کسی که نهج البلاغه دارد، غلط می کند پیشرفت نمی کند
چند روز پیش، داشتم مقاله ای می خواندم از یکی از علمای صاحب سبک و صاحب فکر. درباره تلاش برای رسیدن به خدا. جالب اینجا بود که او پنج مدل تلاش کردن را ذکر کرده بود؛ اما فقط یک مدلش عبادی بود.
چهار مدل دیگرش، فرهنگی و علمی، تولیدی، توزیعی و خدماتی بود. یعنی که بیشترین تلاش ما برای رسیدن به خدا، از مجرای تلاش هایی با ظاهر اقتصادی می گذرد. حالا لینک و خلاصه این مقاله را اینجا نمی گذارم؛ چون قصد دارم درباره اش بیشتر بخوانم و یک مقاله کاملتر از آن در بیاورم.
یکی از بخش های مقاله که مرا تکان داد، ذکر کلامی از نهج البلاغه بود که این عالم دینی، با زبان خودش چنین آورده بود: کسی که آب و خاک دارد، اگر کارش گیر باشد، خدا او را لعنت می کند.
می دانید یعنی چه؟ یعنی اگر امکانات حداقلی را داشته باشید و کارتان گیر باشد، یعنی که جسارتاً بی عرضگی از خودتان است؛ خودتان جربزه نداشته اید که نتوانسته اید کاری بکنید.
این نگاه، واقعاً تن مرا لرزاند. این عالم دینی، اشاره می کرد که حالا از برادران سنی توقعی نمی رود؛ چون ممکن است تلقی ای از دین داشته باشند که آنها را وادار به تلاش نکند. اما از برادران شیعی که علی دارند، نهج البلاغه دارند، این همه حدیث دارند، این همه روایت و ایه دارند، دیگر انتظار نمی رود که کارشان گیر باشد؛ اگر گیر باشد، لعنت شده خدا و در نتیجه لعنت شده ائمه هستند.
واقعاً تکان دهنده نیست این روایات؟
در جایی دیگر، اشاره می کرد که یک مسلمان واقعی، نباید نیازمند غیرمسلمان باشد. نیازمند بودن، یعنی اظهار حاجت کردن؛ یعنی دستت را دراز کنی که بله، فلان قدر به من بده. این، یعنی له کردن عزت نفس یک انسان، یک مسلمان؛ که جسارتاً اختیارش با خود آدمی نیست، چرا عزت مسلمان امانت خداست و دست خود آدم نیست که بخواهد آن را لکه دار کند. حالا یک وقت شما دستت را دراز می کنی و اظهار حاجت می کنی؛ یک وقت هم دستت را دراز می کنی و قطعات هواپیما را با چهار واسطه از غیرمسلمان می گیری، تازه با چهار برابر قیمت؛ آن هم با کلی ذلت. این، یعنی که ما مسلمان نیستیم؛ مسلمان کامل نیستیم.
این مقاله را تقریباً هر روز می خوانم...
نتیجه گیری؟
کسی که نهج البلاغه دارد، کسی که علی و فرزندان علی را دارد، کسی که این همه روایت و حدیث و ... دارد،
جسارتاً،
- غلط می کند گیر باشد،
- غلط می کند دستش جلوی غیرمسلمان ها و اجنبی ها دراز باشد،
- غلط می کند پیشرفت نمی کند،
- غلط می کند بهره وری ندارد،
- غلط می کند بالاترین نیست و از او بالاتر در حوزه تولید و توزیع و علم و فرهنگ و تلاش، کسانی هستند،
- غلط می کند جربزه ندارد،
- غلط می کند لنگ است،
- ...
واقعاً از این جنبه، به نهج البلاغه نگاه نکرده بودم؛ نگاهی که سخت تکان دهنده است و وظیفه ای را بر دوش می گذارد، که واقعاً طاقت فرساست.
اینقدر هم نگویید این نوشته ها مال آخوندهاست؛ خود این عالم دینی می گفت که بخش علمی و فرهنگی اش، که نزدیکترین بخش به علماست، مال آخوندها نیست؛
مال همه است؛ مال مهندسان و برنامه نویسان و ... .
یعنی که در هیچ کدام این ها، نباید گیر اجنبی ها باشیم.
این هم سند دینی پیشرفت، بهره وری، بالاتر از همه بودن، موج آفرینی کردن و ...
دیگر لنگ چه باید بود؟