موفقیت جدی

فلسفه موفقیت؛ برای دست‌یابی به دستاوردهای بیشتر و زندگی بهتر

موفقیت جدی

فلسفه موفقیت؛ برای دست‌یابی به دستاوردهای بیشتر و زندگی بهتر

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

این مصاحبه را سال ها پیش برای موفقیت گرفته بودم. ناصر قدیر کاشانی، البته امروز بسیار موفق تر بوده و شده است. مدیرعامل و موسس شرکت خدمات اول تی اس تی. در کار خودش نامبروان است. هر از چندی، بر می گردم و این مصاحبه را می خوانم؛ برای انگیزه ام خوب است. شما هم بخوانید؛ انگیزه می دهد به تو.

***

روتیتر: کارآفرین شناخته شده و موفق ایرانی، از تجربه های ناب خود در بازار کسب و کار می گوید

تیتر: عاشق تفاوت ها هستم؛ چون ارزش آفرین اند

 

این جوان 29 ساله (همان طور که عرض کردم، الان باید سی و پنج شش سالی داشته باشد)، تکلیفش را به شدت با خودش روشن کرده و می داند که دارد به کجا می رود. به سئوالات ما، کوتاه و روشن و مشخص، و البته محکم جواب می دهد و به تفاوت هایش با دیگران، عشق می ورزد. این کارآفرین موفق، تفاوت را ارزش می داند و نزدیک ترین راه رسیدن به موفقیت های بزرگ و باارزش.  

از چه کسی صحبت می کنیم؟ از ناصر قدیر کاشانی، مدیرعامل شرکت خدمات اول حرف می زنیم؛ شرکتی که در زمانی کم رشدی بالا داشته و به جایگاه ممتازی در دنیای کسب و کار ایران رسیده است.  این شرکت، ماهیت خود و فعالیت هایش را چنین معرفی می کند، "هولدینگ خدمات اول در قالب مجموعه ای پیشرو، علمی و کارآفرین در بیست و دوم بهمن ماه 1388 گشایش یافت و در همین مدت کوتاه، با کسب رضایت مندی 98 درصد در بیش از سه میلیون تماس و جذب 117 هزار مشتری، رکورد تازه ای را در ارائه خدمات در کشور به جای گذاشت". گفتگوی خواندنی موفقیت، با این چهره جوان و قدرتمند دنیای کسب و کار را از دست ندهید؛ شاید برکتی برای خواننده اش داشته باشد، از همان برکت هایی که او، به آن سخت اعتقاد دارد.

***

·         پنج شنبه، بعدازظهر، شما و محل کار؟ معمولا بیشتر مردم این موقع، می روند تفریح و گردش و استراحت و رسیدگی به خانواده، شما توی محل کارتان چه می کنید؟

تفریح ما اینجا است.

·         چرا؟

تفریح ما، کار ما است. جمعه ها، و حتی روزهای تعطیلات نوروز و تحویل سال هم اینجا بودیم. الان فعلا وقت تفریح نیست.

·         یعنی وقتی بازنشسته مالی شدید، به تفریح تان خواهید رسید؟

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۴ ، ۱۵:۲۰
عیسی محمدی

این هم مقاله اخیرم برای مجله موفقیت. امید که به کارتان بیاید.

***

چند تغییر نگاه جالبی که می تواند پیشرفت شما را، سریع تر کند 

1

اگر همین طور زل بزنم توی چشمان شما و بگویم که چیزی به اسم موفقیت وجود ندارد، چه خواهید کرد؟ این چیزی که ماها موفقیت می دانیم، محصول مقایسه دستاوردها و نتایج به دست آمده توسط دیگران با دستاوردها و نتایج به دست آمده میانگین جامعه است. مثلاً میانگین حقوق جامعه، بین یک میلیون تا دو میلیون تومان است، و میانگین موفقیت مالی این است که طرف بعد از ده سال، خانه ای بخرد و چند تا سفر خوب برود و در نهایت بتواند خانواده اش را اداره کند. ماشینی هم البته دارد که با آن تردد می کند. اگر کسی مثلاً پنج میلیون درآمد ماهانه کسب کند و خانه ای خوب در یک منطقه مناسب و ماشینی شصت، هفتاد میلیونی داشته باشد، طبیعی است که مردم او را از نظر مالی موفق بدانند.

 

2

مسأله بعدی اینجاست که بسیاری از افراد موفق، اساساً خودشان را موفق نمی دانند. همین الان با افراد موفق دور و برتان صحبت کنید و بپرسید که خودشان را موفق می دانند یا نه. اکثریت آنها پاسخ منفی خواهند داد. حتی بخشی از آنها، نسبت به استانداردها و اهدافی که مدنظر داشته اند، خودشان را بسیار عقب مانده می دانند. این اتفاقات در حالی می افتد که آنها از نگاه دیگران، چهره هایی موفق هستند. اساساً شغل اول همه افراد موفق، رضایت نداشتن است؛ به چه چیزی؟ به وضعیت موجود. در نتیجه، این رضایت نداشتن باعث می شود تلاش بیشتری کنند برای رسیدن به وضعیت آرمانی شان. اگر جز این بود که با موفقیت های اولی و دومی و سومی، می نشستند سرجایشان و می گفتند که کافی است. می بینید چه تضاد جالبی است؟ انسان های موفق، از نگاه دیگران موفق اند؛ اما از نگاه خود نه. اساساً موفقیت چیست؟ وجود خارجی دارد؟ دقیقاً چه شکلی است؟ راستش را بخواهید، به نظر من که موفقیت، وجود خارجی ندارد؛ صرفاً محصول و اشانتیون و جایزه ای است جنبی و حاشیه ای برای ویزگی ها و خصوصیت های دیگر ما؛ به همین سادگی!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۴ ، ۰۸:۵۱
عیسی محمدی

قسمت شد و برای سایت 12ceo.ir توانستم مطلبی بنویسم. با چه موضوعی؟ درباره سامورایی ها. کتاب مرام سامورایی؛ هاگاکوره از نشر چشمه را، دارم و بسیار می خوانم. به قول مترجم توانمندش، کتابی است در باب اراده نیک.

شخصاً از گفته های این جماعت در این کتاب بسیار استفاده برده ام. این متن بلند را هم برای این سایت نوشته ام تا نکاتی آموزنده از این کتاب را، درباره اراده گوشزد کرده باشم. اگر دوست داشتید، سری بزنید و آن را بخوانید. خود من که موقع نوشتنش، خیلی لذت بردم؛ امید که اراده هایی والا و نیک داشته باشید.

برای خواندن این مقاله، می توانید به اینجا بروید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۴ ، ۱۶:۳۰
عیسی محمدی

در یکی از کتاب هایی که به بحث اهمالکاری می پرداخت، خوانده بودم که فرد، منطقاً و شخصاً، وقتی که تنبلی و اهمالکاری می کند، باید بپذیرد که دارد اهمالکاری می کند. اگر نپذیرد، یعنی که خودش همراه است با این تنبلی، همراه است با این اهمالکاری. وقتی هم که خودش همراه است، یعنی که دیگر هیچ وقت، حرکتی برای رفع آن انجام نخواهد بود.

دوست دارید هر روز صبح زود بیدار شوید و مثل من نمی توانید؟ البته ای کاش که بتوانید. ولی اگر دیر بیدار شدید، نگویید که گور بابای دنیا و کار و ...، از این دیر بیدار شدن تان شرمنده و عصبانی و پشیمان باشید. از نظر روانی، سعی کنید که با اهمالکاری در یک جبهه قرار نگیرید؛ وگرنه دخل تان آمده است.

نفس شما، یا قسمت منفی درون شما، نباید از دست شما آسایش داشته باشد. اگر دیر بیدار شدید یا اهمالکاری کردید، سعی کنید با منطق، او را مغلوب و منکوب کنید، سرزنشش کنید. نگذارید نفس راحت بکشد. نفس شما، یا قسمت منفی شما، بعد از مدت ها که تحت فشار قرار گرفت، بالاخره به غیرتش بر می خورد و کاری می کند.

در قسمتی از حدیثی از امام رضا علیه السلام، آمده است که: «... هر کس از کاری راضی باشد مثل کسی است که آن را انجام داده و اگر کسی در مشرق کشته شود و دیگری در مغرب از این قتل راضی باشد، نزد خدا با قاتل شریک خواهد بود....»

راضی به تنبلی و اهمالکاری نشوید؛ حتی اگر ناخواسته انجامش می دهید.

نتیجه این بحث چنین باشد که:

-          از تنبلی خودتان به شدت ناراحت و عصبانی باشید.

-          با منطق، به خودتان ثابت کنید که اشتباه از خودتان است که تنبلی می کنید.

-          از تنبلی و اهمالکاری دیگران ناراحت و عصبانی باشید.

-          از عدم تنبلی و پشتکار داشتن دیگران بسیار خوشحال و خشنود باشید.

-          از پشتکار داشتن های گاه و بیگاه خودتان هم بسیار خرسند باشید.

یادتان باشد که هر کسی، از انجام شدن کاری راضی باشد، مانند آن است که در آن شریک بوده است و دیر و زود، بالاخره مستقیماً خودش هم آن کار را انجام خواهد داد.  

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۴ ، ۱۹:۳۸
عیسی محمدی

امروز در حدیثی از حضرت امیر علیه السلام، آموختم که آدمی، در روزگار خوشی و داشتن و نعمت و صفا، باید با همان شدتی کار کند که در دوره سختی و وحشت و تردید و ترس و ... کار می کند.

این دقیقاً یعنی چه؟ یعنی ریتم کاری شما در همه احوالات، باید یکسان باشد.

متأسفانه بیشتر مردم، در روزگار سختی و مشقت و وحشت، به شدت کار می کنند؛ اما وقتی که به دوره راحتی و آسانی و خوشی و ... می رسند، همه چیز را رها می کنند و به دام ولخرجی و کم کاری و ...  می افتند.

همیشه فکر کنید که روزگار ترس و وحشت است؛ به قول این امروزی ها، همیشه فکر کنید که روزگار بحران است. جوری برنامه ریزی کنید که انگار بحرانی سخت در پیش رو دارید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۴ ، ۱۱:۳۹
عیسی محمدی

امروز داشتم کتاب روانشناسی کاربردی؛ اثربخشی فردی و سازمانی از پروفسور اندرو.جی. دوبرین را می خواندم. بخش مربوط به بهره وری آن را برای خودم نکته برداری کردم. گفتم شاید به درد شما خوانندگان و مدیران و کارمندان عزیز هم بخورد.

 

 

1.      افرادی که عادت های کاری مناسبی دارند و زمان را به خوبی مدیریت می کنند، در واقع یک عامل استرس زای بالقوه مهم به نام احساس غیرقابل کنترل بودن کار را از بین می برند.

2.      افرادی که در کارشان منظم هستند، نسبت به افراد نامنظم، موفقیت شغلی بیشتری به دست می آورند.

3.      داشتن عادت های کاری مناسب، به شما اجازه می دهد تا زمان بیشتری را صرف زندگی شخصی کنید.

4.      زمانی که شما دغدغه وظایف کاری ناتمام را نداشته باشید، زندگی شخصی برایتان لذتبخش تر خواهد بود.

5.      کارایی، یعنی انجام کار در کوتاه ترین زمان ممکن و با کمترین هزینه، ولی با شرط حفظ کیفیت. ثمربخشی یعنی به اهداف تعیین شده برسید. معمولا ثمربخشی، نتیجه و کانالیزه شده کارایی است.

6.      اطلاعات لازم جهت تبدیل شدن به فردی مولد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۴ ، ۱۳:۰۳
عیسی محمدی

و اما امروز، یاد گرفتم که همه موفقیت، رسیدن به یک نتیجه خوب نیست. اگر قرار بود فقط نتایج خوب در زندگی مطرح باشند، آن وقت کل زندگی ما، می شد هفت هشت ده تا نتیجه خوب که در این صورت، باعث می شدند رخوت و کسالت عظیمی بر عمر ما، حاکم شود.

امروز از قول راکی مارسیانو، بزرگترین بوکسور تاریخ که هیچ وقت شکست نخورد و فیلم راکی را از روی زندگی او ساخته اند، آموختم که در یک مسابقه بوکس، شاید پانصد ضربه مشت زده شود؛ اما فقط یکی از این ضربه ها، یک ضربه شاهکار و دقیق است و کار طرف را تمام می کند. اما آیا این، به معنای بی فایده بودن 499 ضربه دیگر است؟ هرگز، هرگز، هرگز. اتفاقاً موفقیت، در این است که شجاعت زدن آن 499 ضربه دیگری را که می شود گفت همه شان قرین ناامیدی و شکست هستند و نتیجه ای ندارند، داشته باشیم.

در واقع امروز آموختم که حرکت برای موفقیت، مقدس تر از خود موفقیت است. آموختم که تلاش های هزاران باره ای که هر روز و هر هفته و هر ماه انجام می دهیم و کسی نمی بیند و به چشم خودمان هم نمی آید، تقریباً مهمتر از نتیجه نهایی بزرگی است که به دست می آوریم.

امروز آموختم که همیشه باید هدفی داشت و در راه رسیدن به این هدف، قدم زد و با گام های استوار، به پیش رفت و از این پیشروی، نهایت لذت را برد؛ در این صورت ناخودآگاه، به موفقیت هم خواهیم رسید.  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۴ ، ۱۷:۱۴
عیسی محمدی

چند روز پیش، داشتم مقاله ای می خواندم از یکی از علمای صاحب سبک و صاحب فکر. درباره تلاش برای رسیدن به خدا. جالب اینجا بود که او پنج مدل تلاش کردن را ذکر کرده بود؛ اما فقط یک مدلش عبادی بود.

چهار مدل دیگرش، فرهنگی و علمی، تولیدی، توزیعی و خدماتی بود. یعنی که بیشترین تلاش ما برای رسیدن به خدا، از مجرای تلاش هایی با ظاهر اقتصادی می گذرد. حالا لینک و خلاصه این مقاله را اینجا نمی گذارم؛ چون قصد دارم درباره اش بیشتر بخوانم و یک مقاله کاملتر از آن در بیاورم.

یکی از بخش های مقاله که مرا تکان داد، ذکر کلامی از نهج البلاغه بود که این عالم دینی، با زبان خودش چنین آورده بود: کسی که آب و خاک دارد، اگر کارش گیر باشد، خدا او را لعنت می کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۴ ، ۱۸:۳۳
عیسی محمدی

وقتی که آهن در مجاورت آهن ربا قرار می گیرد، بعد از مدتی خودش هم می شود یک پا آهن ربا؛ جذب می کند، خاصیت پیدا می کند، ذاتش یک جورهایی عوض می شود.

 

وقتی هم که مثبت اندیشی در جامعه ما، همراه با ساده لوحی و ساده اندیشی و همسایه با انسان هایی سطحی و ... نشان داده شده یا اتفاق افتاده باشد، طبیعی است که ماجرای آهن و آهن ربا اتفاق بیفتد.

 

متأسفانه طی سال هایی، بیشتر این آدم های متوسط و قشرهای متوسط بوده اند که به سمت و سوی مثبت اندیشی گرایش پیدا کردند. چرا؟ لابد برای تسلای خاطر شریف شان. نتیجه چه بوده؟ انسان های فرودست و فرادست جامعه، از مفاهیم مثبت اندیشی و روانشناسی مثبت، خوششان نیامده؛ چرا که همه اش این مباحث را در مجاورت انسان های ساده و خوش و خرم می دیده اند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۴ ، ۱۸:۲۹
عیسی محمدی

امروز مصاحبه یک آقای وکیل و نماینده مجلس را، با جایی می خواندم. موضوعش هم زمین خواری بود.


می گفت ما مشکل قانون نداریم، قانون های خوبی درباره مبارزه با زمین خواری داریم. مشکل اینجاست که این قانون ها، خوب اجرا نمی شوند و در اجرای آنها، سهل انگاری صورت می گیرد.


بعد، جمله جالبی گفت: «به نظر من قانون ضعیفی که خوب اجرا شود، بهتر از قانونی قوی است که در اجرایش، سهل انگاری می شود.»


امروز یاد گرفتم که اگر برای رسیدن به موفقیت، یک ایده حتی ضعیف داشته باشیم و درست اجرایش کنیم، بهتر از ایده های فوق العاده ای خواهد بود که اجرایشان را، به امروز و فردا موکول می کنیم؛ تازه موقع اجرا هم، حسابی سهل انگاری می کنیم. به خاطر همین است که آدم هایی معمولی، با ایده هایی معمولی، که درست اجرایشان کرده اند، بسیار موفق تر از انسان هایی روشنفکر و بلندپرواز و حتی بعضاً تحصیلکرده و نخبه به نظر می رسند که ایده هایی فوق العاده دارند، اما هیچ وقت موقع اجرای این ایده ها نمی رسد، تازه هنگام اجرا هم کلی تنبلی می کنند.


امروز یاد گرفتم که این امر، در همه جا درست است: چه در سطح یک کشور، چه در سطح موفقیت های شخصی، چه در سطح... همه جا. امروز یاد گرفتم که برنامه های پیچیده و کامل برای خودم ننویسم؛ بلکه برنامه هایی ساده و معمولی بنویسم، ولی واقعاً اجرایشان کنم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۴ ، ۱۵:۴۸
عیسی محمدی

امروز یاد گرفتم که باید بچه های خودمان را در دوران کودکی، با صفت های خوب و به صفت های خوب تحسین کنیم. امروز همکارم در میز روبه رویی، گفت که جایی نکته ای تربیتی می خواند که جالب بوده.

 

او می گفت که این نکته، چنین است: اگر در دوران کودکی، مدام به فرزندان خود بگویید چقدر زیبایید، چقدر قشنگ اید، چقدر موهای خوبی دارید، چقدر چشم های خوبی دارید و ...، آنها که بزرگ شوند، دنبال مو و چشم و صورت قشنگ کردن خواهند رفت؛ می شود همین چیزی که الان جامعه ما به آن مبتلا شده است.

 

می گفت چرا کسی نمی گوید احسنت، چقدر باحجاب اید، چقدر مودب اید، چقدر احترام نگه می دارید و ... .

 

من هم یاد گرفتم که از دوران کودکی، به فرزندان مان، بابت صفت های وفقیتی آنها، مثل پشتکار و هوش و کیفیت و ... افتخار کنیم و تحسین شان کنیم؛ نه بابت لباس و صورت و مو و چشم و ... . این جوری، یک سرمایه گذاری بلندمدت روی آنها خواهیم کرد؛ تا وقتی بزرگ شدند، فقط به پشتکار و همت و هوش و برنامه ریزی و استعداد فردی و ... خودشان تکیه کنند، نه روی این چیزهای مزخرفی که الان در جامعه مد شده است و نه نفعی برای خود فرد دارد، نه برای بقیه.

 

همچنین امروز یاد گرفتم انحطاط ما در محل کار و سازمان مان، از وقتی شروع می شود که ما خود را طلبکار آنجا بدانیم؛ که خود را بدهکار آنجا ندانیم. یادم باشد که این، محل کار و سازمان نیست که به من نیاز دارد، این من هستم که به محل کار و سازمان برای معاش، موفقیت و احساس عزت شخصی ام نیاز دارم. وگرنه محل کار و سازمان که اگر من نباشم، می رود یک نفر دیگر ار پیدا می کند و خلاص. یادم باشد که مرز نابودی من، از خط «طلبکار بودن» از سازمان و محل کارم شروع می شود؛ هیچ وقت به این درد مبتلا نشوید، جانفرساست. 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۴ ، ۱۲:۲۴
عیسی محمدی

لابه لای حدیث ها می گشتم، به این چند حدیث خوب برخورد کردم:

 

-          بکوش برای دنیای خود، به قدری که گویا همیشه زنده خواهی ماند، و بکوش برای آخرت خود گویی که فردا خواهی مرد.

-          خردمند به کار خویش تکیه کند، نادان به آرزوی خویش.

-          عمل دو گونه است: آنکه لذتش می رود و رنجش می ماند، آنکه رنجش می رود و پاداشش می ماند.

-          دوراندیش کسی است که نعمت، او را از کوشیدن برای عاقبت باز نمی دارد.

-          بهترین کارها، آن است که دوامش بیشتر باشد.

هر پنج حدیث از حضرت امیر علیه السلام.

و نیز،

-          حسرت های کوتاهی کردن را به یاد آور تا دوراندیشی پیشه گیری

از امام هادی علیه السلام.

بیشتر با آن حدیثی ارتباط می گیرم که می گوید کارها دو گونه است؛ یعنی اگر فقط روی همین تمرکز کنید، موفقیت تان تضمین شده است.  

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۴ ، ۱۶:۲۹
عیسی محمدی

منتظر چه هستید؟ چرا شروع نمی‌کنید؟ هر‌آنچه را که تصور می‌کنید باید شروع کنید. جا دارد در همین‌جا، جمله‌های وین‌دایر در کتاب اندیشه‌های ماندگار را، یک‌بار دیگر مزمزه کنیم تا یادمان نرود که اقتدار، با شروع و آغاز و گام اول است.

 

وین‌ دایر در این کتاب و در فصلی از آن، نوشته‌هایی از گوته، شاعر و اندیشمند بزرگ آلمانی را می‌آورد و از این جمله‌ها، چنین برداشت می‌کند که:

- تنها کافی است برخیزید تا کار کامل شده و به پایان برسد.

- بدون توجه به میزان مقاومتی که در درون حس می‌کنید، به جز برخاستن و عمل کردن درباره اولین مورد، به کاری دیگر نپردازید.

- اتمام هیچ طرحی را متقبل نشوید، تنها آغازش کنید.

- برخیزید، آغاز کنید و شاهد قدرت جادویی آن باشید. هیچ گاه درباره اتمام سریع کارها و حجم و گستردگی‌شان فکر نکنید، فقط آغاز کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۴ ، ۱۶:۱۲
عیسی محمدی

"عالی قدرتر از همه مردم، شخصی است که در کاری که به  او مربوط نیست و فایده ای برایش ندارد، دخالت نکند." از شما چه پنهان، این حدیث را  هم که از حضرت رسول (ص) است، توی یکی از سررسیدها خواندم و خیلی از آن خوشم آمد. مغز، خاصیتی دارد که اگر همیشه آماده نگهش دارید و سئوال های مناسب را از آن مطرح کنید، از ساده ترین اتفاقات روزمره و  اطراف ما هم، می تواند جواب سئوال های  ما را پیدا  کرده، تقدیم مان کند.

عالیقدر بودن و عزت نفس داشتن و عزیز شدن، صفت هایی هستند که  نه تنها من، که حتم دارم حتی شمای خواننده هم، دوست دارید که آنها را داشته باشید. احساس می کنم عمل کردن به همین جمله طلایی، می تواند این عزیز بودن را نصیب ما بکند.

 

در این جمله طلایی، دو خط قرمز برای کسانی که می خواهند عزیز و عالیقدر باشند، طراحی شده است: اولی، دخالت در کاری است که به ما مربوط نیست، دومی هم عدم دخالت در کاری است که فایده ای برای ما ندارد. خط قرمز اول، یعنی دخالت نکردن در کار دیگران و تجسس نکردن و چشم  و گوش نجنبانیدن و الکی خود را نخود هر آش نکردن. برای انجام این کار هم، تمرکز لازم است و این که سرمان، به کار خودمان باشد و دست کم در حوزه هایی که ربطی به ما ندارند، کاری به کار بقیه نداشته باشیم. اما من بیشتر روی خط قرمز دوم می خواهم مانور بدهم. هر کاری، یا برای ما فایده دارد، یا  فایده ندارد. وقتی هم که از فایده حرف می زنم، یعنی فایده مالی، فایده معنوی، فایده دینی، فایده روانی، فایده خانوادگی و  ... واقعا انجام کارهایی که فایده ای برای ما ندارند، با چه علتی قابل توجیه است؟

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۴ ، ۱۷:۳۹
عیسی محمدی

همان طوری که یک منتقد و علاقه مند سینما خوره فیلم است، یک روزنامه نگار و مدیر رسانه اصیل و حرفه ای هم، باید خوره خبر باشد. یعنی بو بکشد، ببیند خبر کجاست و آن را به هر قیمتی که شده، به دست بیاورد. در این صورت است که مطبوعات و سایت های خبری و خبرگزاری های ما، می توانند دوباره به رویای تیراژهای بالای سال های نه چندان دور بازگشت کنند و دوباره، دست شان توی جیب خودشان باشد؛ نه توی جیب یارانه های دولت و آگهی های شرکت های مختلف و رپورتاژآگهی های ریز و درشت و ...

 

بامداد جمعه ای که گذشته و نیز در ساعت های آخر جمعه، خبری اتفاق افتاد که دنیا را تکان داد: انفجارهای تروریسی پاریس، فرانسه را به حالت آماده باش کشاند. این خبر، همه ارزش های خبری لازم برای تیتر یک شدن داشتند: کشته هایش زیاد بودند، غیرمنتظره بود، عنصر درگیری و برخورد را داشت، عنصر شهرت را داشت چرا که پاریس و ایفل خیلی معروفیت جهانی دارند و .... . اما طی یک گاف یا کاهلی بزرگ و دسته جمعی، اکثریت روزنامه های ایرانی، از پوشش این خبر جا ماندند. چرا؟ اگر توی روزنامه های ایران کار کرده باشید، حتماً علتش را می دانید: شما تا ساعت ده، ده و نیم شب، باید سی دی به چاپخانه بفرستید، در نتیجه در ساعت هایی که این اتفاقات افتاد، روزنامه نگاران محترم (که البته خودم را نیز از آنها جدا نمی کنم و مخاطبم همه «خودمان» است)، یا توی راه بازگشت به خانه بودند، یا مهمانی تشریف داشتند، یا در حال استراحت بودند یا داشتند به اقساط و مشکلات زندگی شان فکر می کردند. احتمالاً مدیران محترم روزنامه های ما نیز، در این اندیشه بودند که مطلبی چاپ نکنند که تذکر بگیرند؛ یا مطلبی نداشته باشند که آگهی دهندگان آنها ناراحت شوند؛ یا ... .

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۴ ، ۱۲:۳۲
عیسی محمدی
دنیایی که در آن زندگی می کنیم تشکیل شده از بودن ها و نبودن ها، شدن ها و نشدن ها، شکست ها و پیروزی ها و در نهایت شادی ها و رنج ها. هر روز که از خواب بیدار می شویم، با انواع متفاوتی از این احوالات روبه رو می شویم، تا زمانی که دوباره فارغ از همه چیز به خواب برویم. و فردایمان دوباره همین آش است و کاسه!

 

عصر مدرن با پیچیدگی هایش زندگی ما را دشوارتر و پردغدغه تر کرده است. دشواری هایی که شاید بارها ما را تا مرز نابودی برده اند و ما دوباره خودمان را به هر شکلی سرپا نگه داشته ایم. برای کمک به این انسان عصر مدرن، علوم مختلف با پیشنهادهای متفاوت آمده اند و برای خودشان تعلیماتی را ارائه کرده اند. این اواخر شاهد یکی از این آموزه ها بودیم که اتفاقا طرفداران زیادی هم پیدا کرده است. دارم از "روانشناسی عامه پسند" صحبت می کنم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۴ ، ۱۸:۰۲
عیسی محمدی

شاعر می فرماید که:

چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد

من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک

 

و نیز شاعری دیگر، می فرماید که:

همت اگر سلسله جنبان شود

مور تواند که سلیمان شود

 

رابرت کیوساکی، می گوید سرمایه، یعنی آن چیزی که پول را راهی جیب و حساب شما می کند. چه خوب می شد اگر سرمایه ما، همت ما می بود؛ در این صورت هیچ پایانی برای موفقیت مان نمی شد تصور کرد. فکرش را بکنید: همت شما، سرمایه شما است و باعث می شود به هر میزان که بخواهید، پول به دست بیاورید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۴ ، ۱۱:۱۱
عیسی محمدی

می گویند انسان خوشبین، در هر مشکلی، فرصتی می بیند و انسان بدبین، در هر فرصتی، مشکلی. از این باب، و البته در آستانه نزدیک شدن به روز کتابخوانی، قصد دارم از یک مشکل و یک فرصت بزرگ یاد کنم.

مشکل: آمارها می گویند که ما، ملت به شدت کتاب نخوانی هستیم! بچه های دهه شصت و هفتاد هم که همه اش چسبیده اند به شبکه های مجازی و اینترنت. پس، در نتیجه نسل ما، به شدت میان مایه و تهی مایه شده است.

فرصت: کافی است شما در حوزه خودتان، یک کتابخوان متوسط باشید تا موفقیت شما و برتری شما بر دیگران، ضمانت شود؛ همین. اگر هم کتابخوانی حرفه ای باشید، که دیگر تمام است.

 

به جای غر زدن درباره کتاب نخواندن دیگران، این فرصت را در یابید؛ کمی بی رحمانه است؛ ولی غر زدن ما، دردی را دوا نخواهد کرد؛ اما دنبال این فرصت رفتن، دست کم دردی از ما دوا خواهد کرد.  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۴ ، ۱۷:۰۶
عیسی محمدی

سرمایه من، همت من خواهد بود

این شهر، پر از شوکت من خواهد بود

از مبدأ سایه ام، ولی باکی نیست-  

خورشید جهان، غایت من خواهد بود


شعر از: عیسی محمدی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۴ ، ۱۹:۰۲
عیسی محمدی

... و باز هم مقاله ای دیگر که برای سایت 12ceo.ir نگاشته ام. در این مقاله، چند توصیه برایان تریسی برای ساخت مارک شخصی را ارائه کرده ام؛ با توضیحات و برداشت خودم.

 

این موضوع مارک شخصی یا پرسونال برندینگ، موضوع بسیار مهمی است. من مدت ها در توقف موفقیت خودم در برهه ای از مان، تأمل کردم؛ دیدم اشکالم از این اینجا بوده است.

 

شما هم اگر سعی کنید از همان ابتدا، افقی بلندمدت داشته باشید و مدام کارهایتان، در جهت تقویت برند شخصی شما باشد، به راحتی می تواند از دیگران پیشی بگیرید و اصلاً نگران چیزی نباشید.

 

برای خواندن این مقاله، لطف کرده و به اینجا تشریف ببرید.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۴ ، ۱۸:۵۰
عیسی محمدی

تکنیک های اجرایی برایان تریسی، مربی بزرگ موفقیت، برای رسیدن به موفقیت های بزرگ و پایدار، فوق العاده اند. چند روز پیش، مطلبی نوشتم با این عنوان که چطور می توان در محل کار و شغل و سازمانی که کار می کنیم، به سرعت پیشرفت کنیم. در این مورد، به دو سفارش طلایی برایان تریسی اشاره کرده بودم.


او در جمع گروهی از دانشجویان، که این سئوال را پرسیده بودند، این توصیه ها را مطرح کرده بود. دوست دارید به سرعت پیشرفت کنید؟ پس به اینجا بروید و در سایت 12ceo، متن کامل را بخوانید. حتماً خوشتان خواهد آمد...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۴ ، ۱۴:۲۱
عیسی محمدی


هفت هشت روزی نخواهم بود. مهمان خاندان اهل بیت علیهم السلام، در عراق هستیم؛ نجف، کربلا، بین الحرمین، کاظمین و ...

ان شاء الله که برگردیم، با قدرت این پایگاه موفقیتی را ادامه خواهم داد.

حلال بفرمایید

همه قبل از این، در حین این و بعد از این بینندگان این درگاه مجازی

راستش از سرزمین غربت می ترسم

اما وقتی به این فکر می کنم که مهمان حضرت امیر علیه السلام هستیم

ترسی دیگر ندارم

یاحق


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۴ ، ۱۶:۳۱
عیسی محمدی

یکی از دوستان با اسماعیل امینی، نویسنده و طنزپرداز، مصاحبه کرده است. پرسیده مشکل کتابخوانی جوانان ما چیست، خیلی جدی گفته است که دانشگاه های ما؛ همه دانشگاه ها باید تعطیل بشوند و تنها چند تا دانشگاه درست و حسابی بماند برای پنج الی ده درصد از مردم که واقعاً مناسب این کار هستند. اگر این اتفاق بیفتد، مطالعه مردم هم درست خواهد شد.

 

باید به این کلام امینی، این را هم اضافه کرد که اگر این همه دانشگاه جمع بشود، مشکل اشتغال جوانان هم قطعاً حل خواهد شد. به قول دکتر علی شاه حسینی، کارآفرین و دکترای مدیریت، واقعاً این همه فوق لیسانس برای چی می گیرند، برای بیکاری؟ می گفت اگر می خواهید بیکار بشوید، بروید و فوق لیسانس بگیرید.

 

طرف شال و کلاه می کند، می رود دانشگاه، بعد انتظاراتش زیاد می شود، دیگر خدا را بنده نیست. بعدتر که می فهمد توی جامعه و بازار از این خبرها نیست، چند سال از وقتش را هدر داده و ... . اگر وقتی را که به دانشگاه و انتظارات بیجا اختصاص داده بود، به یاد گرفتن یک حرفه و مهارت اختصاص داده بود، به نظر شما بهتر نبود؟ قطعاً خیلی خیلی خیلی بهتر بود.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۴ ، ۱۷:۴۸
عیسی محمدی

او را ناپلئون هیل ایران می دانم؛ سالهاست که دارد علت و علل موفقیت افراد موفق و فوق موفق را کشف می کند؛ درست همان کاری که ناپلئون هیل در آمریکای چند دهه پیش کرد.

 

حالا با این که هم سن و سال هستیم، به قول معروف کوله باری از تجربه و رزومه را پشت سر خودش دارد؛ از کتاب هایی که نوشته است، از انجمن هایی که راه انداخته است و از مجلات و نشریاتی که با موضوع کارآفرینی و امثالهم به چاپ رسانیده است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۴ ، ۱۸:۳۸
عیسی محمدی

این مصاحبه هم برای پرونده طلاق عاطفی، برای مجله موفقیت گرفته بودم. از دکتر غفاری که حرف های خوبی هم زده است. احتمالاً خیلی به دردتان بخورد.

***

دکتر مسعود غفاری، روانشناس و مشاوره خانواده از طلاق عاطفی و راه حل ها می گوید

از خانه گرم تا ساختمان یخ زده

 

در پرونده اول موفقیت درباره طلاق عاطفی، از این اتفاق روانشناسانه و اجتماعی بیشتر دانسته و بیشتر خواندیم و نظرات جمعی از متخصصان و متولیان امر را نیز در این باره، منتشر کردیم. در پرونده دوم موفقیت درباره طلاق عاطفی، سراغ دکتر مسعود غفاری، روانشناس و مشاور خانواده رفتیم تا برای ما، از راه حل ها و ناگفته های این اتفاق ناخوشایند خانوادگی و اجتماعی، بیشتر بگوید. اغلب مخاطبان ما، دکتر غفاری را بیشتر با گفتگوهای تلویزیونی و کتاب "انتخاب عاقلانه  زندگی عاشقانه" به یاد می آورند. 

×

·         شما چه راهکارها و راه حل های عمومی‌ ای برای جلوگیری از غلتیدن به ورطه طلاق عاطفی پیشنهاد می کنید؟

- قبل از پاسخ صریح به این سئوال، نکاتی را عرض می کنم. اگر بپذیریم که معنای طلاق، پایان زندگی نیست، بلکه پایان یک ازدواج است که اصلا می بایستی شکل می گرفت، آن وقت است که ریشه هر طلاق و جدایی را باید در ازدواج های نادرستی که ریشه در داستان های عشقی نادرست، عدم رشد عاطفی و شخصیتی و خودشناسی و آگاه و درک نیازهای ما دارد، بدانیم. به همین سبب است که همه ما نیاز به یک خودشناسی حرفه ای در پیش و حتی حین ازدواج داریم. هر کس، یک کتاب سرنوشت شخصی دارد که آغازش به 20، 30 سال پیش باز می گردد؛ یعنی پیش از تولد او و دوران کودکی پدر و مادرش. کتابی که پایانش، فعلا همین جاست.

باید همین امروز، به این سئوال جواب داد که با شناختی که امروزه از همسرتان دارید، اگر قرار بود دوباره او را انتخاب کنید، چه می کردید؟ فکر می کنم سه پاسخ بتوان برایش متصور شد: پاسخ اول اینکه بی شک، بی درنگ و حتما او را انتخاب می کردم. اگر پاسخ شما این باشد، در حال زندگی کردن اید. ده درصد مردم چنین اند. پاسخ دوم اینکه نمی دانم و مطمئن نیستم و اگر این کار را نکند و آن کار را بکند، در این صورت شما دارید ادای زندگی کردن را در می آورید که 60 تا 70 درصد مردم چنین اند. پاسخ سوم اینکه هرگز، امکان ندارد و چنین کاری نخواهم کرد که در این صورت، دارید به زندگی خود و اطرافیان تان آتش می زنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۴ ، ۱۶:۴۹
عیسی محمدی