موفقیت جدی

فلسفه موفقیت؛ برای دست‌یابی به دستاوردهای بیشتر و زندگی بهتر

موفقیت جدی

فلسفه موفقیت؛ برای دست‌یابی به دستاوردهای بیشتر و زندگی بهتر

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

بزرگترین خیانت

يكشنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۹، ۰۹:۴۹ ق.ظ

تصور کنید که مدیر یا مسئولی را گرفته‌اند، به‌دلیل سوءاستفاده‌ای که از مقام و مسئولیت خودش کرده است. حالا برایش حکم تعیین می‌کنند که باید فلان اتفاق بیفتد و بهمان حکم هم برایش اجرا بشود. اما این وسط، به‌نظرتان بزرگ‌ترین ضربه‌ای که این فرد زده است، چیست؟ سوءاستفاده‌ای که کرده است؟ مال یا امکانات یا فرصت‌هایی که ضایع کرده است؟ ضربه‌ای که به دیگران وارد کرده؟ یا چی؟
همه اینها هست، ولی به‌نظرم هیچ‌کدام‌شان نمی‌توانند در زمره بزرگ‌ترین ضربه‌ای که این آدم زده، قرار بگیرند. بارها به این قضیه فکر کرده‌ام، به اینکه بزرگ‌ترین ضربه‌ای که این آدم می‌تواند بزند، اعتمادی است که می‌سوزاند؛ اینکه یک یا چند درصد، اعتماد به یک سازمان و یک موقعیت را کم می‌کند و وحشتناک‌تر از همه، اعتماد و اطمینان به اینکه می‌توان وضع را بهتر کرد و می‌توان اصلاحی انجام داد را مورد حمله قرار داده است. من یکی که این‌طوری فکر می‌کنم؛ حالا بقیه را نمی‌دانم. حالا وقتی که این قصه را دنبال می‌کنیم، البته می‌توانیم به نتیجه‌های دیگری هم برسیم. اینکه بزرگ‌ترین خیانت در حق هر گروه و جامعه‌ای، می‌تواند جا انداختن این ایده و فکر باشد که، نه، دیگر اصلاح‌شدنی نیست. این، یعنی ناامیدی محض؛ یعنی اینکه حرکتی نباید انجام داد چرا که وضع درست نمی‌شود؛ یعنی که اشتباهات و فساد سازمانی و نهادی، برتر از اراده منابع انسانی است. در نهایت، یعنی رخوت و عدم‌حرکت و هر تفکری که باعث عدم‌پیش رفتن و باعث رخوت شما شود، می‌تواند خطرناک‌ترین فکر شود.
یکی از جالب‌ترین مباحث مربوط به این زمینه در طول تاریخ، ماجرای جبر و اختیار است؛ به‌عنوان مثال بگذارید هند را نمونه بیاورم. در هند، اعتقاد عجیبی وجود دارد که البته امروزه کمتر شده است؛ به واسطه رشد اقتصادی و توسعه‌یافتگی این کشور. این عقیده، بر آن است که هر کدام از ما زندگی‌های پیشین داشته‌ایم و وضعیت ما در زندگی فعلی، کاملا متناسب با زندگی‌های پیشین است. پس اگر کسی معلول است، یا زندگی بدی دارد، پس او در زندگی یا زندگی‌های قبلی خودش کارهای بدی انجام داده و این یک اتفاق طبیعی است. تصور کنید که قرن‌ها، هندی‌ها با این تفکر غلط، هیچ حرکت مثبتی برای بهبود وضع خودشان انجام نمی‌دادند. تصور کنید چه انرژی‌های عظیمی که از شهروندان این کشور ضایع نشده است؛ تنها به این دلیل که مردم تصور می‌کردند «اصلاح‌نشدنی» است و «تقدیر ما چنین است».
البته این ماجرا فقط معطوف به هندی‌ها نیست و شامل کشورهای دیگر هم می‌شود؛ حتی ایران. اساسا در دوره‌ای، نخبگان نزدیک به حکومت‌ها و پادشاهان تفکرات جبری‌گرایانه را ترویج می‌دادند. اما چرا؟ یک فرد جبری‌گرا، معتقد است که وضعیت فعلی او و جامعه‌اش، نتیجه جبر تاریخ و اجتماع و آفرینش است و در نتیجه «نمی‌شود کاری کرد». یعنی نتیجه وحشتناک این طرز فکر، آدم‌ها را در زندگی‌های روزمره‌شان بیچاره می‌کرد؛ به همین راحتی. چرا که هر چیزی که از راه مغز وارد شود، از راه رفتار و عضلات خارج خواهد شد؛ یعنی هر فکری، منجر به عملی خواهد شد و خودش را در زندگی روزمره نشان خواهد داد. چنین است که من، به این نتیجه می‌رسم که هر فکر و ایده و القای ناامیدی، که منجر به ایجاد تفکر «اصلاح‌نشدنی است» و «کاری نمی‌شود کرد» و... بشود، بزرگ‌ترین خیانت در حق هر گروه و اجتماعی است. البته طبیعی است که برخی کارها فراتر از توان و اختیار ماست؛ اما غالب کارها چنین وضعی ندارند و همچنین واکنش به مواردی که خارج از اختیارند نیز در اختیار ما هستند.



چاپ شده در روزنامه همشهری

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۹/۳۰
عیسی محمدی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی