موفقیت جدی

فلسفه موفقیت؛ برای دست‌یابی به دستاوردهای بیشتر و زندگی بهتر

موفقیت جدی

فلسفه موفقیت؛ برای دست‌یابی به دستاوردهای بیشتر و زندگی بهتر

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

۲۰۲ مطلب با موضوع «موفقیت» ثبت شده است

وقتی که حرف از موفقیت به میان می آید، همه سراغ چهره های خارجی می روند. اما من در همین جا، کسی را می شناسم که اسطوره موفقیت من است؛ غلامحسین افشردی، معروف به سردار حسن باقری. مهم نیست که بشناسیدش یا نه؛ مهم این است که اگر این آدم نبود، معلوم نبود سر مملکت ما چه بلایی می آمد؛ مردی که به قول خودش، با خلوص و سعی و تلاش، به شهادت رسید؛ از صفر شروع کرد و شد، یکی از درخشان ترین و به تعبیر خود من، درخشان ترین چهره جنگ.

 

هر از چندی خاطرات این چهره را مرور می کنم و جانی تازه می گیرم؛ واقعاً که برای خودش اعجوبه ای است؛ اصلاً از صد تا بیل گیتس و استیو جابز و ... فراتر است. یک چیز دیگری است این بشر. کتاب صد خاطره از سردار باقری اثر روایت فتح را بگیرید و بخوانید تا ببینید کار کردن و موفق شدن یعنی چه.

 

چند تا خاطره اش را با هم مرور می کنیم تا بفهمید دارم چه می گویم:

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۴ ، ۰۳:۴۸
عیسی محمدی

آنهایی که ثروتی به هم زده اند و تکبر دارند، مشخص است که از راه درستی، به این ثروت دست نیافته اند. کسی که از فرآیند درست و توآم با زحمت کشیدن و خوشفکری و صرفه جویی و ... به ثروت می رسد، نیک می داند که روزی ممکن است همه این ها را از دست بدهد؛ پس هیچ گاه تواضع خود را از دست نمی دهد.

او نیک می داند که دیگرانی نیز در جامعه هستند که بارها و بارها بهتر و زیرکتر از اویند؛ ولی این امکان برای آنها فراهم نشده است. پس خدا را همیشه شاکر است و همه را، از ناحیه خدا می داند. در نتیجه، دوباره تواضعش بیشتر می شود.

هرچند که چنین ثروتمندی، اگر دوباره زمین بخورد، به واسطه این که این فرآیند را پله پله آمده و این روند در درونش، نهادینه شده، باز هم می تواند برخیزد و به جایگاه ابتدایی اش برگردد.

اما کسی که از راه نادرست ثروت اندوخته است، از راه دلالی و صدمه زدن به تولید داخلی و سودهای چندصد درصدی و استفاده از رانت و پارتی و ...، به شدت تکبر دارد. تصور می کند که این همه، از ناحیه خود اوست؛ پس تواضع را از دست می دهد و به وادی تکبر می افتد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۴ ، ۱۱:۳۹
عیسی محمدی

در طول دو سال و نیم گذشته ما با 65 کارآفرین ثروتمند مصاحبه کرده‌ایم و نظر آن‌ها را در مورد رازهای موفقیت جویا شدیم. نتایج این گفتگوها درخشان بود و نکات زیادی را دربر داشت.

 

صحبت‌های آن‌ها الگوی ذهنی ما از موفقیت در تجارت را تغییر خواهد داد.

 

به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، در طول دو سال و نیم گذشته ما با 65 کارآفرین میلیونر مصاحبه کرده‌ایم و نظر آن‌ها را در مورد رازهای موفقیت جویا شدیم. نتایج این گفتگوها درخشان بود و نکات زیادی را دربر داشت. صحبت‌های آن‌ها الگوی ذهنی ما از موفقیت در تجارت را تغییر خواهد داد.

 

 شاید با نگاه به افراد موفق با خودمان فکر کنیم که چرا ما نتوانسته‌ایم به آنجا برسیم. گاهی اوقات نیز پیش می‌آید که مستقیم از آن‌ها بپرسیم راز موفقیتشان در چه بوده که تا این حد ثروتمند هستند.

 

حال یک مشکل نیز وجود دارد و آن سلیقه‌ای بودن توصیه آن‌ها است، اما این مشکل راه حلی هم دارد! اگر جامعه آماری بیشتر شود، دیگر سلیقه‌ای بودن معنایی ندارد. بنابراین با اطمینان این هفت مورد را بخوانید و سعی کنید آن‌ها را در زندگی خود پیاده کنید.

 

1. هرگز فکر نکنید که شما بیشتر از کارکنانتان می‌دانید!

 

وقتی در مورد رئیسی قدرتمند فکر می‌کنیم، شاید افرادی چون دونالد ترامپ به ذهنمان خطور کند؛ فارغ از فعالیت‌های سیاسی اخیر، او در کارش موفق بوده و احتمالا به کارمندانش نیز بها نمی‌داده است. اما همیشه هم اینطور نیست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۴ ، ۱۸:۵۹
عیسی محمدی

مسی

بله، و البته لیونل مسی، فوق ستاره آرژانتینی، برای بار پنجم نیز، توانست توپ طلا را به دست بیاورد. برنامه مورد نظر هم برگزار شد و برگزیدگان فوتبال جهان، جوایز خود را دریافت کردند. فقط می ماند چند تا نکته که گفتنش، خالی از لطف نیست برای دوستداران موفقیت:

 

-          آدمی که فوق ستاره باشد، همه چیز به سمت و سوی او جاری و ساری خواهد شد. به جای پول در آوردن در رشته خودتان، سعی کنید فوق ستاره رشته خودتان بشوید. در این صورت، پول و ... هم به سمت شما خواهد آمد؛ در این، شک نباید کرد.

-          وندل لیرا مهاجم برزیلی تیم اتلتیکو گویانسیای برزیل است. شرط می بندم اسم او را هم تا به حال نشنیده اید. اما او، به واسطه زیباترین گلی که در سال گذشته میلادی زد، به این مراسم آمد و جایزه گرفت. خودش هم کلی کیف کرده بود. یادمان باشد که هر کجایی که هستیم، اگر بهترین عملکرد را داشته باشیم، شانس به ما رو خواهد کرد. می گویید نه؟ نگاهی به لیرا بیندازید.

·         کریس رونالدو در این مراسم، البته فکر کنم در کنفرانس خبری بعد از آن، گفت که: «توپ طلا جایزه‌ای خاص است. شما در طول سال سخت تلاش می‌کنید تا به چیزهای بزرگی دست پیدا کنید، نه فقط جام‌های تیمی بلکه افتخارات انفرادی. توپ طلا جایزه‌ای زیباست و ما یک بار دیگر برای کسب این جایزه نامزد شده‌ایم. این هشتمین باری است که من اینجا حضور پیدا می‌کنم و خوشحالم که یک سال دیگر فرصت حضور در این مراسم را پیدا کرده‌ام. توپ طلا، جایزه‌ای بی‌نظیر و فوق‌العاده است. واژگان مورد علاقه من، تعهد و سختکوشی هستند. شما باید در کارتان جدی باشید. اینکه هشت سال است در این مراسم حضور دارم اتفاقی نیست. همه ما استعداد داریم، اما استعداد بدون تلاش هیچ چیز نیست. من عاشق فوتبال بازی کردن و شکستن رکوردها هستم.» وای خدای بزرگ! فکرش را بکنید که رونالدوی بزرگ چنین حرف هایی بزند! اصلاً انگار که روح آنتونی رابینز، حلول کرده باشد در کریس رونالدو... از تعهد و سختکوشی دست بر ندارید؛ اگر استعداد خدادادی هم داشته باشید، تمرین را نباید از یاد برد.


منبع: وبلاگ تجربه موفق

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۴ ، ۱۶:۰۹
عیسی محمدی

امروز بخش هایی از کتاب چهارراه پول سازی کیوساکی را خواندم. چیزهایی باری خودم یادداشت برداری کردم. شاید به کار شما هم بیاید.

 

ü      هر کسی می گوید پول اهمیت زیادی ندارد، معلوم می شود که هرگز بدون پول سر نکرده است.

ü      رسیدن به استقلال مالی، هیچ نیازی به پول و مدرک دانشگاهی ندارد. بدون این ها هم شدنی است.

ü      مدام از من می پرسند اگر رسیدن به استقلال مالی، به پول و مدرک دانشگاهی نیازی ندارد پس به چه چیزی نیاز دارد؟ به آنها می گویم: این مسأله نیازمند عزم راسخ، اشتیاق به یادگیری سریع، قابلیت استفاده از سرمایه های خدادادی و دانستن این مطلب است که کدام یک از ربع های چهارراه پول سازی، می تواند برای ما ایجاد درآمد کند.

ü      این ربع ها عبارتند از: کارمند شدن، خویش فرما شدن، سرمایه گذار شدن، مالکیت کسب و کار ایجاد کردن.

ü      کارمند: برای فرد یا سازمان دیگری کار کرده و پول می گیرد.

ü      خویش فرما: برای خودش کار می کند و از این راه پول در می آورد.

ü      مالک کسب و کار: صاحب تجارتی است که برایش تولید درآمد می کند.

ü      سرمایه گذار: از طریق سرمایه گذاری روی چیزهای دیگر و پول، پولش را به دست می آورد.

ü      روش های مختلف ایجاد درآمد حاصل چارچوب های فکری گوناگون، مهارت های فنی متفاوت، رشته های مختلف تحصیلی و گونه های متفاوت افراد است.

ü      پول با پول تفاوتی ندارد، اما روش های به دست آوردن آن، متفاوت است.

ü      کاری که مشغول آنیم، مهم نیست؛ مهم آن است که چگونه کسب درآمد می کنیم.

ü      یک پزشک، می تواند برای یک بیمارستان یا درمانگاه کار کرده و کارمند شود.

ü      او می تواند برای خودش یک مطب زده و خویش فرما شود.

ü      او می تواند یک بیمارستان یا درمانگاه تأسیس کرده و از دیگران دعوت به کار کرده و مالک کسب و کار شود.

ü      او می تواند سرمایه گذاری کند؛ در کسب و کار سایر افراد یا بورس یا ... .

ü      پدر پولدار من دوست داشت ثروتمند شد، و این موارد برایش مهم بودند،

-          در اختیار داشتن وقت بسیار برای بزرگ کردن فرزندانش

-          داشتن پول کافی برای امور خیریه و پروژه های مختلف

-          کارآفرینی و ایجاد ثبات مالی در جامعه

-          در اختیار داشتن وقت و پول کافی برای مراقبت از سلامتی خود

-          توانایی سفر به نقاط مختلف دنیا با خانواده

ü      او می گفت برای این موارد، پول باید داشته باشیم و البته پول مهم است، پشتوانه زندگی است، اما دوست ندارد همه زندگی اش را صرف پول در آوردن بکند.

ü      گفتار افراد ربع کارمندی: من به دنبال یک شغل مطمئن با درآمد بالا و مزایای مناسب هستم.

ü      گفتار افراد ربع خویش فرما: دستمزد من 35 دلار در ساعت است یا کمیسیون من شش درصد کل پروژه است یا نمی توانم افرادی را پیدا کنم که بخواهند کار کنند و این کار را درست انجام بدهند یا من برای این پروژه بیست ساعت وقت صرف کرده ام و ...

ü      گفتار افراد ربع مالکیت کسب و کار: من دنبال یک مدیر جدید هستم تا شرکتم را اداره کند.

ü      گفتار افراد رفع سرمایه گذاری: آیا جریان نقدینگی من بر پایه نرخ بازده داخلی است یا نرخ بازده خالص؟

ü      چند سال پیش مقاله ای خواندم که در آن نوشته شده بود اکثر افراد پولدار 70 درصد از درآمد خود را از طریق سرمایه گذاری یا ربع سرمایه گذاری در چهارراه پولسازی و کمتر از سی درصد باقیمانده را از از حقوق یا ربع کارمندی این چهارراه به دست می آورند.

ü      برای اکثریت فقیر جامعه، این رقم هشتاد درصد برای رفع حقوق و بیست درصد برای ربع سرمایه گذاری است.

ü      هرگاه درآمد منفعل شما که برایش سخت جان نمی کنید، از هزینه های شما بالاتر برود، وارد پروسه ثروتمندی شده اید.

ü      تعریف ثروت: تعداد روزهایی که می توانید بدون انجام کار فیزیکی سپری کنید و هنوز قادر به حفظ استانداردهای زندگی خود باشید.

ü      واحد سنجش ثروت، زمان است؛ نه پول. یعنی اگر شما درآمد ماهانه هزار دلار داشته باشید که کفاف زندگی تان را بدهد، در این صورت اگر سه هزار دلار پس انداز داشته باشید، شما به اندازه سه ماه ثروتمندید.

ü      مهم نیست درآمد شما چقدر باشد، آنچه اهمیت دارد میزان پس انداز شما و زمانی است که آن پول برای شما کار می کند.

ü      بسیاری از دوستان پزشک من می گویند مشکلی که امروزه وجود دارد فشار عصبی ناشی از کار طاقت فرسا و عدم درآمد کافی است. یکی از آنها می گوید مهمترین دلیل اختلال در سلامتی افراد، «سرطان کیف پول» است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۴ ، ۱۸:۴۰
عیسی محمدی

کاری ندارم که دون خوان چیست، کارش درست است یا درست نیست. حرف خوب، حرف خوب است؛ حرف بد، حرف بد؛ گوینده حرف خوب هر کس که می خواهد باشد، و گوینده حرف بد نیز.

این دون خوان، که از شخصیت های سیر و سلوکی سرخپوستی بوده و پیروان زیادی هم داشته و دارد، در توصیه هایی که به کاستاندا می کند، جایی که کاستاندا رفتاری دال بر مسئولیت ناپذیری و سپس گفتارهایی دال بر سلب مسئولیت از خودش می زند، و حتی تصمیم می گیرد قهر کند و دون خوان را ترک گوید، با او از اهمیت مسئولیت پذیری می گوید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۴ ، ۱۸:۱۰
عیسی محمدی

هر از چندی، کتاب هایی را که دارم، می خوانم و برای دل خودم و بهره وری بیشتر خودم، یادداشت هایی بر می دارم. این یادداشت ها هم، متعلق به کتابی از برایان تریسی است. گفتم شاید به درد شما هم بخورد؛

 

-          یک متر یک متر سخت است اما یک سانت یک سانت مثل آب خوردن است.

-          یکی از بهترین راه های غلبه بر تنبلی، این است که به جای تمرکز بر تصویر کلی و عظیم کار، روی یک جزء کوچک آن تمرکز کنید.

-          با سیستم بشکه به بشکه برایان تریسی جلو برو می توانی صحرای بزرگی چون صحرای آفریقا را عبور کنی، فقط تمرکز کن روی بشکه جلویی که می بینی. این جمله، یک شرحی دارد. برایان اشاره می کند که صحرای بزرگ آفریقا را، صرفا با روش بشکه به بشکه ای که فرانسوی ها هر چند کیلومتر چند کیلومتر گذاشته بودند تا کسی راه را گم نکند، پیموده است. هر بار هم، فقط باید یک بشکه را می دیده است، همین. به همین راحتی، از بزرگترین صحرایی که سال گذشته اش، صدها نفر در آن ناپدید شده بودند را طی کند.

 

خوشبین سه ویژگی دارد که با تمرین می تواند آنها را تبدیل به عادت کند:

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۴ ، ۱۳:۴۴
عیسی محمدی

«...یه روز به این فکر کردم که من سه راه دارم؛ اول اینکه بی‌خیال کار بشم و دنبال یه کار جدید باشم که با سوادی که من داشتم کار بهتری نمی‌تونستم پیدا کنم. دوم اینکه با نفرت کار کنم و از زمین و زمان شاکی باشم. سوم اینکه قبول کنم کارم خیلی مناسب نیست ولی باهاش بسازم و با عشق کار کنم. من راه سوم را انتخاب کردم».

این حرف ها را کاظم عقلمند می گوید. اما این آقای کاظم عقلمند کی باشند؟ روزنامه همشهری، اسمش را گذاشته  معروفترین آبدارچی ایران.

اگر می خواهید او را بهتر بشناسید، به اینجا بروید.

البته قبلتر از این که روزنامه همشهری گزارش مرتبط با این آبدارچی را منتشر کند، یکی از بچه ها درباره اش گفته بود و لینکش را برایم فرستاده بود؛ می توانید به اینجا بروید.

وقتی که این مطلب را خواندم، بار دیگر به این ایده رسیدم که مهم، موقعیت و کار یک آدمی نیست، مهم خود آدمی است که با کیفیت ها و تفاوت هایی که ایجاد می کند، می تواند نامی نیک از خودش به جا بگذارد.

کاظم عقلمند، حالا شهرتی به هم زده است و خیلی ها او را می شناسند؛ تا جایی که پرتیراژترین روزنامه این مملکت، یک صفحه اش را به او اختصاص می دهد و فردا هم لابد، شبکه های تلویزیونی هم مدام نشانش خواهند داد.

او، راه سوم را انتخاب کرد؛ تصمیم گرفت که شغلش را دوست داشته باشد و با آن عشق کند. حالا، او مشهورتر از خیلی های دیگر است؛ از خیلی های دیگری که می توانند بازیگران درجه دو و سه، گویندگان رادیو، استادان دانشگاه، نمایندگان مجلس و ... باشند. کی فکرش را می کرد که ما به روزگاری برسیم که یک آبدارچی، صرفاً با تمسک به ابزارهای دنیای نوین، بتواند به چنین جایگاهی برسد؟

در هر شغلی که هستید، باید ارزشی ایجاد کنید؛ مکانیکی، خواربارفروشی، آبمیوه گیری، حتی رفتگری و ... . هیچ کدام اینها مهم نیستند، مهم آن آدمی است که دارد این کارها را انجام می دهد و درونیات و کیفیت درونی او.

خواهشاً اینقدر غر نزنید؛ خواهشاً کمی با زندگی تان عشق کنید، با کارتان  صفا کنید و بدانید که ما در موقعیتی هستیم که با استفاده از اینترنت و ارتباطات آنلاین، می توانیم کارهای خیلی عجیب و غریبی در حوزه خودمان انجام دهیم.

اگر می گویید نه، به کاظم عقلمند نگاه کنید؛ عقلمندها حجت های امروزین ما برای رسیدن به موفقیت و شهرت و ... هستند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۴ ، ۱۶:۲۱
عیسی محمدی

این مصاحبه را سال ها پیش برای موفقیت گرفته بودم. ناصر قدیر کاشانی، البته امروز بسیار موفق تر بوده و شده است. مدیرعامل و موسس شرکت خدمات اول تی اس تی. در کار خودش نامبروان است. هر از چندی، بر می گردم و این مصاحبه را می خوانم؛ برای انگیزه ام خوب است. شما هم بخوانید؛ انگیزه می دهد به تو.

***

روتیتر: کارآفرین شناخته شده و موفق ایرانی، از تجربه های ناب خود در بازار کسب و کار می گوید

تیتر: عاشق تفاوت ها هستم؛ چون ارزش آفرین اند

 

این جوان 29 ساله (همان طور که عرض کردم، الان باید سی و پنج شش سالی داشته باشد)، تکلیفش را به شدت با خودش روشن کرده و می داند که دارد به کجا می رود. به سئوالات ما، کوتاه و روشن و مشخص، و البته محکم جواب می دهد و به تفاوت هایش با دیگران، عشق می ورزد. این کارآفرین موفق، تفاوت را ارزش می داند و نزدیک ترین راه رسیدن به موفقیت های بزرگ و باارزش.  

از چه کسی صحبت می کنیم؟ از ناصر قدیر کاشانی، مدیرعامل شرکت خدمات اول حرف می زنیم؛ شرکتی که در زمانی کم رشدی بالا داشته و به جایگاه ممتازی در دنیای کسب و کار ایران رسیده است.  این شرکت، ماهیت خود و فعالیت هایش را چنین معرفی می کند، "هولدینگ خدمات اول در قالب مجموعه ای پیشرو، علمی و کارآفرین در بیست و دوم بهمن ماه 1388 گشایش یافت و در همین مدت کوتاه، با کسب رضایت مندی 98 درصد در بیش از سه میلیون تماس و جذب 117 هزار مشتری، رکورد تازه ای را در ارائه خدمات در کشور به جای گذاشت". گفتگوی خواندنی موفقیت، با این چهره جوان و قدرتمند دنیای کسب و کار را از دست ندهید؛ شاید برکتی برای خواننده اش داشته باشد، از همان برکت هایی که او، به آن سخت اعتقاد دارد.

***

·         پنج شنبه، بعدازظهر، شما و محل کار؟ معمولا بیشتر مردم این موقع، می روند تفریح و گردش و استراحت و رسیدگی به خانواده، شما توی محل کارتان چه می کنید؟

تفریح ما اینجا است.

·         چرا؟

تفریح ما، کار ما است. جمعه ها، و حتی روزهای تعطیلات نوروز و تحویل سال هم اینجا بودیم. الان فعلا وقت تفریح نیست.

·         یعنی وقتی بازنشسته مالی شدید، به تفریح تان خواهید رسید؟

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۴ ، ۱۵:۲۰
عیسی محمدی

این هم مقاله اخیرم برای مجله موفقیت. امید که به کارتان بیاید.

***

چند تغییر نگاه جالبی که می تواند پیشرفت شما را، سریع تر کند 

1

اگر همین طور زل بزنم توی چشمان شما و بگویم که چیزی به اسم موفقیت وجود ندارد، چه خواهید کرد؟ این چیزی که ماها موفقیت می دانیم، محصول مقایسه دستاوردها و نتایج به دست آمده توسط دیگران با دستاوردها و نتایج به دست آمده میانگین جامعه است. مثلاً میانگین حقوق جامعه، بین یک میلیون تا دو میلیون تومان است، و میانگین موفقیت مالی این است که طرف بعد از ده سال، خانه ای بخرد و چند تا سفر خوب برود و در نهایت بتواند خانواده اش را اداره کند. ماشینی هم البته دارد که با آن تردد می کند. اگر کسی مثلاً پنج میلیون درآمد ماهانه کسب کند و خانه ای خوب در یک منطقه مناسب و ماشینی شصت، هفتاد میلیونی داشته باشد، طبیعی است که مردم او را از نظر مالی موفق بدانند.

 

2

مسأله بعدی اینجاست که بسیاری از افراد موفق، اساساً خودشان را موفق نمی دانند. همین الان با افراد موفق دور و برتان صحبت کنید و بپرسید که خودشان را موفق می دانند یا نه. اکثریت آنها پاسخ منفی خواهند داد. حتی بخشی از آنها، نسبت به استانداردها و اهدافی که مدنظر داشته اند، خودشان را بسیار عقب مانده می دانند. این اتفاقات در حالی می افتد که آنها از نگاه دیگران، چهره هایی موفق هستند. اساساً شغل اول همه افراد موفق، رضایت نداشتن است؛ به چه چیزی؟ به وضعیت موجود. در نتیجه، این رضایت نداشتن باعث می شود تلاش بیشتری کنند برای رسیدن به وضعیت آرمانی شان. اگر جز این بود که با موفقیت های اولی و دومی و سومی، می نشستند سرجایشان و می گفتند که کافی است. می بینید چه تضاد جالبی است؟ انسان های موفق، از نگاه دیگران موفق اند؛ اما از نگاه خود نه. اساساً موفقیت چیست؟ وجود خارجی دارد؟ دقیقاً چه شکلی است؟ راستش را بخواهید، به نظر من که موفقیت، وجود خارجی ندارد؛ صرفاً محصول و اشانتیون و جایزه ای است جنبی و حاشیه ای برای ویزگی ها و خصوصیت های دیگر ما؛ به همین سادگی!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۴ ، ۰۸:۵۱
عیسی محمدی

قسمت شد و برای سایت 12ceo.ir توانستم مطلبی بنویسم. با چه موضوعی؟ درباره سامورایی ها. کتاب مرام سامورایی؛ هاگاکوره از نشر چشمه را، دارم و بسیار می خوانم. به قول مترجم توانمندش، کتابی است در باب اراده نیک.

شخصاً از گفته های این جماعت در این کتاب بسیار استفاده برده ام. این متن بلند را هم برای این سایت نوشته ام تا نکاتی آموزنده از این کتاب را، درباره اراده گوشزد کرده باشم. اگر دوست داشتید، سری بزنید و آن را بخوانید. خود من که موقع نوشتنش، خیلی لذت بردم؛ امید که اراده هایی والا و نیک داشته باشید.

برای خواندن این مقاله، می توانید به اینجا بروید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۴ ، ۱۶:۳۰
عیسی محمدی

چند روز پیش، داشتم مقاله ای می خواندم از یکی از علمای صاحب سبک و صاحب فکر. درباره تلاش برای رسیدن به خدا. جالب اینجا بود که او پنج مدل تلاش کردن را ذکر کرده بود؛ اما فقط یک مدلش عبادی بود.

چهار مدل دیگرش، فرهنگی و علمی، تولیدی، توزیعی و خدماتی بود. یعنی که بیشترین تلاش ما برای رسیدن به خدا، از مجرای تلاش هایی با ظاهر اقتصادی می گذرد. حالا لینک و خلاصه این مقاله را اینجا نمی گذارم؛ چون قصد دارم درباره اش بیشتر بخوانم و یک مقاله کاملتر از آن در بیاورم.

یکی از بخش های مقاله که مرا تکان داد، ذکر کلامی از نهج البلاغه بود که این عالم دینی، با زبان خودش چنین آورده بود: کسی که آب و خاک دارد، اگر کارش گیر باشد، خدا او را لعنت می کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۴ ، ۱۸:۳۳
عیسی محمدی

وقتی که آهن در مجاورت آهن ربا قرار می گیرد، بعد از مدتی خودش هم می شود یک پا آهن ربا؛ جذب می کند، خاصیت پیدا می کند، ذاتش یک جورهایی عوض می شود.

 

وقتی هم که مثبت اندیشی در جامعه ما، همراه با ساده لوحی و ساده اندیشی و همسایه با انسان هایی سطحی و ... نشان داده شده یا اتفاق افتاده باشد، طبیعی است که ماجرای آهن و آهن ربا اتفاق بیفتد.

 

متأسفانه طی سال هایی، بیشتر این آدم های متوسط و قشرهای متوسط بوده اند که به سمت و سوی مثبت اندیشی گرایش پیدا کردند. چرا؟ لابد برای تسلای خاطر شریف شان. نتیجه چه بوده؟ انسان های فرودست و فرادست جامعه، از مفاهیم مثبت اندیشی و روانشناسی مثبت، خوششان نیامده؛ چرا که همه اش این مباحث را در مجاورت انسان های ساده و خوش و خرم می دیده اند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۴ ، ۱۸:۲۹
عیسی محمدی

منتظر چه هستید؟ چرا شروع نمی‌کنید؟ هر‌آنچه را که تصور می‌کنید باید شروع کنید. جا دارد در همین‌جا، جمله‌های وین‌دایر در کتاب اندیشه‌های ماندگار را، یک‌بار دیگر مزمزه کنیم تا یادمان نرود که اقتدار، با شروع و آغاز و گام اول است.

 

وین‌ دایر در این کتاب و در فصلی از آن، نوشته‌هایی از گوته، شاعر و اندیشمند بزرگ آلمانی را می‌آورد و از این جمله‌ها، چنین برداشت می‌کند که:

- تنها کافی است برخیزید تا کار کامل شده و به پایان برسد.

- بدون توجه به میزان مقاومتی که در درون حس می‌کنید، به جز برخاستن و عمل کردن درباره اولین مورد، به کاری دیگر نپردازید.

- اتمام هیچ طرحی را متقبل نشوید، تنها آغازش کنید.

- برخیزید، آغاز کنید و شاهد قدرت جادویی آن باشید. هیچ گاه درباره اتمام سریع کارها و حجم و گستردگی‌شان فکر نکنید، فقط آغاز کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۴ ، ۱۶:۱۲
عیسی محمدی

"عالی قدرتر از همه مردم، شخصی است که در کاری که به  او مربوط نیست و فایده ای برایش ندارد، دخالت نکند." از شما چه پنهان، این حدیث را  هم که از حضرت رسول (ص) است، توی یکی از سررسیدها خواندم و خیلی از آن خوشم آمد. مغز، خاصیتی دارد که اگر همیشه آماده نگهش دارید و سئوال های مناسب را از آن مطرح کنید، از ساده ترین اتفاقات روزمره و  اطراف ما هم، می تواند جواب سئوال های  ما را پیدا  کرده، تقدیم مان کند.

عالیقدر بودن و عزت نفس داشتن و عزیز شدن، صفت هایی هستند که  نه تنها من، که حتم دارم حتی شمای خواننده هم، دوست دارید که آنها را داشته باشید. احساس می کنم عمل کردن به همین جمله طلایی، می تواند این عزیز بودن را نصیب ما بکند.

 

در این جمله طلایی، دو خط قرمز برای کسانی که می خواهند عزیز و عالیقدر باشند، طراحی شده است: اولی، دخالت در کاری است که به ما مربوط نیست، دومی هم عدم دخالت در کاری است که فایده ای برای ما ندارد. خط قرمز اول، یعنی دخالت نکردن در کار دیگران و تجسس نکردن و چشم  و گوش نجنبانیدن و الکی خود را نخود هر آش نکردن. برای انجام این کار هم، تمرکز لازم است و این که سرمان، به کار خودمان باشد و دست کم در حوزه هایی که ربطی به ما ندارند، کاری به کار بقیه نداشته باشیم. اما من بیشتر روی خط قرمز دوم می خواهم مانور بدهم. هر کاری، یا برای ما فایده دارد، یا  فایده ندارد. وقتی هم که از فایده حرف می زنم، یعنی فایده مالی، فایده معنوی، فایده دینی، فایده روانی، فایده خانوادگی و  ... واقعا انجام کارهایی که فایده ای برای ما ندارند، با چه علتی قابل توجیه است؟

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۴ ، ۱۷:۳۹
عیسی محمدی
دنیایی که در آن زندگی می کنیم تشکیل شده از بودن ها و نبودن ها، شدن ها و نشدن ها، شکست ها و پیروزی ها و در نهایت شادی ها و رنج ها. هر روز که از خواب بیدار می شویم، با انواع متفاوتی از این احوالات روبه رو می شویم، تا زمانی که دوباره فارغ از همه چیز به خواب برویم. و فردایمان دوباره همین آش است و کاسه!

 

عصر مدرن با پیچیدگی هایش زندگی ما را دشوارتر و پردغدغه تر کرده است. دشواری هایی که شاید بارها ما را تا مرز نابودی برده اند و ما دوباره خودمان را به هر شکلی سرپا نگه داشته ایم. برای کمک به این انسان عصر مدرن، علوم مختلف با پیشنهادهای متفاوت آمده اند و برای خودشان تعلیماتی را ارائه کرده اند. این اواخر شاهد یکی از این آموزه ها بودیم که اتفاقا طرفداران زیادی هم پیدا کرده است. دارم از "روانشناسی عامه پسند" صحبت می کنم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۴ ، ۱۸:۰۲
عیسی محمدی

شاعر می فرماید که:

چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد

من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک

 

و نیز شاعری دیگر، می فرماید که:

همت اگر سلسله جنبان شود

مور تواند که سلیمان شود

 

رابرت کیوساکی، می گوید سرمایه، یعنی آن چیزی که پول را راهی جیب و حساب شما می کند. چه خوب می شد اگر سرمایه ما، همت ما می بود؛ در این صورت هیچ پایانی برای موفقیت مان نمی شد تصور کرد. فکرش را بکنید: همت شما، سرمایه شما است و باعث می شود به هر میزان که بخواهید، پول به دست بیاورید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۴ ، ۱۱:۱۱
عیسی محمدی

سرمایه من، همت من خواهد بود

این شهر، پر از شوکت من خواهد بود

از مبدأ سایه ام، ولی باکی نیست-  

خورشید جهان، غایت من خواهد بود


شعر از: عیسی محمدی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۴ ، ۱۹:۰۲
عیسی محمدی

... و باز هم مقاله ای دیگر که برای سایت 12ceo.ir نگاشته ام. در این مقاله، چند توصیه برایان تریسی برای ساخت مارک شخصی را ارائه کرده ام؛ با توضیحات و برداشت خودم.

 

این موضوع مارک شخصی یا پرسونال برندینگ، موضوع بسیار مهمی است. من مدت ها در توقف موفقیت خودم در برهه ای از مان، تأمل کردم؛ دیدم اشکالم از این اینجا بوده است.

 

شما هم اگر سعی کنید از همان ابتدا، افقی بلندمدت داشته باشید و مدام کارهایتان، در جهت تقویت برند شخصی شما باشد، به راحتی می تواند از دیگران پیشی بگیرید و اصلاً نگران چیزی نباشید.

 

برای خواندن این مقاله، لطف کرده و به اینجا تشریف ببرید.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۴ ، ۱۸:۵۰
عیسی محمدی

تکنیک های اجرایی برایان تریسی، مربی بزرگ موفقیت، برای رسیدن به موفقیت های بزرگ و پایدار، فوق العاده اند. چند روز پیش، مطلبی نوشتم با این عنوان که چطور می توان در محل کار و شغل و سازمانی که کار می کنیم، به سرعت پیشرفت کنیم. در این مورد، به دو سفارش طلایی برایان تریسی اشاره کرده بودم.


او در جمع گروهی از دانشجویان، که این سئوال را پرسیده بودند، این توصیه ها را مطرح کرده بود. دوست دارید به سرعت پیشرفت کنید؟ پس به اینجا بروید و در سایت 12ceo، متن کامل را بخوانید. حتماً خوشتان خواهد آمد...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۴ ، ۱۴:۲۱
عیسی محمدی

یکی از دوستان با اسماعیل امینی، نویسنده و طنزپرداز، مصاحبه کرده است. پرسیده مشکل کتابخوانی جوانان ما چیست، خیلی جدی گفته است که دانشگاه های ما؛ همه دانشگاه ها باید تعطیل بشوند و تنها چند تا دانشگاه درست و حسابی بماند برای پنج الی ده درصد از مردم که واقعاً مناسب این کار هستند. اگر این اتفاق بیفتد، مطالعه مردم هم درست خواهد شد.

 

باید به این کلام امینی، این را هم اضافه کرد که اگر این همه دانشگاه جمع بشود، مشکل اشتغال جوانان هم قطعاً حل خواهد شد. به قول دکتر علی شاه حسینی، کارآفرین و دکترای مدیریت، واقعاً این همه فوق لیسانس برای چی می گیرند، برای بیکاری؟ می گفت اگر می خواهید بیکار بشوید، بروید و فوق لیسانس بگیرید.

 

طرف شال و کلاه می کند، می رود دانشگاه، بعد انتظاراتش زیاد می شود، دیگر خدا را بنده نیست. بعدتر که می فهمد توی جامعه و بازار از این خبرها نیست، چند سال از وقتش را هدر داده و ... . اگر وقتی را که به دانشگاه و انتظارات بیجا اختصاص داده بود، به یاد گرفتن یک حرفه و مهارت اختصاص داده بود، به نظر شما بهتر نبود؟ قطعاً خیلی خیلی خیلی بهتر بود.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۴ ، ۱۷:۴۸
عیسی محمدی

او را ناپلئون هیل ایران می دانم؛ سالهاست که دارد علت و علل موفقیت افراد موفق و فوق موفق را کشف می کند؛ درست همان کاری که ناپلئون هیل در آمریکای چند دهه پیش کرد.

 

حالا با این که هم سن و سال هستیم، به قول معروف کوله باری از تجربه و رزومه را پشت سر خودش دارد؛ از کتاب هایی که نوشته است، از انجمن هایی که راه انداخته است و از مجلات و نشریاتی که با موضوع کارآفرینی و امثالهم به چاپ رسانیده است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۴ ، ۱۸:۳۸
عیسی محمدی

این مصاحبه هم برای پرونده طلاق عاطفی، برای مجله موفقیت گرفته بودم. از دکتر غفاری که حرف های خوبی هم زده است. احتمالاً خیلی به دردتان بخورد.

***

دکتر مسعود غفاری، روانشناس و مشاوره خانواده از طلاق عاطفی و راه حل ها می گوید

از خانه گرم تا ساختمان یخ زده

 

در پرونده اول موفقیت درباره طلاق عاطفی، از این اتفاق روانشناسانه و اجتماعی بیشتر دانسته و بیشتر خواندیم و نظرات جمعی از متخصصان و متولیان امر را نیز در این باره، منتشر کردیم. در پرونده دوم موفقیت درباره طلاق عاطفی، سراغ دکتر مسعود غفاری، روانشناس و مشاور خانواده رفتیم تا برای ما، از راه حل ها و ناگفته های این اتفاق ناخوشایند خانوادگی و اجتماعی، بیشتر بگوید. اغلب مخاطبان ما، دکتر غفاری را بیشتر با گفتگوهای تلویزیونی و کتاب "انتخاب عاقلانه  زندگی عاشقانه" به یاد می آورند. 

×

·         شما چه راهکارها و راه حل های عمومی‌ ای برای جلوگیری از غلتیدن به ورطه طلاق عاطفی پیشنهاد می کنید؟

- قبل از پاسخ صریح به این سئوال، نکاتی را عرض می کنم. اگر بپذیریم که معنای طلاق، پایان زندگی نیست، بلکه پایان یک ازدواج است که اصلا می بایستی شکل می گرفت، آن وقت است که ریشه هر طلاق و جدایی را باید در ازدواج های نادرستی که ریشه در داستان های عشقی نادرست، عدم رشد عاطفی و شخصیتی و خودشناسی و آگاه و درک نیازهای ما دارد، بدانیم. به همین سبب است که همه ما نیاز به یک خودشناسی حرفه ای در پیش و حتی حین ازدواج داریم. هر کس، یک کتاب سرنوشت شخصی دارد که آغازش به 20، 30 سال پیش باز می گردد؛ یعنی پیش از تولد او و دوران کودکی پدر و مادرش. کتابی که پایانش، فعلا همین جاست.

باید همین امروز، به این سئوال جواب داد که با شناختی که امروزه از همسرتان دارید، اگر قرار بود دوباره او را انتخاب کنید، چه می کردید؟ فکر می کنم سه پاسخ بتوان برایش متصور شد: پاسخ اول اینکه بی شک، بی درنگ و حتما او را انتخاب می کردم. اگر پاسخ شما این باشد، در حال زندگی کردن اید. ده درصد مردم چنین اند. پاسخ دوم اینکه نمی دانم و مطمئن نیستم و اگر این کار را نکند و آن کار را بکند، در این صورت شما دارید ادای زندگی کردن را در می آورید که 60 تا 70 درصد مردم چنین اند. پاسخ سوم اینکه هرگز، امکان ندارد و چنین کاری نخواهم کرد که در این صورت، دارید به زندگی خود و اطرافیان تان آتش می زنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۴ ، ۱۶:۴۹
عیسی محمدی

باب آشنائیتی هم با بر و بچه های سایت 12ceo.ir  باز شد. این هم اولین مقاله ای که برای دوستان نوشتم؛ درباره علت های موفقیت پدیده ای به نام عادل فردوسی پور. مقاله چاپ شده در این سایت را هم می توانید اینجا ببینید.


چرا مجری برنامه نود، این همه موفق شده است و ما، این همه موفق نیستیم؟

6راز بزرگ موفقیت به سبک عادل فردوسی پور

 

برنامه خندوانه هم تمام شد تا ان شاء الله بعد از محرم و صفر، سری جدیدش آغاز شود. یکی از بهترین برنامه های آخر خندوانه، حضور عادل فردوسی پور، موفق ترین چهره تلویزیون ایران در این برنامه بود. البته انتظار داشتیم که همه حرف ها، فوتبالی و تلویزیونی و ... باشد، اما یک اتفاق خیلی جالب افتاد: این برنامه، موفقیتی از آب در آمد. رامبد جوان، از فردوسی پور، درباره موفقیت بی بدیلش پرسید و این که چطور به اینجا رسیده. عادل فردوسی پور هم، هر چه را که می دانست، در طبق اخلاص گذاشت و تقدیم بیننده ها کرد. این برنامه، جزو انگیزشی ترین برنامه های صدا و سیما در حوزه موفقیت بود. با توجه به این برنامه و شناختی که از این مجری کارشناس معروف تلویزیون داریم، نگاهی به علل موفقیت او می اندازیم. شاید شما هم، با توجه و تمرکز روی این قاعده ها، عادل فردوسی پور بعدی در حرفه خودتان باشید. باور کنید چندان دور و دیر نیست؛ فقط باید هزینه اش را بپردازید.

***

-          غرق در کار و علاقه تان بشوید

این را، میثاقی، یکی دیگر از مجریان تلویزیونی می گوید که فردوسی پور، حتی وقتی که به دعوت یکی از کارگردانان سینمای ایران، برای تماشای فیلمش به سینما رفته بود، باز هم در حال چک کردن موبایلش و تماشای بازی فوتبال دو تا از تیم های لیگ برتری بود. خود فردوسی پور هم اشاره می کند که حتی خواب هایش هم فوتبالی است و اگر وارد اتاق کارش شوید، مشاهده می کنید که در آن واحد، از طریق دو نمایشگر و یک رادیو، در حال دنبال کردن رقابت های لیگ برتر است. فوتبال برای او، علاقه و حرفه و زندگی اش شده است، به خاطر همین کسی به پایش نمی رسد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۴ ، ۱۷:۵۱
عیسی محمدی

این مطالب را هم برای سازمان فرهنگی هنری شهرداری، جهت درج در بروشورهایی مستقل نوشته بودم. شاید به کار شما خواننده عزیز بیاید.

***

خانواده و ارتقای مسئولیت پذیری در کودکان

*

دریانوردان زندگی

دیر یا زود، کودکان باید  از آغوش گرم خانواده جدا شده و به تنهایی، گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند. آنها عادت داشتند که نقطه اتکای بی بدیلی داشته باشند و هر جایی که کم آوردند، به این کانون گرم پناه بیاورند. اما پدر و مادر، دیر یا زود، این کانون را ترک خواهند کرد و همسر و فرزندانی، به عنوان خانواده جدید مطرح خواهند شد. موقعیتهای جدیدی پیش خواهد آمد و همه اینها، می طلبد که فرزندان، بتوانند مسئولیت زندگی را تمام و کمال به دوش بکشند.

در ابتدا سخت است که فرزند، از خانواده و پدر و مادرش جدا شده و به میان دریای مشکلات و زندگی برود. اما چاره و جایگزینی نیست. برای دریانورد شدن، باید  به دل دریا زد و برای مسئول بودن، باید به دل زندگی زد. و همه اینها، مقدمه این بحث است که ما، نیازمند پرورش، ایجاد و ارتقاء احساس مسئولیت در کودکانمان هستیم؛ چرا که اگر در این مورد کوتاهی کنیم، کودکانی نازپرورده تحویل جامعه خواهیم داد که جز دردسر، چیز دیگری نخواهند داشت.

*

مسئولیت پذیری یعنی...

مسئولیت پذیری یعنی قابلیت پذیرش، پاسخگویی یا به عهده گرفتن کاری که از کسی درخواست می شود و شخص حق دارد که آن را بپذیرد یا رد کند. مسئولیت پذیری، در روند صحیح رشد انسان ها پدید می آید. مسئولیت با وظیفه تفاوت دارد، وظیفه کاری است که یک نفر به دیگری محول می کند و باید حتما انجام بگیرد.

فرزندانی که رشد و بالندگی آنها همراه با استقلال باشد مسئولیت پذیرتر بار می آیند. کودکی که از ابتدا امکان استقلال به او داده شده باشد، آمادگی بیشتری برای پذیرفتن مسئولیت خواهد داشت. به همین دلیل است که گفته می شود استقلال فرد، الگویی است که باید از شروع زندگی افراد پذیرفته بشود. وابستگی، کمکی به مسئولیت پذیری فرزندان نمی کند.

فرزندان در یک مقطع از زندگی خود متوجه می شوند که در تعامل خود با دیگران هستند و نمی توانند تنها زندگی کنند و باید به خواست ها، نیازها و انتظارات دیگران توجه کنند تا به نیازهای خودشان نیز پاسخ داده شود. فردی که برای دیگران اهمیت قائل نیست و از رفتار نامناسبش با دیگران، احساس بدهکاری و گناه نمی کند؛ حتما مراحل شکل گیری شخصیت او به خوبی طی نشده است یا دچار نوعی بیماری است، و از چنین فردی نمی توان انتظار مسئولیت پذیری داشت.

یک رشته خصوصیات انسانی به صورت ارثی منتقل می شود تا ظرفیت و توانایی ها را در انسان ایجاد کند. مسئولیت پذیری ( به عنوان ویژگی یا خصوصیات شخصیتی ) ژن خاصی ندارد که در اثر آن خانواده ای مسئولیت پذیر باشد یا نباشد. یعنی مسئولیت پذیری از طریق کدهای DNA منتقل نمی شود. اگر فردی توان مغزی، ژنتیکی و بیولوژیکی کافی نداشته باشد اصلا نمی فهمد که کسی از او انتظار دارد یا ندارد. طبعا معنی مسئولیت پذیری را متوجه نمی شود. مسئولیت پذیری ارثی نیست بلکه معنا ومفهومی قراردادی، اخلاقی و تربیتی است. از نظر ذهنی انسان فقط توانایی دست یافتن به کلمات و مفاهیم را دارد و می تواند آنها را بفهمد و به کار گیرد. و این پدیده ای است که در متن خانواده و روابط اجتماعی و تعاملاتی که فرد با آن روبرو می شود امکان رشد پیدا می کند.

دکتر شاهرخ امیری- فوق تخصص روانپزشکی کودکان و نوجوانان          

*

قهرمان کودکمان  باشیم

از قدیم الایام گفته اند که به عمل کار برآید به سخندانی نیست. حدیث معتبری از امام صادق (ع) هم داریم که می فرمایند با غیر زبان خودتان، دعوت کننده باشید.

چه اتفاقی قرار است بیفتد؟ می خواهیم کودکانی مسئولیت پذیر بار بیاوریم. اما پیش از اینکه اراده کنیم چنین اتفاقی بیفتد و چنین کودکانی تربیت کنیم، باید حواسمان به چند نکته باشد.

نکته اول: کودکان بزرگترین درسها را در خانواده و از پدر و مادرشان یاد می گیرند. بزرگترین درسها هم، آنهایی نیستند که با کلام و گفتار مطرح می شوند؛ بلکه آنهایی محسوب می شوند که با رفتار و در عمل و واقعیت شکل می گیرند. به قول معروف "آنچه هستی صدایش آنقدر بلند است که نمی گذارد آنچه می گویی را بشنوم." صدای اعمال روزمره ما، بسیار بلندتر از صدای گفتار و نصیحتهای گاه و بیگاه ماست. با علم به این نکته، می توانیم بیاموزیم که ابتدا، باید خودمان بیاموزیم. در واقع تربیت کودکان و کاشتن بذر مسئولیت پذیری در آنها، در سالهای پیش از تولد آنها شروع می شود؛ و در خود ما این اتفاق می افتد. اگر پدر و مادر، انسانی مسئولیت پذیر باشند، با غیرزبان دعوت به مسئولیت پذیری کنند و همه بارها را، به دوش نصیحت و پندها نیندازند، قسمت اعظم این راه طی خواهد شد.

نکته دوم: کودکان و نوجوانان، غالبا به دنبال قهرمان و الگویی هستند تا صفتهای خوبش را، دریافت کنند. علاقه به کارتونها و فیلمها و قهرمانان ورزشی و بازیگران نیز از همینجا ناشی می شود. اگر چنین واقعیتی وجود دارد، پس چرا قهرمانانی مسئولیت پذیر به آنها معرفی نکنیم؟ می توانیم خودمان فیلم ها و کارتونها و قهرمانان ورزشی و حتی علمی و فرهنگی و ملی را به آنها معرفی کنیم تا روند مسئولیت پذیری در کودک، شتاب بیشتری بگیرد.

نکته سوم: و جالبتر اینکه، چرا خودمان قهرمان  کودکانمان نباشیم؟ مگر کودک به جستجوی یک الگو و قهرمان نیست؟ غالب کودکان وقتی که وارد دوره نوجوانی می شوند، دیگر به پدر و مادرشان، به چشمم یک الگو و قهرمان  نگاه نمی کنند و به سمت همسالان کشیده می شوند. چرا؟ چون واقعیتها را می بینند و درک می کنند که پدر و مادرشان، آنقدرها هم که فکر می کردند، انسانهای کاملی نیستند. چرا سعی نکنیم انسانهای کاملی باشیم؟ البته که قرارنیست سوپرمن و بتمن و ... باشیم، ولی در حد و اندازه خودمان، می توانیم تبدیل به قهرمانانی دوست داشتنی شویم.

*

به اجازه او،  اجازه بدهید

لابد شما علاقه مندید که راه هایی برای افزایش حس مسئولیت پذیری در کودکانتان بیاموزید. دکتر مریلین گوتمن، کتابی نوشته به نام "نظم آموزی به کودکان" که  مهدی قراچه داغی هم به فارس ترجمه اش کرده. کتاب بیشتر درباره آموزش نظم و قوانین و ارزشها به کودکان است. چند دستورالعمل از این کتاب را با هم مرور می  کنیم.

- به کودکان، حق صحبت بدهید:

کودکان هم باید در تعیین مقررات و محدودیت‌ها، حق صحبت داشته باشند. باید فرصتی به آنان داده شود تا آن‌چه را که فکر و احساس می‌کنند، بازگو کنند. حتی یک کودک پنج تا شش‌ساله نیز می‌تواند با شما صحبت کند و شما را در وضع مقررات منصفانه، کمک کند اما شنیدن حرف‌های او به این معنا نیست که به‌طور حتم، به حرفش گوش بدهید و از خواسته‌های خود پرهیز کنید. البته برخی از محدودیت‌ها را می‌توانید به کمک کودکان وضع کنید و برخی دیگر را باید خود مقرر نمایید.

- دلیلش را توضیح دهید:

اگر کودکان بدانند به چه‌ دلیل مقرراتی برای آنان وضع می‌شود، بهتر پای‌بند آن‌ها باقی‌می‌مانند. جمله‌ی «حق نداری با دوچرخه به خیابان بروی.» وضع قانون بدون دلیل است اما اگر بگویید: «دوچرخه‌سواری در خیابان، خطرناک است و ممکن است آسیب‌ ببینی.» درواقع، دلیلی ارائه می‌دهد و در این‌صورت، پذیرفتن آن ساده‌تر می‌شود.

- از قبل اطلاع بدهید:

ناگهان و بی‌مقدمه، قانون و محدودیت وضع نکنید، بگذارید کودکان قبل از رعایت محدودیت، از وجود محدودیت و قانونی که وجود دارد، آگاه باشند. چگونه ممکن است وقتی شما هیچ حرفی نزد‌ه‌اید، فرزندتان پیشاپیش بداند که نباید در خیابان، دوچرخه‌سواری کند یا این‌که تا چه ساعتی می‌تواند بیرون باشد؟

- یادآوری کنید:

کودکان گاهی‌وقت‌ها مقررات و محدودیت‌ها را فراموش می‌کنند. اگر احساس می‌کنید فرزند شما قاعده‌ای را فراموش کرده است، آن‌قدر صبر نکنید تا او به دردسر بیفتد و بعد اقدام کنید اما اگر بعد از چندبار یادآوری، احساس کردید که باز هم به رفتارش ادامه می‌دهد، جریمه‌ی لازم را برایش درنظر بگیرید.

- منظورتان را به‌روشنی بیان کنید:

کودکان باید به‌طور دقیق بدانند که از آنان چه انتظارهایی دارید و آنان چه باید بکنند. از گفتن عبارت‌های گنگ و نامشخص، خودداری کنید.

- تا حد امکان از جمله‌های مثبت استفاده نمایید:

سعی‌کنید در بیان مقررات برای فرزندتان، از جمله‌های مثبت استفاده کنید. به‌جای این‌که به فرزندتان بگویید: «با توپ داخل اتاق، بازی نکن.» بهتر است بگویید: «می‌توانی با توپت در حیاط و روی چمن‌ها بازی کنی.»

*

یک نامه

" پدر من، به همکارانش دروغ می گوید. او، کارهایش را به موقع انجام نمی دهد. به مادرم می گوید که به آنها بگوید  که او خانه نیست، ولی او در خانه است. یک بار هم که تلفن را خودم برداشتم پدرم گفت بگویم خانه نیست. همکارش خیلی عصبانی بود. من پدرم را دوست  ندارم، چون دروغ می گوید. او به من می گوید  مسئولیت پذیر باشم اما  خودش، کارهای خودش را انجام نمی دهد..."

چشمان پدر از تعجب گرد  شده بود. یعنی چطور نفهمیده بود که بچه اش، با این دقت و ظرافت، رفتار او را زیر نظر دارد. حالا متوجه سرکشی ها و بی مسئولیتی های فرزندش شده بود؛ حالا که دفترچه یادداشت  ها و نامه های فرزندش را داشت مرور می کرد...

*

بی عذر و بی بهانه

روح اصلی مسئولیت پذیری، پذیرش قدرت اراده و اختیار انسان است. یعنی در ابتدا، ما انتخاب می کنیم؛ چون آزادیم که انتخاب کنیم. سپس انتخابمان را، عملی می کنیم. و همه اینها، در سایه  اراده ما اتفاق می افتد. اگر این تصور را داشته باشیم که عواملی دیگر چون جامعه، خانواده، مشکلات اقتصادی و اجتماعی و رفتار دیگران روی رفتارها و انتخابهای ما موثر است و سرنوشت ما را تعیین می کند، نمی توانیم مسئول باشیم.

مسئولیت، پذیرش نتایج رفتارها و کارهایمان است و اینکه چنین رفتارها و کارهایی، محصول انتخاب خود ما هستند؛ نه هیچ کس دیگری. پس در این میانه، بهانه و عذر و توجیه، نمی تواند کیفیت نتایج را عوض کند. در این صورت است که می توانیم  مسئول بوده و این مسئول پذیری را، به دیگران و از جمله کودکان منتقل کنیم.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۴ ، ۱۵:۴۴
عیسی محمدی