موفقیت جدی

فلسفه موفقیت؛ برای دست‌یابی به دستاوردهای بیشتر و زندگی بهتر

موفقیت جدی

فلسفه موفقیت؛ برای دست‌یابی به دستاوردهای بیشتر و زندگی بهتر

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مسئولیت پذیری کودکان» ثبت شده است

کاری ندارم که دون خوان چیست، کارش درست است یا درست نیست. حرف خوب، حرف خوب است؛ حرف بد، حرف بد؛ گوینده حرف خوب هر کس که می خواهد باشد، و گوینده حرف بد نیز.

این دون خوان، که از شخصیت های سیر و سلوکی سرخپوستی بوده و پیروان زیادی هم داشته و دارد، در توصیه هایی که به کاستاندا می کند، جایی که کاستاندا رفتاری دال بر مسئولیت ناپذیری و سپس گفتارهایی دال بر سلب مسئولیت از خودش می زند، و حتی تصمیم می گیرد قهر کند و دون خوان را ترک گوید، با او از اهمیت مسئولیت پذیری می گوید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۴ ، ۱۸:۱۰
عیسی محمدی

این مطالب را هم برای سازمان فرهنگی هنری شهرداری، جهت درج در بروشورهایی مستقل نوشته بودم. شاید به کار شما خواننده عزیز بیاید.

***

خانواده و ارتقای مسئولیت پذیری در کودکان

*

دریانوردان زندگی

دیر یا زود، کودکان باید  از آغوش گرم خانواده جدا شده و به تنهایی، گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند. آنها عادت داشتند که نقطه اتکای بی بدیلی داشته باشند و هر جایی که کم آوردند، به این کانون گرم پناه بیاورند. اما پدر و مادر، دیر یا زود، این کانون را ترک خواهند کرد و همسر و فرزندانی، به عنوان خانواده جدید مطرح خواهند شد. موقعیتهای جدیدی پیش خواهد آمد و همه اینها، می طلبد که فرزندان، بتوانند مسئولیت زندگی را تمام و کمال به دوش بکشند.

در ابتدا سخت است که فرزند، از خانواده و پدر و مادرش جدا شده و به میان دریای مشکلات و زندگی برود. اما چاره و جایگزینی نیست. برای دریانورد شدن، باید  به دل دریا زد و برای مسئول بودن، باید به دل زندگی زد. و همه اینها، مقدمه این بحث است که ما، نیازمند پرورش، ایجاد و ارتقاء احساس مسئولیت در کودکانمان هستیم؛ چرا که اگر در این مورد کوتاهی کنیم، کودکانی نازپرورده تحویل جامعه خواهیم داد که جز دردسر، چیز دیگری نخواهند داشت.

*

مسئولیت پذیری یعنی...

مسئولیت پذیری یعنی قابلیت پذیرش، پاسخگویی یا به عهده گرفتن کاری که از کسی درخواست می شود و شخص حق دارد که آن را بپذیرد یا رد کند. مسئولیت پذیری، در روند صحیح رشد انسان ها پدید می آید. مسئولیت با وظیفه تفاوت دارد، وظیفه کاری است که یک نفر به دیگری محول می کند و باید حتما انجام بگیرد.

فرزندانی که رشد و بالندگی آنها همراه با استقلال باشد مسئولیت پذیرتر بار می آیند. کودکی که از ابتدا امکان استقلال به او داده شده باشد، آمادگی بیشتری برای پذیرفتن مسئولیت خواهد داشت. به همین دلیل است که گفته می شود استقلال فرد، الگویی است که باید از شروع زندگی افراد پذیرفته بشود. وابستگی، کمکی به مسئولیت پذیری فرزندان نمی کند.

فرزندان در یک مقطع از زندگی خود متوجه می شوند که در تعامل خود با دیگران هستند و نمی توانند تنها زندگی کنند و باید به خواست ها، نیازها و انتظارات دیگران توجه کنند تا به نیازهای خودشان نیز پاسخ داده شود. فردی که برای دیگران اهمیت قائل نیست و از رفتار نامناسبش با دیگران، احساس بدهکاری و گناه نمی کند؛ حتما مراحل شکل گیری شخصیت او به خوبی طی نشده است یا دچار نوعی بیماری است، و از چنین فردی نمی توان انتظار مسئولیت پذیری داشت.

یک رشته خصوصیات انسانی به صورت ارثی منتقل می شود تا ظرفیت و توانایی ها را در انسان ایجاد کند. مسئولیت پذیری ( به عنوان ویژگی یا خصوصیات شخصیتی ) ژن خاصی ندارد که در اثر آن خانواده ای مسئولیت پذیر باشد یا نباشد. یعنی مسئولیت پذیری از طریق کدهای DNA منتقل نمی شود. اگر فردی توان مغزی، ژنتیکی و بیولوژیکی کافی نداشته باشد اصلا نمی فهمد که کسی از او انتظار دارد یا ندارد. طبعا معنی مسئولیت پذیری را متوجه نمی شود. مسئولیت پذیری ارثی نیست بلکه معنا ومفهومی قراردادی، اخلاقی و تربیتی است. از نظر ذهنی انسان فقط توانایی دست یافتن به کلمات و مفاهیم را دارد و می تواند آنها را بفهمد و به کار گیرد. و این پدیده ای است که در متن خانواده و روابط اجتماعی و تعاملاتی که فرد با آن روبرو می شود امکان رشد پیدا می کند.

دکتر شاهرخ امیری- فوق تخصص روانپزشکی کودکان و نوجوانان          

*

قهرمان کودکمان  باشیم

از قدیم الایام گفته اند که به عمل کار برآید به سخندانی نیست. حدیث معتبری از امام صادق (ع) هم داریم که می فرمایند با غیر زبان خودتان، دعوت کننده باشید.

چه اتفاقی قرار است بیفتد؟ می خواهیم کودکانی مسئولیت پذیر بار بیاوریم. اما پیش از اینکه اراده کنیم چنین اتفاقی بیفتد و چنین کودکانی تربیت کنیم، باید حواسمان به چند نکته باشد.

نکته اول: کودکان بزرگترین درسها را در خانواده و از پدر و مادرشان یاد می گیرند. بزرگترین درسها هم، آنهایی نیستند که با کلام و گفتار مطرح می شوند؛ بلکه آنهایی محسوب می شوند که با رفتار و در عمل و واقعیت شکل می گیرند. به قول معروف "آنچه هستی صدایش آنقدر بلند است که نمی گذارد آنچه می گویی را بشنوم." صدای اعمال روزمره ما، بسیار بلندتر از صدای گفتار و نصیحتهای گاه و بیگاه ماست. با علم به این نکته، می توانیم بیاموزیم که ابتدا، باید خودمان بیاموزیم. در واقع تربیت کودکان و کاشتن بذر مسئولیت پذیری در آنها، در سالهای پیش از تولد آنها شروع می شود؛ و در خود ما این اتفاق می افتد. اگر پدر و مادر، انسانی مسئولیت پذیر باشند، با غیرزبان دعوت به مسئولیت پذیری کنند و همه بارها را، به دوش نصیحت و پندها نیندازند، قسمت اعظم این راه طی خواهد شد.

نکته دوم: کودکان و نوجوانان، غالبا به دنبال قهرمان و الگویی هستند تا صفتهای خوبش را، دریافت کنند. علاقه به کارتونها و فیلمها و قهرمانان ورزشی و بازیگران نیز از همینجا ناشی می شود. اگر چنین واقعیتی وجود دارد، پس چرا قهرمانانی مسئولیت پذیر به آنها معرفی نکنیم؟ می توانیم خودمان فیلم ها و کارتونها و قهرمانان ورزشی و حتی علمی و فرهنگی و ملی را به آنها معرفی کنیم تا روند مسئولیت پذیری در کودک، شتاب بیشتری بگیرد.

نکته سوم: و جالبتر اینکه، چرا خودمان قهرمان  کودکانمان نباشیم؟ مگر کودک به جستجوی یک الگو و قهرمان نیست؟ غالب کودکان وقتی که وارد دوره نوجوانی می شوند، دیگر به پدر و مادرشان، به چشمم یک الگو و قهرمان  نگاه نمی کنند و به سمت همسالان کشیده می شوند. چرا؟ چون واقعیتها را می بینند و درک می کنند که پدر و مادرشان، آنقدرها هم که فکر می کردند، انسانهای کاملی نیستند. چرا سعی نکنیم انسانهای کاملی باشیم؟ البته که قرارنیست سوپرمن و بتمن و ... باشیم، ولی در حد و اندازه خودمان، می توانیم تبدیل به قهرمانانی دوست داشتنی شویم.

*

به اجازه او،  اجازه بدهید

لابد شما علاقه مندید که راه هایی برای افزایش حس مسئولیت پذیری در کودکانتان بیاموزید. دکتر مریلین گوتمن، کتابی نوشته به نام "نظم آموزی به کودکان" که  مهدی قراچه داغی هم به فارس ترجمه اش کرده. کتاب بیشتر درباره آموزش نظم و قوانین و ارزشها به کودکان است. چند دستورالعمل از این کتاب را با هم مرور می  کنیم.

- به کودکان، حق صحبت بدهید:

کودکان هم باید در تعیین مقررات و محدودیت‌ها، حق صحبت داشته باشند. باید فرصتی به آنان داده شود تا آن‌چه را که فکر و احساس می‌کنند، بازگو کنند. حتی یک کودک پنج تا شش‌ساله نیز می‌تواند با شما صحبت کند و شما را در وضع مقررات منصفانه، کمک کند اما شنیدن حرف‌های او به این معنا نیست که به‌طور حتم، به حرفش گوش بدهید و از خواسته‌های خود پرهیز کنید. البته برخی از محدودیت‌ها را می‌توانید به کمک کودکان وضع کنید و برخی دیگر را باید خود مقرر نمایید.

- دلیلش را توضیح دهید:

اگر کودکان بدانند به چه‌ دلیل مقرراتی برای آنان وضع می‌شود، بهتر پای‌بند آن‌ها باقی‌می‌مانند. جمله‌ی «حق نداری با دوچرخه به خیابان بروی.» وضع قانون بدون دلیل است اما اگر بگویید: «دوچرخه‌سواری در خیابان، خطرناک است و ممکن است آسیب‌ ببینی.» درواقع، دلیلی ارائه می‌دهد و در این‌صورت، پذیرفتن آن ساده‌تر می‌شود.

- از قبل اطلاع بدهید:

ناگهان و بی‌مقدمه، قانون و محدودیت وضع نکنید، بگذارید کودکان قبل از رعایت محدودیت، از وجود محدودیت و قانونی که وجود دارد، آگاه باشند. چگونه ممکن است وقتی شما هیچ حرفی نزد‌ه‌اید، فرزندتان پیشاپیش بداند که نباید در خیابان، دوچرخه‌سواری کند یا این‌که تا چه ساعتی می‌تواند بیرون باشد؟

- یادآوری کنید:

کودکان گاهی‌وقت‌ها مقررات و محدودیت‌ها را فراموش می‌کنند. اگر احساس می‌کنید فرزند شما قاعده‌ای را فراموش کرده است، آن‌قدر صبر نکنید تا او به دردسر بیفتد و بعد اقدام کنید اما اگر بعد از چندبار یادآوری، احساس کردید که باز هم به رفتارش ادامه می‌دهد، جریمه‌ی لازم را برایش درنظر بگیرید.

- منظورتان را به‌روشنی بیان کنید:

کودکان باید به‌طور دقیق بدانند که از آنان چه انتظارهایی دارید و آنان چه باید بکنند. از گفتن عبارت‌های گنگ و نامشخص، خودداری کنید.

- تا حد امکان از جمله‌های مثبت استفاده نمایید:

سعی‌کنید در بیان مقررات برای فرزندتان، از جمله‌های مثبت استفاده کنید. به‌جای این‌که به فرزندتان بگویید: «با توپ داخل اتاق، بازی نکن.» بهتر است بگویید: «می‌توانی با توپت در حیاط و روی چمن‌ها بازی کنی.»

*

یک نامه

" پدر من، به همکارانش دروغ می گوید. او، کارهایش را به موقع انجام نمی دهد. به مادرم می گوید که به آنها بگوید  که او خانه نیست، ولی او در خانه است. یک بار هم که تلفن را خودم برداشتم پدرم گفت بگویم خانه نیست. همکارش خیلی عصبانی بود. من پدرم را دوست  ندارم، چون دروغ می گوید. او به من می گوید  مسئولیت پذیر باشم اما  خودش، کارهای خودش را انجام نمی دهد..."

چشمان پدر از تعجب گرد  شده بود. یعنی چطور نفهمیده بود که بچه اش، با این دقت و ظرافت، رفتار او را زیر نظر دارد. حالا متوجه سرکشی ها و بی مسئولیتی های فرزندش شده بود؛ حالا که دفترچه یادداشت  ها و نامه های فرزندش را داشت مرور می کرد...

*

بی عذر و بی بهانه

روح اصلی مسئولیت پذیری، پذیرش قدرت اراده و اختیار انسان است. یعنی در ابتدا، ما انتخاب می کنیم؛ چون آزادیم که انتخاب کنیم. سپس انتخابمان را، عملی می کنیم. و همه اینها، در سایه  اراده ما اتفاق می افتد. اگر این تصور را داشته باشیم که عواملی دیگر چون جامعه، خانواده، مشکلات اقتصادی و اجتماعی و رفتار دیگران روی رفتارها و انتخابهای ما موثر است و سرنوشت ما را تعیین می کند، نمی توانیم مسئول باشیم.

مسئولیت، پذیرش نتایج رفتارها و کارهایمان است و اینکه چنین رفتارها و کارهایی، محصول انتخاب خود ما هستند؛ نه هیچ کس دیگری. پس در این میانه، بهانه و عذر و توجیه، نمی تواند کیفیت نتایج را عوض کند. در این صورت است که می توانیم  مسئول بوده و این مسئول پذیری را، به دیگران و از جمله کودکان منتقل کنیم.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۴ ، ۱۵:۴۴
عیسی محمدی