موفقیت جدی

فلسفه موفقیت؛ برای دست‌یابی به دستاوردهای بیشتر و زندگی بهتر

موفقیت جدی

فلسفه موفقیت؛ برای دست‌یابی به دستاوردهای بیشتر و زندگی بهتر

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

این مصاحبه هم برای پرونده طلاق عاطفی، برای مجله موفقیت گرفته بودم. از دکتر غفاری که حرف های خوبی هم زده است. احتمالاً خیلی به دردتان بخورد.

***

دکتر مسعود غفاری، روانشناس و مشاوره خانواده از طلاق عاطفی و راه حل ها می گوید

از خانه گرم تا ساختمان یخ زده

 

در پرونده اول موفقیت درباره طلاق عاطفی، از این اتفاق روانشناسانه و اجتماعی بیشتر دانسته و بیشتر خواندیم و نظرات جمعی از متخصصان و متولیان امر را نیز در این باره، منتشر کردیم. در پرونده دوم موفقیت درباره طلاق عاطفی، سراغ دکتر مسعود غفاری، روانشناس و مشاور خانواده رفتیم تا برای ما، از راه حل ها و ناگفته های این اتفاق ناخوشایند خانوادگی و اجتماعی، بیشتر بگوید. اغلب مخاطبان ما، دکتر غفاری را بیشتر با گفتگوهای تلویزیونی و کتاب "انتخاب عاقلانه  زندگی عاشقانه" به یاد می آورند. 

×

·         شما چه راهکارها و راه حل های عمومی‌ ای برای جلوگیری از غلتیدن به ورطه طلاق عاطفی پیشنهاد می کنید؟

- قبل از پاسخ صریح به این سئوال، نکاتی را عرض می کنم. اگر بپذیریم که معنای طلاق، پایان زندگی نیست، بلکه پایان یک ازدواج است که اصلا می بایستی شکل می گرفت، آن وقت است که ریشه هر طلاق و جدایی را باید در ازدواج های نادرستی که ریشه در داستان های عشقی نادرست، عدم رشد عاطفی و شخصیتی و خودشناسی و آگاه و درک نیازهای ما دارد، بدانیم. به همین سبب است که همه ما نیاز به یک خودشناسی حرفه ای در پیش و حتی حین ازدواج داریم. هر کس، یک کتاب سرنوشت شخصی دارد که آغازش به 20، 30 سال پیش باز می گردد؛ یعنی پیش از تولد او و دوران کودکی پدر و مادرش. کتابی که پایانش، فعلا همین جاست.

باید همین امروز، به این سئوال جواب داد که با شناختی که امروزه از همسرتان دارید، اگر قرار بود دوباره او را انتخاب کنید، چه می کردید؟ فکر می کنم سه پاسخ بتوان برایش متصور شد: پاسخ اول اینکه بی شک، بی درنگ و حتما او را انتخاب می کردم. اگر پاسخ شما این باشد، در حال زندگی کردن اید. ده درصد مردم چنین اند. پاسخ دوم اینکه نمی دانم و مطمئن نیستم و اگر این کار را نکند و آن کار را بکند، در این صورت شما دارید ادای زندگی کردن را در می آورید که 60 تا 70 درصد مردم چنین اند. پاسخ سوم اینکه هرگز، امکان ندارد و چنین کاری نخواهم کرد که در این صورت، دارید به زندگی خود و اطرافیان تان آتش می زنید.


·         ما در قسمت قبلی این پرونده، تعریف های مختلفی از طلاق عاطفی ارائه کردیم. بد نیست حالا که می خواهیم درباره راه حل ها حرف بزنیم، تعریف شما را هم از این اتفاق بدانیم؟

- فرق طلاق دفترخانه ای و طلاق عاطفی، این است که در مدل دفترخانه ای آن، شما بعد از حکم دادگاه، به دفترخانه رفته و یک پیوند قانونی، شرعی و عرفی را که قبلا شکل گرفته، از هم می گسلانید. طلاق، چه عاطفی و چه دفترخانه ای، اول در ذهن آدم ها شکل می گیرد. وقتی که از شما می پرسم اگر شناخت امروز را داشتید، دوباره همسرتان را انتخاب می کردید؟ اگر در ذهن تان شکل بگیرد که نه، هرگز، ابدا، در این صورت طلاق صورت گرفته. ولی بعضی ها به عللی، تن به طلاق دفترخانه ای نمی دهند؛ عللی مثل سرنوشت بچه ها، عدم استقلال مالی و شغلی، بدنامی اجتماعی، فشارهای خانواده های سنتی و ... . بنا به تجربه من، خانواده هایی که به این نتیجه می رسند که نباید ادامه بدهند، ولی ادامه می دهند، از سر احساس ناچاری این کار را می کنند. دکور ظاهری خانواده آنها، تنها شبیه خانواده است. زندگی نمی کنند؛ فقط در کنار هم زنده اند و گاه نیز باعث رنج یکدیگر نیز می شوند.

·         آقای دکتر! مایلم بیشتر روی راه حل تمرکز کنیم. برای جلوگیری از وقوع چنین اتفاقی، شما چه راهکارهایی دارید؟

- من نگاه علت زدایانه دارم، نه نگاه نشانه زدایانه. باید افراد را آموزش بدهیم تا ازدواج درستی داشته باشند. بیشتر افراد  برای ازدواج، به نیازهایی چون شغل، تحصیلات و امکانات نگاه می کنند و همین ها را برای ازدواج کافی می دانند؛ در حالی که اگر این ها کافی بود، افراد پولدار نباید مشکلی می داشتند، در حالی که خیلی هم مشکل دارند. نیازها را رد نمی کنم، ولی قائل به پیش نیازها هستم که چهار تا هستند. اول، سلامت روانی، که در راس همه چیز است. سلامت روانی که نباشد، بالاترین امکانات مالی و شغلی هم دردی را دوا نخواهد کرد. دوم، بلوغ عاطفی، شخصیتی و روانی است. بیشتر مردم بالغ جسمی، جنسی و شناسنامه ای هستند.

·         بالغ عاطفی و روانی کیست؟

- کسی که آنچه را برای خودش بخواهد، برای شریک زندگی اش نیز بخواهد. ببینید، انسان دو جور ویژگی دارند؛ ویژگی های آشکار و ویژگی های پنهان. ویژگی های آشکار، اول باعث جذب، دوم باعث پسند، سوم باعث انتخاب و در انتها باعث ازدواج می شوند. با اطمینان می گویم آنها که سر سفره عقد می نشینند، با ویژگی های آشکار یکدیگر است که ازدواج می کنند. ویژگی های پنهان، بعد از گذشت دو، سه ماه از ازدواج رخ می دهد که باعث سه اتفاق می شوند: اول باعث زندگی می شوند که ده درصد افراد را شامل می شود، دوم باعث تحمل می شود که 60 تا 70 درصد افراد را شامل می شود و سوم باعث جدایی می شوند که 20 تا 30 درصد افراد را مشتمل می شود. 

·         از یک طرف ویژگی های پنهان وجود دارند، از طرف دیگر نمی شود به راحتی تشخیص شان داد، پس چه باید کرد؟

- ضرب المثلی قدیمی می گوید اگر می خواهی کسی را بشناسی، باید 18 کیلو نمک با او بخوری؛ یعنی سال ها با او مراوده کنی و هم سفره شوی تا مقدار نمکی که هنگام صرف غذا با او مصرف می کنی، 18 کیلو شود. البته ضرب المثل است دیگر. قدیمی ها می گفتند باید همسفر، همسفره و هم معامله شد تا کسی را شناخت. اما من فرمولی ساده تر برای پی بردن به این ویژگی پیشنهاد می کنم که هر دو طرف، سعی کنند ببینند آدم مقابل شان، در چه فضایی به دنیا آمده و بزرگ شده. برای این فضا، پنج تعریف وجود دارد: خانه، خانه گرم، ساختمان، ساختمان سرد و ساختمان یخ زده. خانه: پدر و مادر عروس و داماد، از ازدواج با هم راضی و از زندگی با یکدیگر خوشحال اند. بچه هاشان هم افرادی مهربان و خشنود بار می آیند. خانه گرم: از ازدواج با هم راضی و از زندگی با یکدیگر، دچار حساس رضایتمندی فزاینده و پیوسته اند. بچه هاشان هم افرادی جامعه گرا، عاشق، محترم، مشکل گشا و بهترین ها برای زندگی اند. ساختمان: از ازدواج با هم پشیمان و زندگی را تنها تحمل می کنند. فرزندان شان هم عصبی، خودخواه و غیرقابل انعطاف اند. ساختمان سرد: از ازدواج با هم پشیمان و از بودن با هم در رنج اند. بچه هاشان هم عصبی، خودخواه و برای دیگران مزاحمت می آفرینند. ساختمان یخ زده: از ازدواج با هم پشیمان و از زندگی با یکدیگر دچار تنفرند. بچه هاشان روانی، بی گذشت، ضد اجتماع و خطرناک اند. باید ببینید طرف تان در کدام خانواده به دنیا آمده. ضمن اینکه نباید فراموش کرد غیر از گزینه آخر، دو گزینه ساختمان و ساختمان سرد، با روان درمانی قابل بهبودند.

·         موارد سوم و چهارم پیش نیازها چه شد؟

- سومی، عشق و علاقه کافی است. معتقدم در سه زمینه عشق، اشتغال و تحصیل باید عشق و علاقه وجود داشته و نباید دیگران را وادار به اجبار در انجام آنها کرد. چهارمین پیش نیاز هم تناسب است که شامل ده مورد زیر است: تناسب های سنی، طبقاتی، جهانبینی و اعتقادی، تحصیلی، ظاهری، شغلی، شخصیتی، هوشی، هیجانی و تناسب در اندیشه.

·         سنت ها و آیین های خانوادگی و سنتی را در جلوگیری از فروپاشی عاطفی خانواده ها و زوجین جوان چگونه ارزیابی می کنید؟ برداشت من این است که در سنت های خانوادگی و فامیلی نیز، امکانات و فرصت هایی وجود دارد که در صورت برداشت صحیح از آنها، می توانند راهگشا باشند...

- باید تعریف عملیاتی شما از سنت خانوادگی مشخص شود. می دانیم که مهمترین شاخصه خانواده سنتی، مردسالار بودن آن است. اما دوره امروز ما، دوره ناسالم فرزندسالاری است؛ البته به استثنای شهرهای کوچک و روستاها. در خانواده هایی که من با آنها سر و کار دارم، تمام کنترل ها از دست پدر خارج شده و تنها مسئولیت ها بر دوش او مانده است. حس می کنم در خانواده های سنتی، اصولی وجود دارد که مناسب دنیای امروز ما نیست. در خانواده های سنتی، بزرگترها انتخاب همسر برای زن و مرد را بر عهده داشتند، در حالی که ازدواج خصوصی ترین انتخاب افراد بوده، که البته مساله ای اجتماعی نیز محسوب می شود.

·         البته منظورم نگاه مثبت و دوباره به این سنت هاست نه اینکه عینا بخواهیم دوباره پیاده شان کنیم...

- انگار که بگویید دیکتاتوری مثبت، اصلا درست نمی تواند باشد.

·         ولی فکر نمی کنم پدرسالاری را در همه حال بتوان مساوی با دیکتاتوری فرض کرد.

- استانداردهای هر نسل، با نسل بعدی فرق می کند. پدران ما با ترازوهای دوکفه ای، ما با ترازوهای عقربه ای و فرزندان ما با ترازوهای دیجیتال سر و کار داشته و دارند. نمی توانیم از فرزندان مان بخواهیم که در انتخاب شریک جنسی، عشقی و زندگی از استانداردهای نسل قبلی خودشان تبعیت کنند.

·         اما همین پدرسالاری، جاهایی ممکن است منجر به قاطعیت در مدیریت خانواده و فرزندان شود که البته اتفاق بسیار مثبتی می تواند تلقی شود، این طور نیست؟

- در این صورت اسمش را می گذاریم مدیریت خردمندانه که با چنین تعریفی، می توانم با شما موافق باشم. اما وقتی کسی سالار می شود، همه اختیارها با اوست که در این معنا و مفهوم، اصلا با شما موافق نمی توانم باشم.

·         منظور من نیز کشف چنین امکاناتی است، نه دریافت و پذیرش بدون نقد سنت ها!

- برای پاسخ واقعی به شما، عرض می کنم که باید تحولی در نگاه تربیتی مان ایجاد شود. به نظر من، اگر از تمام کسانی که من و شما را به دنیا آورده اند، بپرسید تربیت یعنی چه، جواب مشخصی نخواهند داد. ما یک ایراد تربیتی داریم که بر اساس سه ب (یعنی بنده و برده و بره) بچه هامان را تربیت کرده ایم. پدران ما بچه هاشان را بنده زاده معرفی می کردند. باید باور و نگاه تربیتی ما تغییر پیدا کند. باید فرزندانمان را بر اساس الگوهای توانا، سازگار و مسئول شدن تربیت کنیم.

·         پس نتیجه می گیریم که راه حل طلایی جلوگیری از طلاق عاطفی، تربیت درست است؟

- نه تنها طلاق عاطفی، که می تواند بسیاری از مشکلات اجتماعی ما را رفع کند. به نظر دکتر غفاری، اگر بتوانیم فرزندانمان را بر اساس سه باور تربیتی مسئول پذیر، توانا و سازگار بودن تربیت کنیم، 80 درصد مشکلات اجتماعی مان حل می شود. ولی ما از بچه هامان، انسان هایی خودخواه، زیاده خواه و راحت طلب ساخته ایم که هیچ بازدهی ندارند و می خواهند از آسان ترین راه ها، به همه چیز برسند. پیشنهاد من به همه خوانندگان موفقیت، دعوت به دوباره تربیت شدن است بر اساس همان سه مشخصه ای که گفتم. برای این کار هم نیاز به چهار چیز داریم؛ خودشناسی حرفه ای، خودسازی حرفه ای، آموزش درست زندگی و برنامه ریزی برای زندگی.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی