موفقیت جدی

فلسفه موفقیت؛ برای دست‌یابی به دستاوردهای بیشتر و زندگی بهتر

موفقیت جدی

فلسفه موفقیت؛ برای دست‌یابی به دستاوردهای بیشتر و زندگی بهتر

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

۲ مطلب در فروردين ۱۴۰۰ ثبت شده است

کیمورا، یکی از بزرگترین جودوکاران تاریخ این رشته است؛ شاید هم بشود گفت بزرگترین آن‌ها. ژاپنی بوده. او در بیوگرافی خودش، اشاره می‌کند که بله، زمانی نشست و با خودش گفت که حریفان من چقدر تمرین می‌کنند؟ 
می‌دانست که آن‌ها دارند روزانه سه ساعت تمرین می‌کنند. در نتیجه خودش تصمیم گرفت روزانه سه برابر سخت‌تر تمرین کند؛ روزی 9 ساعت. 
او اشاره می‌کند که با این شیوه، هم از رقبایش به شدت جلو می‌افتاد و هرچقدر زمان بیشتر از آن‌ها را هم به تمرینش اختصاص می‌دهد، اعتماد به نفس شده و در گوشت و خونش جاری می‌شد؛ یک اعتماد به نفس واقعی. 
ما به این می‌گوییم نیروی ذخیره. 
اولین بار از دیل کارنگی این را یاد گرفتم. یعنی چه؟ او در کتاب آیین سخنرانی‌اش این را گفته. گفته اگر فروشنده‌ای صفر تا صد حوزه‌ای را که در آن فروشندگی می‌کند بداند و متخصص باشد، در این صورت به طرز عجیب مقاومت‌ناپذیر شده و به راحتی می‌تواند بفروشد. 
در مورد سخنرانی هم چنین است؛ بهترین سخنران‌ها کسانی هستند که بیشترین نیروهای ذخیره را دارند. 
علت موفقیت عادل فردوسی‌پور هم همین بوده است. 
بهترین مشاوران و مدرسان و ... هم نیروی ذخیره بالایی دارند. 
پولی که به بازیگران و فوتبالیست‌ها و خوانندگان درجه یک می‌دهند به خاطر همان یکی دو ساعت اجرا و بازی‌شان نیست؛ به خاطر یک عمر نیروی ذخیره‌ای است که دارند و به دست آورده‌اند. 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۰۰ ، ۱۴:۰۵
عیسی محمدی

این روزها، دیگر مثل آن روزها نیست. آن روزها، یعنی روزگاران قدیم و این روزها، همین روزگارانی است که در آن زندگی می‌کنیم. جیم ران، سخنران و مربی بهره‌وری فردی برجسته غربی، می‌گوید امروزه، تنها 20 یا 30 درصد اهمیت دارد که چه مهارتی داشته باشید و باقی درصدها، به این بازمی‌گردد که این مهارت را، چگونه خرج کنیم و برای به سرانجام رساندن آن، چه برنامه‌ای داشته باشیم. مثال خودش هم مطالعه است: تنها همان 20 تا 30 درصد مهم است که توانایی مطالعه کردن و سواد این کار را داشته باشید، باقی درصدها به این بازمی‌گردد که چه برنامه و چه سیر مطالعاتی‌ای برای مهارت خودتان داشته باشید.

به نظر می‌رسد که در روزگاران پیش از ما، تنها داشتن مهارت، کافی بود. یعنی کافی بود که شما جنگجوی خوبی ‌باشید، یا نیروی اداری خوبی باشید، یا شاعر و نویسنده خوبی، تا به قله برسید. اما این روزها، نیازمند این هستیم که علاوه بر کسب مهارت، برای به اوج رساندن آن نیز برنامه‌ای اجرایی داشته باشیم و چگونگی طراحی و اجرای این برنامه، بسیار مهم است.

این روزها، هم باید خوب باشید و هم این‌که خوب بودن خود را، به رخ بکشانید. البته هنوز برخی‌ها، نتوانسته‌اند این موضوع را هضم کنند. برای آنها، تنها کافی است که مهارتی و استعدادی داشته باشند؛ و برای جا انداختن مارک شخصی‌شان و مدیریت بازار و مشتری و نظام پیشنهادهای کاری و چیزهایی از این قبیل، دیگر چاره‌ای نمی‌اندیشند.

در این روزها، شما برای موفقیت شغلی و حتی تحصیلی و علمی، باید مارک شخصی منحصربه‌فرد خودتان را ایجاد کرده و این مارک را، به جامعه هدف نیز معرفی کنید؛ جز این اگر باشد، زمان رسیدن به موفقیت و قله، چند برابر خواهد شد. چنین است که این روزها، متخصصان بسیاری را می‌بینیم که دایم می‌نالند و از زمین و زمان، گلایه دارند که چرا کسی ارزش آنها را درک نمی‌کند. در واقع آنها، باید از خود گلایه کنند که مقتضیات زمانه را درک نمی‌کنند؛ نه از میزان درک اعضای جامعه.

در واقع ماجرا، بر سر این نیست که متخصصی یا دارنده هنری، خودش را مثل یک کالا، تبلیغ کند. از این دیدگاه، موضوع چندان جالب از آب درنمی‌آید. این متخصص یا دارنده هنر، تنها فرزند زمانه خویش است و این موضوع را درک می‌کند و می‌داند و می‌فهمد که اگر مارک شخصی خودش را ایجاد کرده و آن را به دیگران معرفی کند به جای ده نفر، صد نفر او را شناخته و از دانش او استفاده خواهند کرد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۰۰ ، ۱۵:۴۷
عیسی محمدی