موفقیت جدی

فلسفه موفقیت؛ برای دست‌یابی به دستاوردهای بیشتر و زندگی بهتر

موفقیت جدی

فلسفه موفقیت؛ برای دست‌یابی به دستاوردهای بیشتر و زندگی بهتر

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

۶ مطلب در بهمن ۱۳۹۹ ثبت شده است

جاشوآ بل، ویولونیست معرفی بود. ویولون او سه میلیون دلار می‌ارزید. با این‌حال وقتی در متروی واشنگتن شروع به نواختن قطعاتی از باخ کرد، در طول یک ساعت کسی توجه نکرد. کلا هم 32 دلار بیشتر جمع نکرد. هیچ‌کس به این موزیسین بزرگ و پیچیده‌ترین قطعاتی که نواخت، توجه نکرد. در حال که پریروزش همین هنرمد، در بوستون آمریکا کنسرتی داشت که بلیتش 100 دلار بوده و خبرنگاران برای مصاحبه با او سر و دست می‌شکستند.

چرا چنین شد؟

از نگاه برندینگ شخصی، جایگاهی که شما دارید، اهمیت زیادی در نگاه مردم و مخاطب به شما دارد. چه یک هنرمند، روزنامه‌نگار، مدرس یا حتی تعمیرکار باشید. نگویید من که بهترین هستم، مهم این است که جایگاه‌ها و موقعیت‌های حرفه‌ای نیز، متناسب با این امر باشد و آن‌ها را جدی بگیرید. نگویید این‌ها به چه دردی می‌خورد. درست یا غلط عقل بیشتر مردم به چشم‌شان بوده و چیزی را می‌بینند، بیشتر قبول می‌کنند. قصد نداریم از این ضعف مردم سوء استفاده کنیم، فقط می‌خواهیم به این درک برسیم که چنین وضعیتی هست. در واقع توصیف می‌کنیم، نه تفسیر. 

اگر عقل بیشتر مردم به چشم‌شان و چیزی که می‌بینند است، پس بهتر نیست از جابگاه‌ حرفه‌ای و اجتماعی به این منظور سود ببرید؟ دقت کنید که قرار نیست ریاکاری کنید. فرض اول ما این است که شما تخصص و کارایی لازم را دارید و می‌خواهید آن را خوب معرفی کنید. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۹ ، ۱۸:۵۸
عیسی محمدی

ما هم شده‌ایم پامنبری دکتر محمود سریع‌القلم. این هم سی ویژگی جدید این شخصیت فعال در حوزه مطالعات توسعه و روابط بین‌الملل است. در این‌جا از شخصیت‌های ناپایدار که در نهایت منجر به جوامع توسعه نیافته می‌شوند، یاد کرده است. از نگاه اول، عقلانیت و ثبات و قابل پیش‌بینی بودن و گره زدن منافع با دیگران، باعث می‌شود تا کشورها بیشتر هوای هم را داشته باشند. 
از نظر ما هم که این شخصیت‌های ناپایدار، آفت هر برندینگ شخصی هستند. طبیعی است که اگر این‌ها را در خودتان کشف کنید و تبدیل به ضدش کنید، در واقع به قلب برندینگ شخصی شلیک کرده‌اید و به راحتی می‌توانید دست برتر را داشته باشید. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۹ ، ۱۸:۱۹
عیسی محمدی

از همان روزگار نوجوانی دوست داشت برود و پشت میکروفن قرار بگیرد. تا این‌که یک روز دست بر قضا، در یک استودیوی رادیویی کاری گیر آورد. مثلا یک پادو بود. تا این‌که یک‌بار شانس به او رو آورده و مجری برنامه مریض شد و نیامد. سردبیر برنامه هم به لری گفت که برود پشت آن میکروفن و شروع کند به صحبت کردن. البته لری محبوب ما، اولش که پشت میکروفن قرار گفت، رسما و کاملاً و قطعا و یقینا هنگ کرد و نمی‌دانست که باید چه کار کند. تا این‌که سردبیر برنامه توی گوشی به او گفت که پسر، تو باید صحبت کنی و کار ما صحبت کردن و سرگرم کردن مردم است، می‌فهمی؟ و چنین شد که لری کینگ، از همان استودیوی کوچک شروع کرده و به قول بعضی‌ها، توی عمرش توانست 50 هزار تا مصاحبه بگیرد. او اصلا با مصاحبه زنده بود و جالب این‌که مثل این‌ها هم نبود که ده‌ها و صدها ساعت قبل از هر مصاحبه مطالعه کند. همین‌طور می‌نشست و صحبت می‌کرد؛ مردی که همه رئیس‌جمهورهای آمریکا در زمان زندگی‌اش را پای مصاحبه‌هایش کشانده بود؛ مردی که خودش، غالبا بالاتر از مصاحبه‌شونده‌هایش بود. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۹ ، ۱۲:۰۷
عیسی محمدی

وقتی از برندسازی شخصی یا پرسونال برندینگ حرف می‌زنیم، در واقع از چه چیزی حرف می‌زنیم؟
از خیلی چیزها صحبت می‌کنیم؛ و البته بیشتر از همه اعتماد و اطمینانی که می‌شود به شما به عنوان برند شخصی‌‌تان داشت. اساسا برند شخصی ایجاد می‌کنید و تقویت می‌کنید تا دیگران در میان هزاران رقیب و همکار، شما را شاخص بدانند. اما مردم و مخاطبان هم وقتی سروقت شما می‌آیند که اطمینان و اعتمادی ایجاد شده باشد؛ اعتماد و اطمینانی به تخصص، وفای به عهد، صداقت و ... شما. 
در سطح سازمانی، معمولا سازمان‌ها شهرت نیک خود را به واسطه عدم پایبندی به تعهدات و هویت و شعارشان از دست می‌دهند. حتی حکومت‌ها نیز چنین‌اند. پس در حوزه فردی و شخصی نیز چنین است. یعنی اگر وعده‌ای می‌دهید و شعاری می‌دهید و تعهدی می‌دهید، ولی زیر همه‌شان بزنید، در این صورت از واحدهای شهرت نیک شما کم و کمتر می‌شود. البته غالبا برندسازان و برندداران، متوجه این امر نمی‌شوند؛ چون به صورت غیرمادی اتفاق می‌افتد و وقتی متوجه می‌شوند چه اتفاقی افتاده که کار از کار گذشته است. 
و اما در مورد این اعتماد و اطمینانی که خمیرمایه برندینگ شخصی است، نکته‌ جالبی را با شما در میان می‌گذارم. در کتاب هاگاکوره، به نکته جالبی اشاره شده است:
روزی یکی از سامورایی‌ها را به جلسه‌ای احضار می‌کنند تا درباره موضوع شهادت بدهد. به او می‌گویند سوگند یاد کن به فلان و بهمان که کلام راست را خواهی گفت. او هم همین‌طور با اعتماد به نفس کامل، به کسانی که او را احضار کرده بودند، رو کرده و گفته کلام یک سامورایی سخت‌تر از فولاد است؛ وقتی من قلبم را با این حقیقت روشن کرده‌ام چه نیازی به سوگند است و چه کاری از سوگند ساخته است...
جالب بود، نه؟ 
آیا کلام شما و قول و تعهد شما سخت‌تر از فولاد است؟ یعنی اگر صادر شد، دیگر صادر شده است و کسی نمی‌تواند این کار و کلام و تعهد را تغییر بدهد.
می‌دانید هر قول و تعهد و کلام شما چقدر ارزش دارد؟ میلیون‌‌ها تومان ارزش دارد؛ بابت اثری که در برندینگ شخصی شما و جایگاه فردی شما در بازار می‌گذارد و اگر قول‌تان را بشکنید، عملاً باعث می‌شود کلی خسارت ببینید. 
به این فکر کنید که در بازار خودتان و حوزه خودتان، مشهور به این شوید که اگر قولی دادید، دیگر تمام است. در این صورت هم کسانی که با شما کار می‌کنند، هم مخاطبان و مشتریان شما و ...، چه اعتمادی به شما پیدا خواهند کرد.
در این صورت، برند شخصی شما روی زمین بسیار محکمی ساخته خواهد شد. 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۹ ، ۱۱:۳۰
عیسی محمدی

در بازی برندینگ شخصی
شما مهره‌ای هستید که رتبه/ مقامی دارید؛
حالا مدیر، یا کارمند ارشد یا مشاور یا یک نیروی ساده. 
هر کسی در صفحه بازی، فقط به اندازه وزن خودش می‌تواند حرکت کند.
اگر یک نیروی ساده‌ای، نمی‌توانی اندازه یک مدیر یا پادشاه یا ...، حرکت کن. اگر در جایی گیر کرده‌ای

باید وزن و اعتبار جدیدی به خودت بدهی.

درک کن یک سرباز،‌ هیچ‌وقت اندازه یک مدیر یا شاه نمی‌تواند مثلا 10 خانه جلوتر برود. برندینگ یعنی عنوان و مقام برای خودت ایجاد کنی؛ البته به صورت واقعی و طبیعی، نه ریاکارانه. مورد داشته‌ایم در عالم مطبوعات

طرف ادیتور ساده سایت کاندیدایی بوده
بعدا چون شاگرد کسی بوده، پیشنهاد شده برای یک سمت بالایی
بعد از آن چون این لیبل و اتیکت رویش خورده
دیگر پیشنهادهای کاری‌اش کمتر از سردبیری نیست
مورد هم دیده‌ام که طرف برای سردبیری یک رسانه معتبر
حتی پول هم می‌داده تا این لیبل را داشته باشد
من نمی‌گویم ریاکارانه این کار را انجام بده
اما برایش برنامه داشته باش
به صورت طبیعی و تخصصی
یعنی هم لیبل متخصص باید بخوری
هم لیبل مدیریتی و البته به صورت طبیعی 
ترامپ علی‌رغم همه مزخرف بودنش
یک جمله خوبی داشت:
قدرت یک نام مشهور در باز کردن درها
از صدها کتاب بیشتر است...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۹ ، ۱۳:۰۵
عیسی محمدی

در مطالب قدیمی‌تر وبلاگم که جستجو می‌کردم، به این جمله‌های آرنولد شوارتزنگر که از یک فیلم برداشته کرده بودم، رسیدم:
«من از داشتن نقشه پشتیبان بیزارم.
وقتی شروع کردی به خودت شک کردن
اوضاع خیلی خطرناک می‌شود
چرا که این منظور را می‌رسانی که اگر نقشه من کار نکرد
یک نقشه دیگر دارم
نقشه پشتیبان؛ پلن بی
یعنی یک‌جورهایی از قبل داشتی به آن فکر می‌کردی
و تمام انرژی و فکرت را روی آن گذاشته بودی
و تمرکز و ایده‌ها را از نقشه اول گرفته بودی
ما بهتر عمل می‌کنیم
اگر هیچ ضمانتی نداشته باشیم
و پلن بی و نقشه جایگزین یعنی ضمانت داشتن
یعنی این‌که یک چیزی هست که نمی‌گذارد من زمین بخورم
پلن بی یا نقشه پشتیبان خیلی خطرناک است
این‌جوری خودمان را از شانس موفقیت محروم می‌کنیم
من از پلن بی به همین علت متنفرم.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۹ ، ۱۹:۱۷
عیسی محمدی