موفقیت جدی

فلسفه موفقیت؛ برای دست‌یابی به دستاوردهای بیشتر و زندگی بهتر

موفقیت جدی

فلسفه موفقیت؛ برای دست‌یابی به دستاوردهای بیشتر و زندگی بهتر

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

توی اینترنت می گردم که جمله هایی ناب، از کتاب عباس دست طلا پیدا کنم. چیزی گیرم نمی آید. عباس دست طلا، مردی است که در جنگ بوده، تعمیرکار بوده، توی خراسان گاراژ و بروبیا داشته و حالا بعد سالها، دارد قصه اش را برای من و شما تعریف می کند. کتابش هم مورد لطف رهبری قرار گرفته و کلی تیراژ خورده.

از جستجوهای اینترنتی خودم، این چند تا چیز را درباره اش گیر می آورم؛ باقی مطلب و مطلب کامل، بماند برای وقتی که کتابش را کامل بخوانم.

-          نویسنده، از عباس دست طلا می پرسد که شما فکر شهادت نبودی، وقتی که رفتی جنگ؟ جوابش خیلی جالب است «ای خانوم... آنقدر سرم شلوغ بود که وقت نمی کردم به شهادت فکر کنم... می خواستم همیشه زنده بمانم تا بتوانم چرخ ماشین رزمنده ها را بچرخانم.» نویسنده طی مصاحبه ای، اشاره می کند که تا به حال، کتاب های زیادی درباره دفاع مقدس و آدمهایش نوشته، ولی این جمله را که شنیده، اصلاً یک هفته آچمز بوده و مدام به این جمله فکر می کرده.

-          در جایی دیگر، منتقدی دیگر، نوشته که اهمیت کار عباس دست طلا و گروهش، در دو تا چیز است:

·         اول اینکه، سرعت در تعمیر دارند.

·         دوم اینکه، توقف ناپذیرند.

برای آنها نبود امکانات و ابزار، بدقلقی یک مقام مسئول و این جور چیزها، هیچ مانعی ایجاد نمی کند؛ برای آنها اصل و اساس، راه انداختن کار است، تعمیر چرخ ماشین رزمنده ها.

 

به نقل از سایت رهبری، این قسمت را هم درباره اش می نویسم:

«یک بار گزارشگری از تلویزیون می‌رود به تعمیرگاه پشتیبانی تا با حاج عباس گفت‌وگو کند و از راز شهرتش در جبهه جویا شود.

 

(از متن کتاب)

گزارشگر با تعجب می‌گوید:

- این‌طور که شما تعریف کردید، کار چندان مهمی نیست؛ در حالی که به نظر ما دارید کار مشقت‌باری را انجام می‌دهید!

لبخند می‌زنم:

- بله به حرف ساده است. بیایید از تعمیرگاه بیرون تا کارهایی را که در طول ۱۰ روز قبل انجام داده‌ایم و آماده‌ حرکت برای جبهه است را نشان‌تان بدهم.

۴۰ تا ماشینی را که درست کرده‌ایم و پشت سر هم گذاشته‌ایم تا راننده‌ها بیایند و آن‌ها را ببرند، نشان‌شان می‌دهم:

- این هم کار شبانه‌روزی ما در عرض ۱۰ روز!

می‌پرسد:

- اگر قرار بود این ۴۰ تا ماشین را در تهران انجام دهید، چقدر وقت‌تان را می‌گرفت؟

پاسخ می‌دهم:

- شش ماه؛ اما این‌جا با تهران فرق دارد. باید شلاقی کار کرد. (صفحه‌ی ۲۰۸)»

 

فکر می کنم که کتاب این بنده خدا، نمونه خوبی برای کار ایرانی باشد؛ یک چیزی شبیه «سنگفرش هر خیابان از طلاست» نوشته کیم وو چونگ بنیانگذار دوو و امثالهم. باور نمی کنید؟ بعدها به شما ثابت خواهم کرد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۴ ، ۰۳:۱۱
عیسی محمدی

حالا که سی و هفت سال از خدا عمر گرفته ام و به گذشته خودم بر می گردم و خوب تأمل و تفکر می کنم، متوجه می شوم که علی رغم مطالعه کتاب های بسیار موفقیتی و همنشینی با بزرگان موفقیتی و چهره های موفق، چندان موفق نبوده ام. علت چیست؟ البته علل زیادی نقش بازی می کنند؛ اما به سه تا از بزرگترین علت ها اشاره می کنم؛ تا اگر در ابتدای راه هستید، عمرتان را با این موانع تلف نکنید.

·         علت اول: تعلل و تعویق

مدت ها یا نمی دانستم که باید در چه حوزه ای کار کنم و چه کاره باشم، یا این که اگر هم می دانستم، این دست و آن دست می کردم تا فرصت های طلایی می گذشت. نمی دانستم شاعری می خواهم بکنم، مدیریت، روزنامه نگاری، کارآفرینی یا ... . البته اعتراف می کنم که گاه، پیدا کردن راه، می تواند پروسه سختی باشد؛ اما شدنی است. به قول استیو جابز، سریع راه تان را پیدا کنید، اگر هم هنوز پیدا نکرده اید، دوباره بگردید؛ حتماً پیدایش خواهید کرد. با مشاوران و باتجربه ها مشورت کنید؛ راه را پیدا کنید؛ اگر هم پیدا کردید، تعویق را جایز ندانید. راه اشتباه، بهتر از تعلل است.

·         علت دوم: غیرتخصصی کار کردن

بزرگترین صدمه به من را، همین پراکنده کاری ها وارد کرد. اگر از همان اول، حوزه ای مورد علاقه را به طور تخصصی دنبال کرده بودم، الان برای خودم غولی شده بودم. خیلی ها که با من شروع کردند، در حوزه هایی، دکترا گرفته اند، متخصص شده اند، صاحبنظر شده اند، کسب و کاری راه انداخته اند و ... . شما این اشتباه را مرتکب نشوید؛ از همان اول، عمیق و تخصصی و متمرکز کار کنید.

·         علت سوم: روحیه صحرانشینی؛ و نه یکجانشینی

در روزگار بیست تا سی سالگی، مدام به خودم افتخار می کردم که سریع می توانم جا عوض کنم و به یک جای دیگر بروم. غافل بودم گل و گیاهی را که مدام از این گلدان به آن گلدان و از این خاک به آن خاک می برند، پژمرده می شود. بعدها به تجربه، دریافتم که یکی از بزرگترین اشتباهات من، تعویض سریع محل کارهایم بوده است؛ در حالی که اگر در یکی از آنها که مثلاً هفتاد درصد به استانداردهای من نزدیک بود، مانده بودم، بیشتر شاخ و برگ گرفته بودم.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۴ ، ۰۳:۰۶
عیسی محمدی

دکتر محمود سریع القلم، دیروز مصاحبه ای با روزنامه شرق داشت. به نکته های جالبی اشاره کرده بود؛ خلاصه کلامش این بود که در جهان امروز باید با عدد و رقم حرف زد، نه با توصیه و شعار و امثالهم و من خوبم و ما ویژه ایم و ... .  کلاً مقالات و حرف های این مرد، پر از نکته های قابل تأمل است. این مصاحبه را خواندم؛ چند نکته برای خودم یادداشت کردم. گفتم در عالم موفقیتی خودمان، شاید به کار شما هم بیاید.

 

-          در ‌حال ‌حاضر اعضای فیس‌بوک، یک‌میلیارد و ٤٠٠ ‌میلیون نفر و بیشتر از جمعیت چین است. چین ٣٥ سال قبل معمار بزرگی داشت به نام دن شیائوپینگ، که جمله بسیار معروفی دارد؛ «ما باید به‌گونه‌ای عمل کنیم که در دنیا خیلی در چشم نباشیم»؛ واژه‌ای که به کار برد یا از چینی به انگلیسی ترجمه شده، hiding brightness است.

 

-          نگاهی که باید به داوس و امثال داوس باشد، در شبکه‌های داخلی کشور ما وجود ندارد. ضرورت اینکه باید بیاموزند، اثر بگذارند، اثر بپذیرند و متوجه شوند در دنیا چه اتفاقاتی می‌افتد، در داخل کشور بسیار ضعیف است.

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۴ ، ۰۳:۱۴
عیسی محمدی

چند روز پیش، با حاج خانوم مکرمه، نشسته بودیم و داشتیم درباره پایان نامه ای که قصد داشت تمامش کند، صحبت می کردیم. کتابی دستش بود درباره مدرنیته؛ ترجمه مراد فرهادپور. می گفت کتاب فوق العاده ای است. چند صفحه ای از آن را تورق کردم. به جمله جالبی اشاره کرد؛ گفت که این کتاب را از کتابخانه دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران گرفته ام و می توانم قسم بخورم که تا به حال، کسی توی دانشگاه آن را نخوانده و ورق نخورده است؛ آن وقت دانشجویان تازه به دوران رسیده، توی حیاط دور می نشینند و سیگار به دست، مدام می گویند ما دغدغه داریم، ما دغدغه داریم...

از این حرفش خیلی خوشم آمد. یک گوشه ای نشستن و مدام غرولند کردن و گلایه کردن، دردی را دوا نمی کند. برای نفوذ و اثربخشی در هر حوزه ای، دستورزبان خاصی وجود دارد. در حوزه دانشگاه، سلاح شما کتاب ها و پایان نامه ها و فیش نویسی ها و تحقیق ها هستند. باقی کارها، وقت تلف کردن و ول گشتن است.

... و اما در حوزه موفقیت، سلاح چیست؟ اول این را بگویم که به قول یک عارف هندی، زندگی اسم نیست؛ فعل است. یعنی چه؟ یعنی این که زندگی:

-          خنده نیست؛ خندیدن است؛

-          شادی نیست؛ شاد بودن است؛

-          آواز نیست؛ آواز خواندن است؛

-          سفر نیست؛ سفر رفتن است؛

-          و ... البته موفقیت نیست؛ موفق بودن است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۴ ، ۰۳:۲۱
عیسی محمدی

وقتی که حرف از موفقیت به میان می آید، همه سراغ چهره های خارجی می روند. اما من در همین جا، کسی را می شناسم که اسطوره موفقیت من است؛ غلامحسین افشردی، معروف به سردار حسن باقری. مهم نیست که بشناسیدش یا نه؛ مهم این است که اگر این آدم نبود، معلوم نبود سر مملکت ما چه بلایی می آمد؛ مردی که به قول خودش، با خلوص و سعی و تلاش، به شهادت رسید؛ از صفر شروع کرد و شد، یکی از درخشان ترین و به تعبیر خود من، درخشان ترین چهره جنگ.

 

هر از چندی خاطرات این چهره را مرور می کنم و جانی تازه می گیرم؛ واقعاً که برای خودش اعجوبه ای است؛ اصلاً از صد تا بیل گیتس و استیو جابز و ... فراتر است. یک چیز دیگری است این بشر. کتاب صد خاطره از سردار باقری اثر روایت فتح را بگیرید و بخوانید تا ببینید کار کردن و موفق شدن یعنی چه.

 

چند تا خاطره اش را با هم مرور می کنیم تا بفهمید دارم چه می گویم:

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۴ ، ۰۳:۴۸
عیسی محمدی

با حاج آقا بهجت رحمه الله علیه که آشنا هستید؟ هروقت از او توصیه ای می خواستند برای عمل کردن، می گفت «آیا به موعظه هایی که تا به حال شنیده اید، عمل کرده اید؟ آیا می دانید هر که عمل به معلومات خویش کرد، خداوند مجهولات او را معلوم می نماید...»

این فرمول، فوق العاده است: شمایی که این همه کتاب موفقیت می خوانید، آیا به دانسته ها و توصیه های قبلی عمل کرده اید؟ سر موقع از خواب بیدار می شوید؟ نظم دارید؟ پشتکار دارید؟ سر ماه پس انداز می کنید؟ ساعتی را به یادگیری روزانه اختصاص داده اید آیا؟ و ... اگر هیچ کدام از این توصیه های قبلی را اجرا نکرده اید، پس توصیه های جدید به چه دردتان می خورد؟ همین الان یک کاغذ بردارید، یا یک صفحه ورد باز کنید، هر چیزی که از موفقیت و موفق شدن می دانید، بنویسید. تعجب کردید؟ شما خیلی از مسیر موفق شدن می دانید. تا به حال به کدام یک از این دانسته ها عمل کرده اید؟ اگر عمل نکرده اید، یاد گرفتن توصیه های جدید، دردی را دوا نمی کند. اگر به توصیه هایی که می دانید عمل کنید، بقیه مسیر هم روشن می شود. شاه کلید، عمل به دانسته های پیش از این است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۴ ، ۰۳:۳۵
عیسی محمدی

آنهایی که ثروتی به هم زده اند و تکبر دارند، مشخص است که از راه درستی، به این ثروت دست نیافته اند. کسی که از فرآیند درست و توآم با زحمت کشیدن و خوشفکری و صرفه جویی و ... به ثروت می رسد، نیک می داند که روزی ممکن است همه این ها را از دست بدهد؛ پس هیچ گاه تواضع خود را از دست نمی دهد.

او نیک می داند که دیگرانی نیز در جامعه هستند که بارها و بارها بهتر و زیرکتر از اویند؛ ولی این امکان برای آنها فراهم نشده است. پس خدا را همیشه شاکر است و همه را، از ناحیه خدا می داند. در نتیجه، دوباره تواضعش بیشتر می شود.

هرچند که چنین ثروتمندی، اگر دوباره زمین بخورد، به واسطه این که این فرآیند را پله پله آمده و این روند در درونش، نهادینه شده، باز هم می تواند برخیزد و به جایگاه ابتدایی اش برگردد.

اما کسی که از راه نادرست ثروت اندوخته است، از راه دلالی و صدمه زدن به تولید داخلی و سودهای چندصد درصدی و استفاده از رانت و پارتی و ...، به شدت تکبر دارد. تصور می کند که این همه، از ناحیه خود اوست؛ پس تواضع را از دست می دهد و به وادی تکبر می افتد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۴ ، ۱۱:۳۹
عیسی محمدی

در طول دو سال و نیم گذشته ما با 65 کارآفرین ثروتمند مصاحبه کرده‌ایم و نظر آن‌ها را در مورد رازهای موفقیت جویا شدیم. نتایج این گفتگوها درخشان بود و نکات زیادی را دربر داشت.

 

صحبت‌های آن‌ها الگوی ذهنی ما از موفقیت در تجارت را تغییر خواهد داد.

 

به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، در طول دو سال و نیم گذشته ما با 65 کارآفرین میلیونر مصاحبه کرده‌ایم و نظر آن‌ها را در مورد رازهای موفقیت جویا شدیم. نتایج این گفتگوها درخشان بود و نکات زیادی را دربر داشت. صحبت‌های آن‌ها الگوی ذهنی ما از موفقیت در تجارت را تغییر خواهد داد.

 

 شاید با نگاه به افراد موفق با خودمان فکر کنیم که چرا ما نتوانسته‌ایم به آنجا برسیم. گاهی اوقات نیز پیش می‌آید که مستقیم از آن‌ها بپرسیم راز موفقیتشان در چه بوده که تا این حد ثروتمند هستند.

 

حال یک مشکل نیز وجود دارد و آن سلیقه‌ای بودن توصیه آن‌ها است، اما این مشکل راه حلی هم دارد! اگر جامعه آماری بیشتر شود، دیگر سلیقه‌ای بودن معنایی ندارد. بنابراین با اطمینان این هفت مورد را بخوانید و سعی کنید آن‌ها را در زندگی خود پیاده کنید.

 

1. هرگز فکر نکنید که شما بیشتر از کارکنانتان می‌دانید!

 

وقتی در مورد رئیسی قدرتمند فکر می‌کنیم، شاید افرادی چون دونالد ترامپ به ذهنمان خطور کند؛ فارغ از فعالیت‌های سیاسی اخیر، او در کارش موفق بوده و احتمالا به کارمندانش نیز بها نمی‌داده است. اما همیشه هم اینطور نیست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۴ ، ۱۸:۵۹
عیسی محمدی

مسی

بله، و البته لیونل مسی، فوق ستاره آرژانتینی، برای بار پنجم نیز، توانست توپ طلا را به دست بیاورد. برنامه مورد نظر هم برگزار شد و برگزیدگان فوتبال جهان، جوایز خود را دریافت کردند. فقط می ماند چند تا نکته که گفتنش، خالی از لطف نیست برای دوستداران موفقیت:

 

-          آدمی که فوق ستاره باشد، همه چیز به سمت و سوی او جاری و ساری خواهد شد. به جای پول در آوردن در رشته خودتان، سعی کنید فوق ستاره رشته خودتان بشوید. در این صورت، پول و ... هم به سمت شما خواهد آمد؛ در این، شک نباید کرد.

-          وندل لیرا مهاجم برزیلی تیم اتلتیکو گویانسیای برزیل است. شرط می بندم اسم او را هم تا به حال نشنیده اید. اما او، به واسطه زیباترین گلی که در سال گذشته میلادی زد، به این مراسم آمد و جایزه گرفت. خودش هم کلی کیف کرده بود. یادمان باشد که هر کجایی که هستیم، اگر بهترین عملکرد را داشته باشیم، شانس به ما رو خواهد کرد. می گویید نه؟ نگاهی به لیرا بیندازید.

·         کریس رونالدو در این مراسم، البته فکر کنم در کنفرانس خبری بعد از آن، گفت که: «توپ طلا جایزه‌ای خاص است. شما در طول سال سخت تلاش می‌کنید تا به چیزهای بزرگی دست پیدا کنید، نه فقط جام‌های تیمی بلکه افتخارات انفرادی. توپ طلا جایزه‌ای زیباست و ما یک بار دیگر برای کسب این جایزه نامزد شده‌ایم. این هشتمین باری است که من اینجا حضور پیدا می‌کنم و خوشحالم که یک سال دیگر فرصت حضور در این مراسم را پیدا کرده‌ام. توپ طلا، جایزه‌ای بی‌نظیر و فوق‌العاده است. واژگان مورد علاقه من، تعهد و سختکوشی هستند. شما باید در کارتان جدی باشید. اینکه هشت سال است در این مراسم حضور دارم اتفاقی نیست. همه ما استعداد داریم، اما استعداد بدون تلاش هیچ چیز نیست. من عاشق فوتبال بازی کردن و شکستن رکوردها هستم.» وای خدای بزرگ! فکرش را بکنید که رونالدوی بزرگ چنین حرف هایی بزند! اصلاً انگار که روح آنتونی رابینز، حلول کرده باشد در کریس رونالدو... از تعهد و سختکوشی دست بر ندارید؛ اگر استعداد خدادادی هم داشته باشید، تمرین را نباید از یاد برد.


منبع: وبلاگ تجربه موفق

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۴ ، ۱۶:۰۹
عیسی محمدی

امروز بخش هایی از کتاب چهارراه پول سازی کیوساکی را خواندم. چیزهایی باری خودم یادداشت برداری کردم. شاید به کار شما هم بیاید.

 

ü      هر کسی می گوید پول اهمیت زیادی ندارد، معلوم می شود که هرگز بدون پول سر نکرده است.

ü      رسیدن به استقلال مالی، هیچ نیازی به پول و مدرک دانشگاهی ندارد. بدون این ها هم شدنی است.

ü      مدام از من می پرسند اگر رسیدن به استقلال مالی، به پول و مدرک دانشگاهی نیازی ندارد پس به چه چیزی نیاز دارد؟ به آنها می گویم: این مسأله نیازمند عزم راسخ، اشتیاق به یادگیری سریع، قابلیت استفاده از سرمایه های خدادادی و دانستن این مطلب است که کدام یک از ربع های چهارراه پول سازی، می تواند برای ما ایجاد درآمد کند.

ü      این ربع ها عبارتند از: کارمند شدن، خویش فرما شدن، سرمایه گذار شدن، مالکیت کسب و کار ایجاد کردن.

ü      کارمند: برای فرد یا سازمان دیگری کار کرده و پول می گیرد.

ü      خویش فرما: برای خودش کار می کند و از این راه پول در می آورد.

ü      مالک کسب و کار: صاحب تجارتی است که برایش تولید درآمد می کند.

ü      سرمایه گذار: از طریق سرمایه گذاری روی چیزهای دیگر و پول، پولش را به دست می آورد.

ü      روش های مختلف ایجاد درآمد حاصل چارچوب های فکری گوناگون، مهارت های فنی متفاوت، رشته های مختلف تحصیلی و گونه های متفاوت افراد است.

ü      پول با پول تفاوتی ندارد، اما روش های به دست آوردن آن، متفاوت است.

ü      کاری که مشغول آنیم، مهم نیست؛ مهم آن است که چگونه کسب درآمد می کنیم.

ü      یک پزشک، می تواند برای یک بیمارستان یا درمانگاه کار کرده و کارمند شود.

ü      او می تواند برای خودش یک مطب زده و خویش فرما شود.

ü      او می تواند یک بیمارستان یا درمانگاه تأسیس کرده و از دیگران دعوت به کار کرده و مالک کسب و کار شود.

ü      او می تواند سرمایه گذاری کند؛ در کسب و کار سایر افراد یا بورس یا ... .

ü      پدر پولدار من دوست داشت ثروتمند شد، و این موارد برایش مهم بودند،

-          در اختیار داشتن وقت بسیار برای بزرگ کردن فرزندانش

-          داشتن پول کافی برای امور خیریه و پروژه های مختلف

-          کارآفرینی و ایجاد ثبات مالی در جامعه

-          در اختیار داشتن وقت و پول کافی برای مراقبت از سلامتی خود

-          توانایی سفر به نقاط مختلف دنیا با خانواده

ü      او می گفت برای این موارد، پول باید داشته باشیم و البته پول مهم است، پشتوانه زندگی است، اما دوست ندارد همه زندگی اش را صرف پول در آوردن بکند.

ü      گفتار افراد ربع کارمندی: من به دنبال یک شغل مطمئن با درآمد بالا و مزایای مناسب هستم.

ü      گفتار افراد ربع خویش فرما: دستمزد من 35 دلار در ساعت است یا کمیسیون من شش درصد کل پروژه است یا نمی توانم افرادی را پیدا کنم که بخواهند کار کنند و این کار را درست انجام بدهند یا من برای این پروژه بیست ساعت وقت صرف کرده ام و ...

ü      گفتار افراد ربع مالکیت کسب و کار: من دنبال یک مدیر جدید هستم تا شرکتم را اداره کند.

ü      گفتار افراد رفع سرمایه گذاری: آیا جریان نقدینگی من بر پایه نرخ بازده داخلی است یا نرخ بازده خالص؟

ü      چند سال پیش مقاله ای خواندم که در آن نوشته شده بود اکثر افراد پولدار 70 درصد از درآمد خود را از طریق سرمایه گذاری یا ربع سرمایه گذاری در چهارراه پولسازی و کمتر از سی درصد باقیمانده را از از حقوق یا ربع کارمندی این چهارراه به دست می آورند.

ü      برای اکثریت فقیر جامعه، این رقم هشتاد درصد برای رفع حقوق و بیست درصد برای ربع سرمایه گذاری است.

ü      هرگاه درآمد منفعل شما که برایش سخت جان نمی کنید، از هزینه های شما بالاتر برود، وارد پروسه ثروتمندی شده اید.

ü      تعریف ثروت: تعداد روزهایی که می توانید بدون انجام کار فیزیکی سپری کنید و هنوز قادر به حفظ استانداردهای زندگی خود باشید.

ü      واحد سنجش ثروت، زمان است؛ نه پول. یعنی اگر شما درآمد ماهانه هزار دلار داشته باشید که کفاف زندگی تان را بدهد، در این صورت اگر سه هزار دلار پس انداز داشته باشید، شما به اندازه سه ماه ثروتمندید.

ü      مهم نیست درآمد شما چقدر باشد، آنچه اهمیت دارد میزان پس انداز شما و زمانی است که آن پول برای شما کار می کند.

ü      بسیاری از دوستان پزشک من می گویند مشکلی که امروزه وجود دارد فشار عصبی ناشی از کار طاقت فرسا و عدم درآمد کافی است. یکی از آنها می گوید مهمترین دلیل اختلال در سلامتی افراد، «سرطان کیف پول» است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۴ ، ۱۸:۴۰
عیسی محمدی

اگر می توانید، کتاب قدرت اراده، اثر پل ژاگو، ترجمه ایرج مهربان را بخرید و چند بار بخوانید. درس های فوق العاده ای برای موفقیت دارد. پل ژاگو، می گوید که یک اراده پرورش یافته، می تواند ابزار شما، برای رسیدن به هر چیزی باشد. حالا که اینقدر مهم است، چرا نخوانیمش؟ یک نگاه کوتاهی برای دل خودم به این کتاب انداختم؛ این چند نکته را برداشتم. شاید به درد شما هم بخورد.

 

·         استعداد خواستن اگر با قاطعیت و استمرار توأم باشد روشن بینی روحی را تقویت می کند و باعث برتری مستقیم اندیشه سنجیده بر اندیشه خودکار و بنابراین بر رفتار می شود.

·         این که یک هیجان شدید می تواند نیروی عضلانی را فلج یا آنکه آن را چندین برابر سازد، نشان دهنده برتری قوای ذهنی و روانی بر قوای فیزیولوژیک است.

·         یک اراده پرورش یافته، وسیله و ابزار عمل مستقیم یا غیرمستقیمی برای دستیابی به هر چیزی است که برایمان جالب است.

·         درجه اراده ما بستگی به کارایی و موثر بودن واکنش ما در برابر تمام اوضاع و احوال نامساعد دارد.

·         اکثر شکست های اراده ناشی از کمی تولید نیروی عصبی هستند. از هرگونه اتلاف نیروی عصبی جلوگیری کنید.

·         ارضای انگیزه های عاطفی مستلزم صرف هزینه گزافی از جریان های سیال عصبی است. از این رو بهترین کار این است که آنها را مهار کنیم. به سه روش:

1.      از میل به اظهار مکنونات قلبی به هر شکلی، بپرهیزیم؛ اگر لازم شد، شنونده خوبی باشیم، حرف زیاد نزنیم. اگر لازم شد، به جای خودکار صحبت کردن، اندیشیده و فکر شده صحبت کنید. بحث نکنید.

2.      از میل به تصدیق و تحسین بپرهیزید. از احساس به بالیدن و نازیدن بپرهیزید.

3.      از خشم و درجارفتگی بپرهیزید. خونسرد باشید و خشماگین نشوید.

 

·         خشم، عصبانیت و پریشانی زیان بخش ترین تاثیرات را دارند و زالوهای حقیقی نیروی عصبی ما هستند.

·         هر اندیشه ای، به ویژه اگر مدتی طولانی در عرصه آگاهی بماند، میل به تحقق خویش بماند.

·         استفاده از تنفس عمیق به منظور از بین بردن تاثیر ضعیف کننده هر هیجانی لازم است.

·         تلاش، مطمئن ترین و ناگزیرترین سلاح است.

·         هر پیروزی اعتماد بیشتری به شما خواهد بخشید.

·         رودس: هیچ چیز نتوانست حواس او را پرت کند و توجه او را منحرف سازد. هیچ انتقادی نتوانست او را فلج کند. با نگاهی بی احساس به جاذبه های جاده، سنگدل نسبت به هرگونه احساساتی شدن، با مهارت یا پول موانع را از پیش پا برداشت. با گامی مطمئن و سرشار از اراده به سوی هدفی که می خواست، به سوی برتری ای که آرزویش را داشت، حرکت کرد.



دوستان تقاضا کرده بودند که متن و آدرس انگلیسی این کتاب را درج کنم. البته به شناسنامه که نگاه کردم، آدرس متن فرانسوی را زده بود، ولی یحتمل از این طریق، بشود متن انگلیسی اش را یافت.

Le pouvoir la volonte

Paul-clement jagot

Edition dangles

         

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۴ ، ۱۸:۳۲
عیسی محمدی


ایزاک آسیموف را می شناسید؟ اگر نمی شناسیدش، باید عرض کنم که شخص نامبرده، بزرگترین نویسنده داستان های علمی، تخیلی تاریخ هستند که اتفاقا، شخص بسیار پرکاری هم بوده است. معروف است که درباره اش می گویند همیشه ساعت شش صبح از خواب بر می خواسته و راس ساعت هفت و نیم صبح، پشت ماشین تحریرش می نشسته و شروع می کرده به نوشتن تا ساعت ده شب. سال ها پیش که رایانه ها این قدر دم دست نبودند، نویسنده ها ترجیح می دادند که برای نوشتن، از ماشین های تحریر یا همان ماشین تایپ استفاده کنند. 

جناب آسیموف، یک جمله ماندگاری دارد به این مضمون که: اگر پزشکم به من بگوید که شش دقیقه دیگر بیشتر زنده نیستم، به فکر فرو نمی روم، بلکه کمی تندتر تایپ می کنم.

البته این نویسنده، بسیار خوشبخت بوده که راه اصلی خودش را به سرعت پیدا کرده و خودش را، وقف این کار اصلی کرده است. فکرش را بکنید! حتی اگر به او خبر مرگش را هم بدهند، سریع تر خواهد نوشت، به جای اینکه آه و ناله کند و بزند توی سرش.

اگر به سرعت حوزه مورد علاقه تان را پیدا کنید و خودتان را وقف آن کنید، چنین اتفاقی برای شما نیز خواهد افتاد. وقف کردن، یعنی چیزی را در اختیار هدف یا چیز دیگر قرار دادن. باید به مرتبه ای برسید که خودتان را وقف علاقه تان کنید؛ انگار که یک انسان را، مثل یک ساختمان یا ...، در جایی قرار داده باشند برای وقف عام یا وقف خاص؛ برای استفاده عام یا استفاده ای خاص. شما نیز وقف علاقه تان باید شوید و باید باشید. در این صورت، وقتی به شما بگویند شش دقیقه بیشتر زنده نیستید، با خیال راحت و بدون هیچ دغدغه ای، سرعت کاری خودتان را سریع تر خواهید کرد. معطل چه هستید؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۴ ، ۱۹:۰۱
عیسی محمدی

همیشه ناخنکی به کتاب برایان تریسی که دارم، می زنم. خاصه کتاب های مدیریت زمان او فوق العاده اند. امروز، حاصل ناخنک نیم ساعته من، این جمله هایی بود که سخت دوست شان می داشتم.

 

-          بهره وری بالا، نتیجه بالا بردن کارایی وقت است. به این ترتیب که فقط کارها را انجام دهید.

-          توانایی شما در به تعویق انداختن خوشی های کوتاه مدت، تعیین کننده پیشرفت مالی شما در درازمدت است.

-          قانون گزینه ها می گوید انجام یک کار، مستلزم صرف نظر از انجام کارهای دیگر است.

-          هر وقت می بینید کاری خیلی خوب پیش می رود، می توانید دو چیز دیگر را هم پیدا کنید: یک آدم یک دنده و یک احساس وظیفه؛ پیتر دراکر.

-          هنگام کار کردن وقف تلف نکنید، بی وقفه کار کنید و از خودتان مایه بگذارید.

-          برای چه به شما حقوق می دهند؟ وقت خود را صرف آن کنید.

-          در جایی که کار می کنید، به سختکوش ترین فرد معروف باشید. این کار، موفقیت شما را تضمین می کند.

-          زندگی خود را آسان کنید؛ مدام به دنبال راه های حذف کارها و فعالیت های غیرضروری باشید.

-          کلید موفقیت این است: تمام ذهن و نیروی خود را روی کار اصلی تان متمرکز کنید.

-          اگر کاری ارزش انجام دادن داشته باشد، باید آن را شروع کرد حتی اگر در ابتدای کار عملکرد ضعیفی داشته باشیم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۴ ، ۱۳:۱۲
عیسی محمدی
تا حالا به فلسفه فکر کرده‌اید؟ می‌دانم تا اسم این کلمه به ذهن‌تان می‌خورد، سریع گارد گرفته و فکر می‌کنید که با یک عالمه، واژه‌های قلمبه‌سلمبه روبه‌رو خواهید شد.

فلسفه، یعنی فکر کردن و فکر کردن هم، یعنی سئوال و جواب کردن با خودمان. تا حالا در اوقات بی‌کاری، با خودتان سئوال و جواب نکرده‌اید؟ بیشتر صحبت‌های آدمی با خودش، در قالب سئوال و جواب اتفاق می‌افتد و اگر این سئوال و جواب‌ها قابل توجه باشند، منجر به تولید فکر و دستگاه  فکری می‌شوند.

حس می‌کنم موثرتر از تلقین‌ها و تکنیک‌های موفقیتی، که البته در جای خود بسیار قابل توجه و موثر بوده و باید مورد استفاده قرار بگیرند، رسیدن به فلسفه‌ای برای موفقیت است.

ساده‌ترش می‌کنم: یک خانه، چارچوب و ستون‌ها و پی‌ دارد و در کنار آن، تاقچه و اتاق و دیوار و چیزهایی که شکل و شمایلش را زیبا جلوه می‌دهد. برداشت من این است که تکنیک‌های موفقیتی تلقین‌محور و انگیزه‌مدار، بیشتر شبیه اتاق‌ها و تاقچه‌ها و سقف‌ها و ... هستند که در جای خود، لازم و ضروری‌اند. اما اگر به خانه‌ای بروید که تاقچه‌ها و دیوارها و سقف زیبایی داشته ولی چارچوب و ستون‌ها و پی‌ریزی آن مشکل داشته باشد، اعتباری به آن هست؟ با کوچکترین زلزله و لرزش، از دست خواهد رفت.

اما اگر به خانه‌ای بروید که ستون‌ها و پی‌ریزی و چارچوبش محکم باشد، در آن صورت است که حتی اگر شکل و شمایلش هم چنگی به دل نزند، باز می‌توان به آن اعتبار کرده و داخلش ساکن شد. و البته در این میان، اگر هر دو قسمت خانه زیبا و مستحکم باشد، که دیگر اوج خوشبختی ما خواهد بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۴ ، ۱۶:۱۴
عیسی محمدی

همکار ما چند تا گلدان، دقیقاً سه تا گلدان، گذاشته است روی میزش. از ابتدای روزی که این گلدان ها را گذاشته بود، سیر رشد این گل ها را دنبال می کنیم. این گل ها و گیاهان، حالا برگ و باری پیدا کرده اند. حالا هر کسی که از راه می رسد، می گوید که این گلدان ها، برای این گل ها کوچک است. خود همکار محترم ما هم متوجه این امر شده است.

... وقتی که در مسیر رشد می افتید و هر روز، کمی بهتر از دیروز می شوید، باید یادتان باشدی که روزی، به جایی می رسید که دیگر محل کار و زندگی و ... فعلی، برایتان کوچک خواهد شد. اگر در هیمن محل کار و زندگی و ... بمانید، سرنوشتی جز پژمردگی نخواهید داشت.

راه حل، یافتن یک گلدان بزرگتر، یک دریاچه عمیق تر و وسیع تر و ... است. البته منظورمان، خدای ناکرده طلاق و اخراج و ... نیست؛ بلکه تغییر رویکرد کاری و زندگی و ... است. یعنی که به محل بهتری برای زیستن بروید، عادت های بهتری را پیش روی خودتان قرار بدهید، صبح ها زودتر از خواب بیدار شوید و ...، حتی اگر لازم شد، محترمانه محل کارتان را به سمت یک فرصت بهتر ترک کنید؛ یا این که گلدان های فعلی تان را بزرگتر کنید.

... گلدان های بزرگتر، خاص انسان هایی است که هر روز دارند رشد می کنند و بعد از مدتی، دیگر گلدان های فعلی، جوابگوی آنها نیست. به فکر ریشه هایتان باشید؛ وگرنه پژمرده خواهید شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۴ ، ۱۲:۵۶
عیسی محمدی

 سال‌ها است که تکنولوژی موفقیت و کامیابی و روانشناسی مثبت و مفاهیمی از این دست، وارد زندگی‌های علمی و روزمره ایران و جهان شده است. در طی این سال‌ها هم، چنین آموزه‌هایی، هم مورد استقبال و تشویق قرار گرفته‌اند، هم مورد نکوهش و انتقاد.

البته انتقاد کردن درست و حسابی، حق هر آدم عاقل و بالغی است و کسی را نمی‌توان از این حق محروم کرد. ولی بیشتر انتقادهایی که در ایران و نسبت به چنین حوزه‌ای وجود دارد، انتقادهای مبتنی بر نادانسته و ناشناخته بودن چنین آموزه‌هایی، نزد منتقدان مربوطه است.

جدا از این انتقادها، نقدهای خوبی هم البته به این حوزه و آموزه‌هایش وارد می‌شود. یکی از قدیمی‌ترین نقدها، سطحی بودن تکنیک‌های موفقیت و زودگذر بودن آن‌ها است. منتقدان می‌گویند که تکنیک‌ها و تلقین‌ها و انگیزش‌های ایجاد شده در این حوزه، گذرا هستند و اثر ماندگار ندارند. تا حدودی این منتقدان راست می‌گویند؛ چون غالباً چنین آموزه‌هایی، بدون پیش‌نیازهای مورد نیاز، ارائه می‌شوند و در نتیجه، دستاورد شایسته‌ای به همراه نمی‌آورند.

در مورد گذرا بودن تاثیرات چنین آموزه‌هایی، چند نکته را می‌شود ذکر کرد:

- جیم ران، در پاسخ به چنین نقدی، می‌گوید همان طور که انسان در هفته، چند بار دوش می‌گیرد و اساسا یک بار در ماه به حمام نمی‌رود که یک بار برای سی روز دوش گرفته واستحمام کند، آموزه‌های انگیزشی هم باید به طور مداوم و مستمر تکرار شوند.

- این آموزه‌ها، مقدمه‌هایی هم دارند که حتما با ذکر آن‌ها، باید تعلیم داده شوند.

- بسیاری از کارها هستند که توی زندگی‌هایمان، به طور متناوب و روزمره انجام می‌دهیم، مثل غذا خوردن و نفس کشیدن و ...، پس چرا درباره آن‌ها چنین نقدی مطرح نمی‌شود؟‌

 

 





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۴ ، ۱۵:۴۹
عیسی محمدی

میان غفلت و شکست، دیوارهای بلند و بسیاری وجود دارد. شکست، یعنی که تلاشت را کرده ای، اما به هر دلیلی، به نتیجه دلخواهت نرسیده ای. اما غفلت، یعنی حواست نبوده است. حواست نبوده است؟ در جاده موفقیت، چنین چیزی نداریم؛ باید همیشه حواست بوده باشد و حواست باشد.

در این باره، بد نیست گفته ای از فردریک کبیر را مرور کنیم که می گوید «شکست خوردگان را می شود بخشید ولی غافل شدگان را هرگز.» غافل شدگان، کسانی هستند که بازی موفقیت را، بازیچه گرفته اند و در این حوزه، جدی نیستند. آنها،

-          شب های دیر می خوابند،

-          صبح دیر بیدار می شوند،

-          تعهد ماندگاری به چیزی ندارند،

-          با کمی احساس فشار، قید موفقیت را می زنند،

-          آنقدر درگیر سرگرمی و خوشی اند، که یادشان می رود هدف نهایی شان چه بوده است،

-          و ...

کسی که شروع کرده و شکست خورده، با کسی که شروع نکرده، هیچ گاه برابر نیست. کسی هم که غفلت زده بوده است، با کسی که شروع کرده و شکست خورده، هیچ گاه یکسان نیست.

پس یادتان باشد:

شکست خوردگان قابل بخشش اند؛

اما غافل شدگان، هرگز.


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۴ ، ۱۴:۳۱
عیسی محمدی
امام محمد غزالی، در کتاب گرانقدر کیمیای سعادت، می نویسد که «خدای متعال فرمود فلاح کسی را بود که پاک گردد، نه آن که علم پاکی بیاموزد». معنی اش چه می شود؟ این که رستگار، کسی است که واقعاً پاک شده و تقوای الهی داشته باشد، نه کسی که دانش و فرمول های آن را یاد بگیرد.

حالا این حقیر هم می گویم که موفقیت، نصیب کسانی می شود که موفق شوند و دستاوردهایی به دست بیاورند؛ نه نصیب کسانی که فرمول ها و دانش موفقیت را یاد بگیرند و مدام با خودشان تکرار کنند. فرمول کافی است، دانش بس است، از یک جایی به بعد، باید دست به عمل زد و با عمل زندگی کرد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۴ ، ۱۳:۳۱
عیسی محمدی

می خواهید سخنور خوبی بشوید؟ از قول دیل کارنگی، یک فرمول جالب را برایتان بازنویسی می کنم؛ البته اگر گوینده، مجری، ارائه دهنده، فروشنده و ... هم باشید، به کارتان خواهد آمد.

آن فرمول، این است: این همه دارید با شبکه های اجتماعی سر و کله می زنید و پرت و پلا می نویسید و بازنشر می کنید، یک صفحه ورد باز کنید، فرض کنید برای یکی از رفقای صمیمی تان می خواهید نامه بنویسید. شروع کنید به نوشتن، بنویسید که کجا می خواهید بروید و در کل، چه حرف هایی قصد دارید بزنید.

خداوکیلی اگر حرف های خوب و بسیاری برای گرفتن دارید، بروید حرف بزنید؛ در غیر این صورت برنامه تان را کنسل کرده و بیشتر و بیشتر اطلاعات جمع کنید. این تمرین را هربار انجام بدهید تا ببینید چه ها می کند...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۴ ، ۱۳:۴۲
عیسی محمدی

این جمله برایان تریسی را درباره مدیریت زمان بسیار دوست می دارم که می گوید، زمانی فکر می کرده که زندگی اش، خورشیدی است که مدیریت زمان، یکی از سیاراتی است که دور آن می چرخد. یک جورهایی، حالا فکر می کرده مهم است، اما یک چیز حاشیه ای و جنبی بوده است. اشاره می کند تغییر بزرگ در زندگی اش، زمانی ایجاد شد که فهمید اتفاقاً برعکس است؛ یعنی مدیریت زمان، خورشیدی است که زندگی و هر آنچه در آن است، سیاراتی هستند که دور آن می چرخند.

شما چطور می اندیشید؟ اگر فکر می کنید مدیریت زمان یک چیز فانتزی است که اگر باشد خوب است و اگر هم نباشد، حالا اشکالی ندارد، در حال باختن کلی از موفقیت های هستید. یک هفته، برعکس فکر کنید تا ببینید راست می گویم یا نه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۴ ، ۱۷:۵۱
عیسی محمدی

تا به حال به سدها نگاه کرده اید؟ در برابر جریان های پراکنده آب های سرگردان، یک دیوار عظیم بتنی ایجاد می کنند. آب ها پشت این دیواره عظیم جمع می شود. سپس دریچه ای را، برای خروج این آب ها باز می گذارند؛ در نتیجه آب های پراکنده ای که خاصیتی نداشتند، با قدرتی بسیار جاری شده و کارهای عجیبی از قبیل تولید برق و ... می کنند.

ما نیز روزانه، کارها و گفتارهای به جا و نا به جای بسیاری مرتکب می شویم. چه زیباست و با شکوه که این کارها و گفتارها را، از یک دریچه واحد به نام اراده و کارهای سنجیده و اندیشیده شده، جاری و ساری کنیم. در این صورت، می توانیم کارهای بزرگ بسیاری انجام دهیم.

... این است راه و رسم سود بردن از اراده.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۴ ، ۱۱:۵۷
عیسی محمدی

وقتی که بین اراده و ناخودآگاه ما جنگ می شود، پیروزی مطلق با ناخودآگاه ماست. پس چه باید کرد؟ تقصیری هم نداریم؛ تونی رابینز، می گوید که قدرت انگاره، ده برابر قدرت اراده است؛ یعنی قدرت تخیل و تجسم و ناخودآگاه ما، ده برابر قدرت اراده ماست.

باید که این دو را، هم مسیر کرد. تلقین و تجسم و اراده را، باید هم جهت کرد؛ وگرنه انرژی عظیمی از ما به هدر خواهد رفت و نتیجه هم مشخص خواهد بود؛ اراده خواهد باخت.

تجسم خلاق داشته باشید، تصویرسازی کنید، تخیل داشته باشید، در همان جهتی که می خواهید اراده تان را راه بیندازید؛ آن وقت پیروزی با شما خواهد بود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۴ ، ۱۰:۰۸
عیسی محمدی

کاری ندارم که دون خوان چیست، کارش درست است یا درست نیست. حرف خوب، حرف خوب است؛ حرف بد، حرف بد؛ گوینده حرف خوب هر کس که می خواهد باشد، و گوینده حرف بد نیز.

این دون خوان، که از شخصیت های سیر و سلوکی سرخپوستی بوده و پیروان زیادی هم داشته و دارد، در توصیه هایی که به کاستاندا می کند، جایی که کاستاندا رفتاری دال بر مسئولیت ناپذیری و سپس گفتارهایی دال بر سلب مسئولیت از خودش می زند، و حتی تصمیم می گیرد قهر کند و دون خوان را ترک گوید، با او از اهمیت مسئولیت پذیری می گوید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۴ ، ۱۸:۱۰
عیسی محمدی

هر از چندی، کتاب هایی را که دارم، می خوانم و برای دل خودم و بهره وری بیشتر خودم، یادداشت هایی بر می دارم. این یادداشت ها هم، متعلق به کتابی از برایان تریسی است. گفتم شاید به درد شما هم بخورد؛

 

-          یک متر یک متر سخت است اما یک سانت یک سانت مثل آب خوردن است.

-          یکی از بهترین راه های غلبه بر تنبلی، این است که به جای تمرکز بر تصویر کلی و عظیم کار، روی یک جزء کوچک آن تمرکز کنید.

-          با سیستم بشکه به بشکه برایان تریسی جلو برو می توانی صحرای بزرگی چون صحرای آفریقا را عبور کنی، فقط تمرکز کن روی بشکه جلویی که می بینی. این جمله، یک شرحی دارد. برایان اشاره می کند که صحرای بزرگ آفریقا را، صرفا با روش بشکه به بشکه ای که فرانسوی ها هر چند کیلومتر چند کیلومتر گذاشته بودند تا کسی راه را گم نکند، پیموده است. هر بار هم، فقط باید یک بشکه را می دیده است، همین. به همین راحتی، از بزرگترین صحرایی که سال گذشته اش، صدها نفر در آن ناپدید شده بودند را طی کند.

 

خوشبین سه ویژگی دارد که با تمرین می تواند آنها را تبدیل به عادت کند:

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۴ ، ۱۳:۴۴
عیسی محمدی

«...یه روز به این فکر کردم که من سه راه دارم؛ اول اینکه بی‌خیال کار بشم و دنبال یه کار جدید باشم که با سوادی که من داشتم کار بهتری نمی‌تونستم پیدا کنم. دوم اینکه با نفرت کار کنم و از زمین و زمان شاکی باشم. سوم اینکه قبول کنم کارم خیلی مناسب نیست ولی باهاش بسازم و با عشق کار کنم. من راه سوم را انتخاب کردم».

این حرف ها را کاظم عقلمند می گوید. اما این آقای کاظم عقلمند کی باشند؟ روزنامه همشهری، اسمش را گذاشته  معروفترین آبدارچی ایران.

اگر می خواهید او را بهتر بشناسید، به اینجا بروید.

البته قبلتر از این که روزنامه همشهری گزارش مرتبط با این آبدارچی را منتشر کند، یکی از بچه ها درباره اش گفته بود و لینکش را برایم فرستاده بود؛ می توانید به اینجا بروید.

وقتی که این مطلب را خواندم، بار دیگر به این ایده رسیدم که مهم، موقعیت و کار یک آدمی نیست، مهم خود آدمی است که با کیفیت ها و تفاوت هایی که ایجاد می کند، می تواند نامی نیک از خودش به جا بگذارد.

کاظم عقلمند، حالا شهرتی به هم زده است و خیلی ها او را می شناسند؛ تا جایی که پرتیراژترین روزنامه این مملکت، یک صفحه اش را به او اختصاص می دهد و فردا هم لابد، شبکه های تلویزیونی هم مدام نشانش خواهند داد.

او، راه سوم را انتخاب کرد؛ تصمیم گرفت که شغلش را دوست داشته باشد و با آن عشق کند. حالا، او مشهورتر از خیلی های دیگر است؛ از خیلی های دیگری که می توانند بازیگران درجه دو و سه، گویندگان رادیو، استادان دانشگاه، نمایندگان مجلس و ... باشند. کی فکرش را می کرد که ما به روزگاری برسیم که یک آبدارچی، صرفاً با تمسک به ابزارهای دنیای نوین، بتواند به چنین جایگاهی برسد؟

در هر شغلی که هستید، باید ارزشی ایجاد کنید؛ مکانیکی، خواربارفروشی، آبمیوه گیری، حتی رفتگری و ... . هیچ کدام اینها مهم نیستند، مهم آن آدمی است که دارد این کارها را انجام می دهد و درونیات و کیفیت درونی او.

خواهشاً اینقدر غر نزنید؛ خواهشاً کمی با زندگی تان عشق کنید، با کارتان  صفا کنید و بدانید که ما در موقعیتی هستیم که با استفاده از اینترنت و ارتباطات آنلاین، می توانیم کارهای خیلی عجیب و غریبی در حوزه خودمان انجام دهیم.

اگر می گویید نه، به کاظم عقلمند نگاه کنید؛ عقلمندها حجت های امروزین ما برای رسیدن به موفقیت و شهرت و ... هستند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۴ ، ۱۶:۲۱
عیسی محمدی