خودشان را در حصار این موارد، اسیر و زندانی نمی کنند. آنها، سریع از این حصار در می آیند و ساکن جنبه های مثبت می شوند. آنها سعی می کنند که از دریچه خوشبینی، به امور منفی بنگرند؛ نه از دریچه منفی. این، خیلی فرق دارد با آن که فقط، به جنبه های مثبت نگاه کنید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۵ ، ۰۳:۰۴
عیسی محمدی

راه حل دیگر برای این که خوشبینی پایدار را در خودتان به صورت عادت در بیاورید، این است که اگر موفقیتی به دست آوردید، کمی شیطنت کرده و آن را به عادت ها و خصلت های خوب خودتان ربط بدهید و اگر شکستی اتفاق افتاد، آن را به شرایط محیطی و بیرون از خودتان ربطش بدهید. این جوری، کم کم یاد می گیرید که عزت نفس بسیاری هم داشته باشید. سعی کنید در پیدا کردن خصلت های نیک خودتان که منجر به موفقیت های شما شده، کمی زیرکانه عمل کنید؛ حتماً آنها را پیدا خواهید کرد.  

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۵ ، ۰۳:۰۳
عیسی محمدی

خوشبین ها، اتفاقات بد زندگی را، «خاص شرایطی خاص» می دانند. مثلاً اگر کسی، در کنکور رتبه خوبی نیاورد، این مشکل را خاص همان سال و شرایط بدی می داند که برایش پیش آمده است؛ او این مشکل را از این دایره زمانی و مکانی، خارج نمی کند که به کل زندگی اش ربط بدهد و بگوید «من در کل، بی عرضه ام.» او، نگاهی مرزبندی شده به مشکلاتش دارد و سعی می کند که عرضه داشتن کلی خودش در زندگی را، به این مشکلات ربط ندهد. این جوری، امیدوارتر می ماند و هر مشکل و مانع را، در حد و اندازه طبیعی خودش نگه می دارد. ولی بدبین ها، عادت دارند که مشکلات را، اغراق شده تحویل خودشان بدهند و آن را، به عرضه داشتن یا نداشتن کلی خودشان ربط بدهند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۵ ، ۰۳:۰۳
عیسی محمدی

هیچ می دانید که خوشبین ها، چطوری فکر می کنند؟ آنها مشکلات و موانع و افکار و روحیات منفی مطرح شده را، به خودشان نمی گیرند؛ بلکه مدام در این فکرند که چه کار می شود کرد که این اتفاقات، دوباره نیفتد. در نتیجه، عزت نفس این گروه، پایدار می ماند. یعنی خودشان را، ذلیل نمی کنند؛ عزت خودشان را حفظ می کنند و به راحتی، فکر می کنند که علت اصلی مشکلات، خودشان نیستند، بلکه علت های اصلی در بیرون از خودشان است که قابل رفع است. با این شیوه، هم مشکلات حل می شوند، هم عزیز می مانید، هم خوشبین.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۱۱
عیسی محمدی

ما بیشتر وقت ها، در حال صحبت کردن با خودمان و توجیه خودمان و کارهای خودمان هستیم. به همین نسبت، برای همه موارد زندگی، شیوه توضیحی خاص خودمان را داریم. هیچ می دانید شیوه توضیحی و توجیهی خوشبینان چطور است؟ در مرحله اول، این که مشکلات و امور منفی هم، برای خوشبین ها اتفاق می افتد، چرا که آنها هم انسان هستند. اما این گروه، این مشکلات را موقتی می دانند و «انتظار مثبت» دارند که این مشکلات و حالت ها و افکار منفی، سریع تمام بشوند و پی کارشان بروند. در عوض بدبین ها، فکر می کنند که مشکلات و افکار منفی، همیشگی و ثابت اند؛ چه بد!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۵ ، ۰۳:۰۵
عیسی محمدی

تفکر، یعنی سئوال و جواب کردن. حالا این سئوال و جواب کردن، می تواند در خودمان اتفاق بیفتد، می تواند در حضور دیگران. نتیجه این سئوال و جواب ها، فرایند تفکر را می سازد. پس، تفکر مثبت یعنی سئوال و جواب های مثبت. وقتی که سئوال می پرسید، توجه شما در سریع ترین زمان ممکن، تغییر کرده و متمرکز می شود. وقتی که سئوال خوب مثبت می پرسید، تمرکز و توجه شما جلب موارد مثبت می شود. این، می شود تفکر مثبت. تفکر مثبت، یعنی بپرسید چطور امروز می توانید موفق تر باشید؟ در نتیجه جواب ها، نشان تان داده خواهد شد و به آن سمت و سو خواهید رفت.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۰۰
عیسی محمدی

خوشبینی پایدار بسازید
خوشبینی پایدار، بسیار بهتر از تفکر مثبت سطحی است. در خوشبینی پایدار، که مبتنی بر یافته های علم روانشناسی جدید است، ما می آموزیم که اگر تمرکز و توجه و نوع تفسیر خودمان از وقایع را تغییر دهیم، به جایگاه پایدارسازی خوشبینی می شویم. خیلی ساده است؛ در این مدل از خوشبینی، شما به جای تکرار عبارات تأکیدی مثبت، یاد می گیرید که اتفاقات بد و منفی را، به گونه ای تفسیر کنید که به شما انرژی بدهد، نه این که شما را خالی از انرژی کند. یاد می گیرید در مشکلات پیش آمده، به فرصت ها و به جای اتفاقات بد، روی داشته های خود تمرکز کنید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۵ ، ۰۳:۰۵
عیسی محمدی

خوشبینی، فواید مالی و پزشکی و شغلی دارد
دکتر پرایس پریچت، از روانشناسان غربی، معتقد است که طبق یافته های جدید روانشناسانه، که کاملاً هم علمی بوده و اصلاً خوش خیالانه و واهی نیستند، نگرش، بر عملکرد تأثیر می گذارد. وقتی نگرش شما، مثبت و خوشبینانه باشد، در نتیجه اوضاع تان بهتر می شود. تحقیقات ثابت کرده اند که خوشبین ها، سلامت فیزیکی بیشتری دارند، حقوق بیشتری می گیرند و پیشرفت بیشتری هم دارند، بیشتر عمر می کنند و از پس مشکلات زندگی و شرایط سخت آن، بهتر و بیشتر بر می آیند. می بینید خوشبین بودن، چقدر فایده علمی دارد؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۵ ، ۰۳:۰۵
عیسی محمدی

خوشبینی همراه با زیرکی
یادتان باشد، یادتان باشد، یادتان باشد که خوشبینی، یک شمشیر دو دم است. اگر خوب از آن استفاده نکنید، می تواند به شما آسیب فراوان برساند. در کسب و کار، معمولاً کارها طبق پیش بینی و خوشبینی شما پیش نمی رود. هزینه و زمان، بیشتر از مقداری که شما تعیین کرده اید، لازم است. در مورد خوشبینی، یادتان باشد که مثل مأموران امنیتی و اطلاعاتی باشید که قاعده شان این است: صد درصد اطلاعات، صد در صد موفقیت. با این قاعده، شما ملزم می شوید همه اطلاعات مورد نیازتان را کسب کرده و کوتاهی نکنید. اهمال کاری ممنوع است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۵ ، ۰۳:۰۴
عیسی محمدی