موفقیت جدی

فلسفه موفقیت؛ برای دست‌یابی به دستاوردهای بیشتر و زندگی بهتر

موفقیت جدی

فلسفه موفقیت؛ برای دست‌یابی به دستاوردهای بیشتر و زندگی بهتر

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

۲۰۲ مطلب با موضوع «موفقیت» ثبت شده است

جک کانفیلد، در کتاب خواندنی اصول موفقیت خود، به نکته جالبی درباره ثبت امتیازات مثبت اشاره می‌کند. او از قول یکی از مدیران موفق، می‌گوید که:

-         این‌که بدانید انجام چه کارهایی به موفقیت شما می‌انجامد، بسیار مهم است،

-         اما مهمتر این است که مطمئن شوید این کارها را انجام داده‌اید.

به نکته فوق‌العاده مهمی اشاره شده است. شما در طول زندگی، باید هر چیزی را که از آن بیشتر می‌خواهید، اندازه بگیرید. رابطه بهتر؟ درآمد بیشتر؟ نمره بالاتر؟ رکورد ورزشی بهتر؟ هر چیزی را که از آن بیشتر می‌خواهید، باید ثبت کنید و مطمئن باشید که دارید پیشرفت می‌کنید.

به قول معروف، این که شما چند ساعت در باشگاه هستید مهم نیست؛ این‌که چند پرتاب موفق انجام داده‌اید مهم است. شاید شما هزار پرتاب انجام داده باشید، اما نهصد تای آن به هدر رفته باشد و شما هم اهمیتی به این قضیه نداده باشید. اما اگر دویست پرتاب انجام بدهید و برایتان مهم باشد که چند تایش موفق باشد و مثلاً صد و پنجاه تای این پرتاب‌ها موفق باشد، این رویه بیشتر جواب می‌دهد.

ثبت امتیازهای موفق در هر رشته و حوزه‌ای که هستید، به شدت می‌توانید موجب پیشرفت شما بشود. این‌جوری، مطمئن می‌شوید کارهای لازم برای موفقیت‌تان را انجام داده‌اید.


---------------------------------------------------------------------------------------

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۰:۰۶
عیسی محمدی

دوست خوبم مهرداد رسولی، برای روزنامه همشهری با امیر علی‌اکبری، از فایترهای بزرگ دنیا مصاحبه‌ای اختصاصی داشته است. چند تا از جمله‌های بیان شده خیلی خوب‌اند، به درد مبارزان مسیر موفقیت حتماً خواهد خورد. با هم این جمله‌ها را مرور می‌کنیم:


- هنرهای رزمی ترکیبی یعنی مبارزه تمام عیار؛ مبارزه و جنگیدن برای بردن و نباختن. اینجا اگر قرار باشد پهلوان‌بازی دربیاوری و در فضای کشتی بمانی هیچ اتفاق خاصی برایت رخ نمی‌دهد و بعد از مدتی خسته می‌شوی و می‌روی. 

- در MMA باید بجنگی و در کنار جنگ و مبارزه برای برنده شدن رفاقت را هم از یاد نبری. نمی‌گویم در MMA دوستی و رفاقت معنا ندارد. اینجا در کنار همه این حرف‌ها باید بجنگی. هر ورزشکاری که روحیه جنگندگی و مبارزه‌طلبی داشته باشد می‌تواند در فایت دوام بیاورد.

- همانطور که یک شاعر را اگر در قفس هم زندانی کنند شعر می‌گوید، یک جنگجو هم مدام باید در حال جنگیدن باشد و اگر خلع سلاحش کنید ممکن است خودزنی کند.

- من عاشقم؛عاشق مبارزه. به وقت مبارزه همان حسی را دارم که یک شاعر برای شعر گفتن دارد. شب فایت برایم مثل شب عروسی است.

- خوش قلبی و مهربانی من برای بیرون از محیط مسابقه است. وقتی وارد رینگ می‌شوم آدم دیگری هستم و این را همه اطرافیانم می‌دانند.

- من برای آخرین فایت 6‌ ماه تمرین شبانه‌روزی را پشت سر گذاشتم. فشار تمریناتم به حدی بالا بود که چند روز مانده به شروع مسابقه، 4 روز در بیمارستان بستری شدم. 

- به‌عنوان فایتر باید هزار بار در تمرین بمیرم تا یک‌بار در مسابقه برنده شوم. 

- هر ورزشکاری می‌داند ضربان 220یعنی چه؛ یعنی تمرین تا حد مرگ و خطر ایست قلبی. شما باید همه این فشارها را تحمل کنی تا بتوانی 3تایم 5دقیقه‌ای در رینگ طاقت بیاوری و با یک حریف تنومند فایت کنی.


---------------------------------------------------------------------------------------


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۲:۱۹
عیسی محمدی

دیشب نیمه اول لیورپول-بارسا را دیدم. یک عدد گل زدند. خوابم برد. تصور نمی‌کردم بتوانند سه گل دیگر بزنند؛ چیزی شبیه محال بود. چرا که،

- بارسا مسی را داشت،

- لیورپول صلاح را نداشت،

- در این سطح از فوتبال، جبران سه گل واقعاً یک معجزه است،

- و ....

صبح که برای سحری بیداری شدم، دوستی پیامک زده بود: لیورپول زد! باز هم باورم نشد. می‌گفتم مگر می‌شود؟ مگر شدنی است؟ بعد به این فکر کردم شاید منظورش این بوده که لیورپول با همان یک گل پیروز شده، ولی لابد در پایان...

دوستی دیگر با پیامک صبگاهی خودش، دیگر جای شکی باقی نگذاشت.

بله، غیرممکن وجود ندارد. 

لیورپول به من یاد داد:

حتی اگر صلاح را نداشته باشی، حتی اگر حریف تو مسی هم باشد، حتی اگر سه گل نیاز داشته باشی برای صعود و حتی و حتی و حتی، 

هرگز، هرگز و هرگز نباید تسلیم بشوی؛ هرگز و باز هم هرگز. 

ظاهراً لیورپولی‌ها این درس را از چرچیل،‌سیاستمدار بزرگ انگلیسی، به خوبی یاد گرفته‌اند.

به راستی که حتی تا ثانیه آخر هم، هرگز، هرگز، هرگز نباید تسلیم شد؛ هرگز و باز هم هرگز. 

به قول چرچیل، من تاریخ را خوانده‌ام و می‌دانم وقتی مقاومت می‌کنید، از جایی که انتظارش را ندارید کمک‌ می‌رسد.

برای خود او که چنین بود؛ زمانی که به شدت تحت فشار نازی‌ها بود و فرانسه از دست رفته بود و امیدی نبود، مقاومت کرد؛ باز هم مقاومت و باز هم مقاومت. تا این‌که سر و کلمه آمریکایی‌ها پیدا شد و شکست‌های نازی‌‌ها شروع شد و ...

به راستی که چه نگرش زیبایی است:

هرگز، هرگز، و باز هم هرگز تسلیم نشوید. 



---------------------------------------------------------------------------------------

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۰:۰۱
عیسی محمدی

الان وسط کارم و در وب‌گردی‌هایم، سخنرانی آموزشی یا فایل آموزشی فردی به نام هارو اکر را دیدم. البته در حال تبلیغ دوره‌های بازاریابی خودش بود. اما در همین یک ساعت و ربع، به نکته‌های فوق‌العاده ارزشمندی اشاره کرده بود.

نکته‌هایی که به شدت مرا به وجد آورد.

او مدعی است که با این روش، فروش 500 میلیون دلاری را تجربه کرده؛ نیم میلیارد دلار تمام. جالب نیست؟

به نظرم به نکته‌های فوق‌العاده‌ای اشاره کرده است؛ نکته‌هایی وجدآور و هیجان‌انگیز.

قطعاً ارزش یک ساعت زمان گذاشتن را دارد.

شک نکنید. 

شاید دلیل عدم موفقیت شما، همین نکته‌ای باشد که هارو می‌گوید. 

این سخنرانی دوبله شده را

این‌جا 

گوش کنید. 


---------------------------------------------------------------------------------------

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۲:۱۰
عیسی محمدی

چند روز پیش توی مترو نشسته بودم. این مکالمه را بین دخترک فال‌فروش و یک مسافر شنیدم:

- عمو! ببین من چی‌ میگم...

- من فال نمیخام...

- حالا ببین. با اون من مسابقه دارم. هر کی زودتر به یه فروشی برسه، باید ده تومن از اون یکی جایزه بگیره. من یه دونه دیگه باید بفروشم، وگرنه مجبورم ده تومن بهش بدم.

برگشتم و دخترک را نگاه کردم. پسرکی هم که داشت فال‌ و آدامس می‌فروخت، به نظر برادرش می‌رسید. 

با خودم فکر کردم چه ایده جالبی،

گاهی با رفقای همفکر و هم‌ایده و هم‌انرژی، مسابقه بگذاریم و هر کسی زودتر به خط پایان و نتیجه‌ای رسید، از بقیه جایزه بگیرد. مطمئناً نتایج به دست آمده کلی از بابت جایزه و انگیزه و عملکرد، جبران همه این باخت‌های شما را خواهد کرد. 

آدم از هر کسی می‌تواند چیز یاد بگیرد؛ حتی از یک دخترک فال‌فروش.

حتی آدمی گاهی وقت‌ها می‌تواند با خودش مسابقه بگذارد؛ این‌که اگر زودتر به خط پایانی و نتیجه‌ای رسید، از خودش جایزه بگیرد و اگر دیرتر رسید، خودش را مجازات کند.

حتم دارم دخترک، یک کتاب هم درباره اصول موفقیت نخوانده بودم،

اما به خوبی می‌دانست که موفقیت چگونه حاصل می‌شود.

ممنونم دخترک فال‌فروش؛ درس خوبی به من دادی...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۴:۲۳
عیسی محمدی
زاکربرگ را که می‌شناسید؟ بنیانگذار فیسبوک. جوان میلیاردری که خیلی‌ها را با این پیشرفت خودش انگشت به دهان گذاشته. این چهره یک جمله‌ دارد که خیلی دوستش دارم. او در جایی می‌گوید:
کارآفرینی، در مورد ایجاد تغییر است، و نه فقط در مورد ایجاد شرکت. 

درباره این جمله بسیار می‌توان نوشت. با توجه به این که خودم دارم کار رسانه‌ای می‌کنم، حتی می‌شود برداشت رسانه‌ای هم از آن کرد. اصل کلام این است که: 
خیلی‌ها شکست می‌خورند، چون دنبال دفتر و دستک و اسم و برند و شرکت و ریاست کلاسیک و ... هستند. اگر از ابتدا قرار باشد روزی سه، چهار ساعت، از پنج صبح تا نه، ده صبح روی پروژه‌شان کار کنند و بعد بروند سر کار فعلی‌شان؛ و این فرآیند را دنبال کنند تا به نتیجه برسند، هرگز اقدام به کارآفرینی نخواهند کرد.

اصل قصه، این دفتر و دستک‌ها نیست؛ اصل ماجرا این است که چه مشکلی در جهان وجود دارد که می‌خواهید آن را حل کنید یا چه تغییری می‌خواهید در دنیا ایجاد کنید. به همین سادگی. باقی موارد مثل دفتر و دستک و برند و شرکت و رویای مدیریت و ریاست کلاسیک، بعدتر از راه خواهد رسید. نباید در مسیر موفقیت حرفه‌ای، این دو را اشتباه گرفت. 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۱:۳۶
عیسی محمدی

این یادداشت از عیسی محمدی، دو، سه روز پیش در روزنامه همشهری چاپ شده است. 

***

انسان‌ها رشد می‌کنند و بزرگ می‌شوند، سپس پیشه و حرفه‌ای را یاد می‌گیرند و وارد بازار کار می‌شوند. آنها کار می‌کنند و کار می‌کنند و به این رویه ادامه می‌دهند. گاهی وقت‌ها کارهایی که می‌کنند، بیش از حد نیازشان است؛ اما باز هم کار می‌کنند. این کارهای اضافه، باعث می‌شود تا ارزش‌افزوده ایجاد شود. هرقدر ارزش‌افزوده جامعه‌ای بیشتر و بیشتر باشد، این جامعه قدرتمندتر و قابل اعتناتر خواهد بود. حالا بخشی از این کارهایی که بزرگسالان انجام می‌دهند را می‌توان در تولید خلاصه کرد؛ یعنی آنها در حال تولید و ارائه یک کالا، محصول و حتی خدمات هستند. در واقع ارزش ذاتی کار، علاوه بر مزیت‌های فردی که برای شهروندان دارد، با بحث قدرتمندسازی اقتصادی و غیراقتصادی جامعه هم مرتبط است؛ به همین دلیل است که تأکید می‌کنند هر جامعه‌ای، باید به‌شدت کاری و تولیدکننده و اهل تلاش و حرکت و... باشد. ولی چرا جامعه ما، به‌جای اینکه به طرف تولید و کارهایی از این دست برود، بیشتر به طرف غیرتولید و کارمندی و دلالی و راحت پول‌درآوردن و گریز از رنج تولید می‌رود؟ این، سؤالی است که از جنبه‌های مختلف می‌توان به آن جواب داد. واقعا چرا ما مولد نیستیم و حتی از آن گریزانیم؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۷ ، ۱۲:۴۳
عیسی محمدی

رای رسیدن به موفقیت و پیروزی، باید تلاش بسیاری کنید. اما مسأله مهم اینجاست که:

چطور بتوانیم از نظر ذهنی، خودمان را برای این تلاش آماده کنیم؟

چطور خودمان را برای این تلاش عظیم، ترغیب و برانگیخته کنیم تا وسط راه، کم نیاوریم؟

جایی می خواندم که همیشه، از نظر زحمت و سرمایه، سه برابر بیشتر از سرمایه و زحمت اولیه ای که فکر می کردید، باید خرج کنید و صرف کنید تا به موفقیت و هدف تان برسید. بله، سه برابر. پس موفقیت، سخت است و راه رسیدن به آن، سخت تر است و باید خودتان را برای حفظ انگیزه در این راه دراز، حاضر کنید.

اما چطور؟

متن کامل این مقاله را می توانید در کافه موفقیت، اینجا بخوانید. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۵ ، ۲۰:۰۷
عیسی محمدی

طی یکی، دو روز گذشته، یک ایرانی کاردرست درگذشت؛ به نام سردار محمد ناظری. چه کاره بود؟ فرمانده نیروهای ویژه نیروی دریایی سپاه. احتمالاً او را در مسابقات فرمانده شبکه افق هم دیده اید. چرا همیشه از استقامت و درس های کماندوهای خارجی بنویسیم؟ این بار یکی از مصاحبه های اخیر او را زیر و رو کرده ایم و گفته هایی از او را نقل کرده ایم؛ که می تواند برای رهروان موفقیت بسیار مفید باشد. یادتان باشد برایان تریسی هم با استفاده از همین اصول نظامی، کتابی درباره موفقیت نوشته است. این بار، این درس ها را از یک هموطن می گیریم. او در این گفته ها، از دلایل موفقیت نیروهای ویژه و سایر خصوصیات آنها گفته است.


ادامه این مطلب خواندنی را، می توانید اینجا ببینید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۳:۰۳
عیسی محمدی

در هر شرایطی پس انداز کنید
می گویند آزادی و استقلال مالی، سراغ کسانی می آید که تحت هر شرایطی، ده درصد درآمدشان را پس انداز کنند. قسط دارید؟ پس اول پس انداز کنید. باید برای خانه خرید کنید و برای بچه ها، لباس و پوشک و ... بخرید؟ پس اول پس انداز کنید. اگر امروز قدرت این کار را نداشته باشید، فردا هم که درآمدتان دو برابر شد، هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. اگر امروز بتوانید، پس همیشه قادر خواهید بود. ثروت اندوزی، یک سبک زندگی است؛ که باید همیشه رعایت شود؛ با هر وضعیت و درآمد و حال و روزی که دارید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۳۰
عیسی محمدی

برایان تریسی، از مدرسان موفقیت درباره کتاب می گوید:

اگر شما روزی یک ساعت و هفته‌ای یک کتاب بخوانید، در طول سه سال در حرفهٔ خود کارشناس می‌شوید و طی پنج سال یک کارشناس ملی شده و طی هفت سال به یک کارشناس بین‌المللی تبدیل خواهید شد.

جیم ران، استاد موفقیت نیز معتقد است که زندگی همچون قفسه هایی است؛ که بهترین داشته هایش را، در طبقات بالایی می گذارد و برای رسیدن به آن، باید زیر پایمان کتاب بگذاریم؛ منظورش این است که باید کتاب بخوانیم.

این کتاب ها را، این کتاب ها، این کتاب ها را دست کم نگیرید؛ هر چه هست همان جاست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۱۱
عیسی محمدی
مصاحبه احمد حلت با همشهری جوان را می خوانم. قانون جذب را زیر سئوال برده است. البته من هم ارتباط چندانی با قانون جذب نمی گیرم؛ اما این که دوستان به این راحتی، همه چیز را زیر سئوال می برند، برایم کمی عجیب است. تا دیروز تبلیغ می کردند، از امروز به بعد تکفیر می کنند.
حضرت علی علیه السلام، می فرمایند که فکر کردن به هر چیزی، سرآغاز شکل گیری و اتفاق افتادن آن است. قانون جذب هم نمی گوید که بنشین یک گوشه ای و فقط فکر کن؛ فقط این را می گوید هر چیزی که از راه مغز وارد شود، از راه عضله ها خارج خواهد شد. قدرت تلقین و باور و فکر را می گوید. جایی در کتاب راز، نخوانده ام که توصیه به گوشه نشینی و منتظر ماندن و ... کند؛ صرفاً در باب اهمیت انتظار از کائنات نوشته اند؛ امری که دوستان اثبات علمی و عملی آن را، در کتاب های پل ژاگو و امثالهم، به راحتی می توانند مشاهده کنند.
امیدوارم رفقا، کمی عمیق تر به این جور مباحث نگاه کنند و همه اش، دنبال یک اتفاق عجیب و غریب و مثلاً متفاوت نباشند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۰۴
عیسی محمدی

پیام که دریافت می‌شود چند دقیقه بیشتر طول نمی‌کشد تا پاسخ دهد. مدیر یکی از پرطرفدارترین کانال‌های تلگرام است که به گفته خودش، ماهانه ٣٠‌ میلیون تومان درآمد دارد. برایش در تلگرام می‌نویسم در حال نوشتن گزارشی درباره کسب‌وکارهای اینترنتی هستم و می‌خواهم درباره تجربه او بدانم.

به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از روزنامه شرق، او که نام کاربری «منصور قیامت» را دارد و البته نام اصلی‌اش هم نیست، چند ثانیه بعد پاسخ می‌دهد: «جواب این سؤال که خیلی واضحه. مخاطب‌های یک کانال یا پیج وقتی زیاد بشن، می‌شه تبلیغات گرفت و در کانال یا پیج نمایش داد و کسب درآمد کرد. موضوع پیچیده‌ای نیست». و وقتی می‌پرسم: «چطور بازاریابی می‌کنید؟» باز هم با همان بی‌خیالی قبلی جواب می‌دهد: «بازاریابی نیازی نیست. خود آگهی‌دهنده‌ها میان بهم پیام میدن». اما موضوع به آن سادگی‌ها که منصور قیامت، جوان ٣١ساله قمی و تحصیل‌کرده زبان انگلیسی، می‌گوید، نیست. خیلی‌ها مثل او و با آرزوی داشتن شغلی بی‌دردسر و با درآمد ‌میلیونی، وارد این کار می‌شوند و بعد از مدتی می‌بینند برای جلب مخاطب باید دست به کارهایی بزنند که عاقبت آن را یا پلیس فتا تعیین می‌کند یا فیلترینگ تلگرام.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۵ ، ۱۸:۲۶
عیسی محمدی

بالاخره پرسپولیس هم استقلال را برد؛ در زیباترین دربی سال های اخیر، با شش گل از دو تیم. به این می گویند یک فوتبال ناب. با این که قدیم ها استقلالی بودم و الان برایم فرقی نمی کند کدام تیم ببرد و ببازد، ولی ده دقیقه که بازی را نگاه کردم، دیدم این استقلال، از پس این پرسپولیس به قول همکارم هار، بر نخواهد آمد. واقعاً شبیه مغول ها بازی می کردند.


مصاحبه ای می خواندم از پروفسور برانکو. ایده های موفقیتی جالبی از یک مربی خوب در آنها بود. با هم، مرورشان می کنیم:


•    اصل کار ما براین اساس بود که با کار فراوان نتیجه بگیریم با کار و کار و کار و البته تحلیل و ارزیابی توانایی بازیکنانم.
•    تنها شعبده و جادوی ما کار بود و کار و تمرین.
•   بازیکن نباید فکر کند موقعیتی که در باشگاه دارد همیشگی است و با یک بازی خوب در یک فصل جای خودش را تا آخر عمر ورزشی‌اش در پرسپولیس حفظ می‌کند. ما مدام روی این مسئله تأکید داریم.
•    در ورزش حرفه‌ای روابط کاملاً شفاف و تعریف شده است. وظایف و مسئولیت مربی و بازیکن کاملاً مشخص است. آن چیزی که من از بازیکنان می‌خواهم یک ارتباط و حضور حرفه‌ای در کار است با وظایفی مشخص و اینجا دیگر دموکراسی و من بمیرم تو بمیری وجود ندارد. من از بازیکن نمی‌خواهم از بالای برج میلاد به پایین بپرد. از آنها می‌خواهم خودشان را برای تمرین آماده کنند و تمرین هسته مرکزی زندگی آنها باشد و تمام کارهای زندگی خود را با تمرین هماهنگ کنند، برای تمرین استراحت کنند، به موقع بخورند به موقع در تمرین حاضر شوند و قبل از حضور در تمرین آمادگی کامل داشته باشند و همه مسائل دیگر را باید بگذارند بعد از تمرین. بازیکن باید تمام کارهای روزمره زندگی‌اش را با تمرینش هماهنگ کند.
•    این را بازیکن باید بفهمد که فوتبال خیلی سخت و خسته‌کننده است و رژیم و کاری و خاص خودش را می‌طلبد و به همین خاطر معتقدم بازیکنان باید به این مسئله برسند و طبیعی است عصبانی می‌شوم وقتی این کار را انجام ندهند؛ چرا که دلیلی نمی‌بینم آنطور که می‌خواهم نباشند و به آنچه گفتم نرسند.
•    بازیکن باید درک کند این تمرین و این فشار برای خود اوست و اگر نفهمد که در این راستا باید حداکثر توان خود را بگذارد، ‌تأثیر تمرین به حداقل می‌رسد. آنها در واقع باید درک کنند که از این فشار خود آنها نفع می‌برند که اگر بفهمند، بهتر و با کیفیت‌تر و راحت‌تر می‌توانند بازی کنند و همین باعث پیشرفت آنها می‌شود.
•    همیشه می‌شود بهتر بود و همین که به موقعیت موجود راضی بشوید، ‌کارتان تمام است و افت شروع می‌شود و این چیزی نیست که نه ما بخواهیم و نه هوادار پرسپولیس.
•    اساس و فلسفه ما کار است. کار زیاد و تنها کار و تلاش است که در دراز مدت نتیجه می‌دهد. درست است شانس فاکتور مهمی است، اما اگر خودمان به خودمان نخواهیم کمک کنیم، ‌خدا هم به ما کمک نمی‌کند. اول باید خودمان کمک کنیم به خودمان تا خدا هم از ما راضی باشد و کمکمان کند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۵ ، ۰۹:۵۱
عیسی محمدی

-          موفقیت حق توست،

-          موفقیت شانس توست،

-          موفقیت شاید هم حق تو نباشد.

شما دوست دارید به کدام یک از این باورها پایبند باشید؟ شاید بپرسید تفاوت در چیست؛ خواهم گفت. تفاوت، در انگیزه هایی است که هر کدام از این باورها ایجاد می کنند. به قول معروف، چیزی که از راه مغز وارد بدن شود، از راه عضله ها هم خارج خواهد شد. یعنی که خیلی مواظب باورها و عقاید خودتان باشید.

 

هر وقت موفقیت را حق مسلم خود فرض کنید، در این باره با کسی تعارف نداشته و عمیقاً دنبال دستیابی به آن بوده و هیچ رقمه هم از کوتاه نخواهید آمد. چرا؟ چون این، مثل هوا و آب و محل زندگی و ...، حق مسلم شماست.

 

اما وقتی که موفقیت را شانسی بدانید یا خودتان را مستحق آن ندانید، در این صورت خودتان را به آب و آتش نخواهید زد. چرا؟ چون ته دلتان، فکر می کنید که: من کجا و موفقیت کجا؟ شاید من لیاقت رسیدن به موفقیت را نداشته باشیم. این، یک اشتباه محض است. موفقیت را حق مسلم خودتان بدانید؛ تا هیچ رقمه از تلاش کردن باز نمانید.

 

باورهای دیگر را دور بریزید؛ این بهترین معامله ای است که می توانید با خودتان بکنید؛ این که بهترین ها و موفقیت را، حق مسلم خود بدانید.  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۵ ، ۰۳:۰۴
عیسی محمدی

رونی کلمن، قهرمان بدنسازی جهان، معتقد است که همه دوست می دارند که قهرمان بدنسازی جهان باشند؛ اما کمتر کسی است که بخواهد وزنه های سنگین را، تاب بیاورد. آرنولد هم معتقد است که برای رسیدن به قهرمانی، باید از سوزشی که در عضله ها و هنگام تمرین ایجاد شده، فراتر رفت؛ وگرنه باید با قهرمانی خداحافظی کرد.
قهرمانان بزرگ ورزشی، به عنوان نمادهایی از موفقیت، چطور موفق شده اند به این حد از توانمندی برسند؟ خیلی ساده: آنها کارهای را ترک کرده و کارهایی را، بیشتر و بیشتر و باز هم بیشتر، تکرار کرده اند. البته همین فرمول ساده، اجرایش سخت است و زمان می خواهد. هر روز، باید به خودتان انگیزه بدهید؛ چرا که در ادامه، به شدت انگیزه کم خواهید آورد. یادمان باشد که موفقیت، پنجاه درصد تکنیک و پنجاه درصد انگیزه است؛ هر کدام بدون دیگری، عقیم است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۵ ، ۱۵:۲۹
عیسی محمدی


در اینجا، قصد دارم یکی از ساده ترین راه های موفق شدن و رسیدن به موفقیت را برایتان توصیف کنم. لابد شما هم دوست دارید در کار و شغل و زندگی و ... خودتان موفق بشوید و پیشرفت داشته باشید و جزو قله ها باشید، نه؟ راهش اینجاست، چیزی که خیلی ساده برایتان نقل می کنم و فقط، باید اجرایش کنید.

شما در چه حوزه ای کار می کنید؟ هر حوزه ای. در این حوزه ای که کار می کنید، آدم های موفقی که می شناسید، چه کارهایی انجام می دهند؟ مثلاً چه ساعتی سر کار می آیند، چطور کار می کنند، چطور با دیگران ارتباط می گیرند، چقدر کتاب و اطلاعات به مغزشان وارد می کنند، چند ساعت در روز کار می کنند و .... بروید و از موفق های حوزه و شغل تان اینها را بپرسید؛ که چه کارهایی کرده اند که موفق شده اند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۰۵
عیسی محمدی

این دکتر مهدی گلشنی را خیلی خیلی دوست می دارم؛ باسواد، میهن دوست و فهیم است. اصلاً هر مصاحبه ای از او می بینم، سریع می روم و می خوانم. برای خودم نکته های جالبی دارد. این گفتگو را هم، از همشهری خردنامه دیده ام؛ درباره کارکردهای تکنولوژی در سبک زندگی. یک سری نکته ها را فکر می کنم به درد دنیای موفقیتی خودمان می خورد، برداشت کرده ام. معتقدم که خوب کار کردن و خوب عمل کردن، نیازمند خوب فکر کردن است. معتقدم خیلی ها که انگیزه ندارند، در ذهن شان تصویر واحد و روشنی از پیشرفت و توسعه وجود ندارد و بلبشویی است در ذهن شان؛ به خاطر همین نمی توانند متمرکز کار کنند. بخوانید، خوب است. دکتر گلشنی، دکترای فیزیک از دانشگاه برکلی آمریکا دارد و استاد ممتاز دانشگاه شریف است. ضمن این که در حوزه علم، دین، فیزیک و فلسفه هم فعالیت های قابل توجهی داشته است.

    میزان وقتی که افراد صرف اینترنت، تلویزیون و غیره می‌کنند، بسیار بر سبک زندگی آن‌ها اثر گذاشته است. حال اگر وسایل این‌چنینی مثل تلویزیون، برنامه‌هایی داشت که از بُعد فرهنگی قوی و صحیح بود و برنامه‌های آموزشی خوبی پخش می‌کرد، اشکالی نداشت. اما از طریق تبلیغات، برنامه‌ها و سریال‌هایی که ارائه می‌شود، رفتارهایی در جامعه شیوع پیدا می‌کند که تا قبل از آن، فقط در محیط‌های خصوصی جامعه وجود داشته است. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۴ ، ۰۳:۰۱
عیسی محمدی

دوست دارید جایی باشد که هم به شما ایده معرفی کند، هم آموزش بدهد، هم وام در اختیار شما بگذارد و هم، محصولات تولید شده شما را در چرخه بازاریابی اش، به فروش و مشتری برساند؟

تعجب می کنید؟

گاهی اطراف را، باید دقیق تر دید و تماشا کرد. گاهی، فرصت ها و کانال هایی در اختیار ما هست که از آنها خوب استفاده نمی کنیم؛ صرفاً به این علت که از آنها خبر نداریم. مدت هاست که در کشورمان، ایده اقتصاد مقاومتی و درونزا مطرح شده و پیگیری می شود. یکی از بهترین جاهایی که دارد در این زمینه، خوب کار می کند، سازمان بسیج سازندگی است.

سایت سازمان بسیج سازندگی

اگر به سایت این سازمان مراجعه کنید، می بینید که عده بسیاری، توانسته اند در حوزه های مختلف، از خدمات مشاوره ای و مالی و بازاریابی و حمایتی این سازمان، استفاده کنند و اتفاقاً واحدهای کارآفرینی و خوداشتغالی بسیاری، از این طریق راه افتاده است.

فقط، باید کمی جرأت دل کندن از حوزه آسایش و شهر خودتان را داشته باشید؛ تا بتوانید بیشتر ایده های موجود در این سازمان را، اجرایی کنید. البته بخشی از ایده ها هم هستند که می توانید در همان خانه و شهر خودتان اجرایی کنید.

خوبی این سازمان، در این است که مسخره بازی بانک ها و اداره ها و ... را ندارد و کلاً برای کار راه انداختن آمده است...

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۴ ، ۰۳:۰۲
عیسی محمدی

به شما سفارش می کنم که: در عصر خرگوشی امروز، لاک پشتی زندگی کنید. لابد تعجب می کنید؟ البته الان که بیشتر فکر می کنم، می بینم که جای تعجب هم دارد.

راستش را بخواهید، قسمت منفی ذهن و درون آدمی، علاقه زیادی دارد که سریع، به همه چیز برسد. اسمش را می گذارم نفس آدمی. نفس آدمی، دوست دارد که؛

-          شما را با دیگران مقایسه کند،

-          سریع تر از دیگران به همه چیز برسد،

-          بزرگترین و بهتر از همه باشد.

خب، اینها همه اش اشتباه است؛ چرا؟ چون که،

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۴ ، ۱۱:۲۳
عیسی محمدی

امروز بار دیگر، ماجرای آرش کمانگیر را مرور کردم: مردی که در راه میهنش، با همه تاب و توانی که داشت، کمان را کشید تا تیری که پرتاب می کند، معین کننده مرز ایران باشد. در واقع رهبران توران زمین، آرش کمانگیر را که یک سفیر و فرستاده بوده، برای تحقیر ایرانیان انتخاب کردند تا برود آن بالا و یک تیر همین جوری بیندازد تا چند صد متر آن طرفتر، مرز ایران باشد و این چنین، هم سرزمین های بیشتری را اشغال کنند؛ هم ایرانیان را تحقیر. حتی خود ایرانیان هم از این که آرش کمانگیر، این وظیفه را بر عهده گرفته بود، او را شماتت می کردند. اما وی، با تمام توان و ظرفیت روانی و جسمی اش، زه کمان را کشید، تیر را پرتاب کرد و بعد از پرتاب تیر، به چند تکه تقسیم شد و تکه هایش، به جاهای مختلف ایران زمین پراکنده شدند.

واقعاً داستان فوق العاده ای است.

... و اما امروز نیز، هر کدام ما و شما، می توانیم یک آرش کمانگیر دیگری باشیم؛ در هر حوزه ای و تخصصی که داریم. می توانیم با همه ظرفیت وجودی و روانی و جسمی، کارمان را به بهترین نحو ممکن انجام بدهیم. چرا؟ چون که ایران را، فقط ایرانی ها می توانند ساخت؛ و این، جدا از ناسیونالیسم افراطی و خودبرتربینی های متفرعنانه برخی از هم میهنان ماست. ما نیز، میهن خویشتن را، چون پدر و مادر و برادر و دوست خویشتن، دوست می داریم؛ چرا که در این جا زاده شده ایم. پس برای سربلندی و موفقیتش، همچون آرش کمانگیر،

-          با همه ظرفیت روانی و جسمی مان، برای موفقیت خود و کشورمان تلاش کنیم.

-          هر کدام ما، یک آرش کمانگیر می توانیم باشیم؛ حتی اگر دیگرانی، انتقادمان کنند.

-          هر کدام ما، می توانیم افتخار این مرز و بوم باشیم.

برای من که آرش کمانگیر، نماد تمام عیار کار جهادی برای ساخت ایران آباد است؛ شما را نمی دانم.  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۴ ، ۰۳:۰۴
عیسی محمدی

توی اینترنت می گردم که جمله هایی ناب، از کتاب عباس دست طلا پیدا کنم. چیزی گیرم نمی آید. عباس دست طلا، مردی است که در جنگ بوده، تعمیرکار بوده، توی خراسان گاراژ و بروبیا داشته و حالا بعد سالها، دارد قصه اش را برای من و شما تعریف می کند. کتابش هم مورد لطف رهبری قرار گرفته و کلی تیراژ خورده.

از جستجوهای اینترنتی خودم، این چند تا چیز را درباره اش گیر می آورم؛ باقی مطلب و مطلب کامل، بماند برای وقتی که کتابش را کامل بخوانم.

-          نویسنده، از عباس دست طلا می پرسد که شما فکر شهادت نبودی، وقتی که رفتی جنگ؟ جوابش خیلی جالب است «ای خانوم... آنقدر سرم شلوغ بود که وقت نمی کردم به شهادت فکر کنم... می خواستم همیشه زنده بمانم تا بتوانم چرخ ماشین رزمنده ها را بچرخانم.» نویسنده طی مصاحبه ای، اشاره می کند که تا به حال، کتاب های زیادی درباره دفاع مقدس و آدمهایش نوشته، ولی این جمله را که شنیده، اصلاً یک هفته آچمز بوده و مدام به این جمله فکر می کرده.

-          در جایی دیگر، منتقدی دیگر، نوشته که اهمیت کار عباس دست طلا و گروهش، در دو تا چیز است:

·         اول اینکه، سرعت در تعمیر دارند.

·         دوم اینکه، توقف ناپذیرند.

برای آنها نبود امکانات و ابزار، بدقلقی یک مقام مسئول و این جور چیزها، هیچ مانعی ایجاد نمی کند؛ برای آنها اصل و اساس، راه انداختن کار است، تعمیر چرخ ماشین رزمنده ها.

 

به نقل از سایت رهبری، این قسمت را هم درباره اش می نویسم:

«یک بار گزارشگری از تلویزیون می‌رود به تعمیرگاه پشتیبانی تا با حاج عباس گفت‌وگو کند و از راز شهرتش در جبهه جویا شود.

 

(از متن کتاب)

گزارشگر با تعجب می‌گوید:

- این‌طور که شما تعریف کردید، کار چندان مهمی نیست؛ در حالی که به نظر ما دارید کار مشقت‌باری را انجام می‌دهید!

لبخند می‌زنم:

- بله به حرف ساده است. بیایید از تعمیرگاه بیرون تا کارهایی را که در طول ۱۰ روز قبل انجام داده‌ایم و آماده‌ حرکت برای جبهه است را نشان‌تان بدهم.

۴۰ تا ماشینی را که درست کرده‌ایم و پشت سر هم گذاشته‌ایم تا راننده‌ها بیایند و آن‌ها را ببرند، نشان‌شان می‌دهم:

- این هم کار شبانه‌روزی ما در عرض ۱۰ روز!

می‌پرسد:

- اگر قرار بود این ۴۰ تا ماشین را در تهران انجام دهید، چقدر وقت‌تان را می‌گرفت؟

پاسخ می‌دهم:

- شش ماه؛ اما این‌جا با تهران فرق دارد. باید شلاقی کار کرد. (صفحه‌ی ۲۰۸)»

 

فکر می کنم که کتاب این بنده خدا، نمونه خوبی برای کار ایرانی باشد؛ یک چیزی شبیه «سنگفرش هر خیابان از طلاست» نوشته کیم وو چونگ بنیانگذار دوو و امثالهم. باور نمی کنید؟ بعدها به شما ثابت خواهم کرد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۴ ، ۰۳:۱۱
عیسی محمدی

حالا که سی و هفت سال از خدا عمر گرفته ام و به گذشته خودم بر می گردم و خوب تأمل و تفکر می کنم، متوجه می شوم که علی رغم مطالعه کتاب های بسیار موفقیتی و همنشینی با بزرگان موفقیتی و چهره های موفق، چندان موفق نبوده ام. علت چیست؟ البته علل زیادی نقش بازی می کنند؛ اما به سه تا از بزرگترین علت ها اشاره می کنم؛ تا اگر در ابتدای راه هستید، عمرتان را با این موانع تلف نکنید.

·         علت اول: تعلل و تعویق

مدت ها یا نمی دانستم که باید در چه حوزه ای کار کنم و چه کاره باشم، یا این که اگر هم می دانستم، این دست و آن دست می کردم تا فرصت های طلایی می گذشت. نمی دانستم شاعری می خواهم بکنم، مدیریت، روزنامه نگاری، کارآفرینی یا ... . البته اعتراف می کنم که گاه، پیدا کردن راه، می تواند پروسه سختی باشد؛ اما شدنی است. به قول استیو جابز، سریع راه تان را پیدا کنید، اگر هم هنوز پیدا نکرده اید، دوباره بگردید؛ حتماً پیدایش خواهید کرد. با مشاوران و باتجربه ها مشورت کنید؛ راه را پیدا کنید؛ اگر هم پیدا کردید، تعویق را جایز ندانید. راه اشتباه، بهتر از تعلل است.

·         علت دوم: غیرتخصصی کار کردن

بزرگترین صدمه به من را، همین پراکنده کاری ها وارد کرد. اگر از همان اول، حوزه ای مورد علاقه را به طور تخصصی دنبال کرده بودم، الان برای خودم غولی شده بودم. خیلی ها که با من شروع کردند، در حوزه هایی، دکترا گرفته اند، متخصص شده اند، صاحبنظر شده اند، کسب و کاری راه انداخته اند و ... . شما این اشتباه را مرتکب نشوید؛ از همان اول، عمیق و تخصصی و متمرکز کار کنید.

·         علت سوم: روحیه صحرانشینی؛ و نه یکجانشینی

در روزگار بیست تا سی سالگی، مدام به خودم افتخار می کردم که سریع می توانم جا عوض کنم و به یک جای دیگر بروم. غافل بودم گل و گیاهی را که مدام از این گلدان به آن گلدان و از این خاک به آن خاک می برند، پژمرده می شود. بعدها به تجربه، دریافتم که یکی از بزرگترین اشتباهات من، تعویض سریع محل کارهایم بوده است؛ در حالی که اگر در یکی از آنها که مثلاً هفتاد درصد به استانداردهای من نزدیک بود، مانده بودم، بیشتر شاخ و برگ گرفته بودم.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۴ ، ۰۳:۰۶
عیسی محمدی

دکتر محمود سریع القلم، دیروز مصاحبه ای با روزنامه شرق داشت. به نکته های جالبی اشاره کرده بود؛ خلاصه کلامش این بود که در جهان امروز باید با عدد و رقم حرف زد، نه با توصیه و شعار و امثالهم و من خوبم و ما ویژه ایم و ... .  کلاً مقالات و حرف های این مرد، پر از نکته های قابل تأمل است. این مصاحبه را خواندم؛ چند نکته برای خودم یادداشت کردم. گفتم در عالم موفقیتی خودمان، شاید به کار شما هم بیاید.

 

-          در ‌حال ‌حاضر اعضای فیس‌بوک، یک‌میلیارد و ٤٠٠ ‌میلیون نفر و بیشتر از جمعیت چین است. چین ٣٥ سال قبل معمار بزرگی داشت به نام دن شیائوپینگ، که جمله بسیار معروفی دارد؛ «ما باید به‌گونه‌ای عمل کنیم که در دنیا خیلی در چشم نباشیم»؛ واژه‌ای که به کار برد یا از چینی به انگلیسی ترجمه شده، hiding brightness است.

 

-          نگاهی که باید به داوس و امثال داوس باشد، در شبکه‌های داخلی کشور ما وجود ندارد. ضرورت اینکه باید بیاموزند، اثر بگذارند، اثر بپذیرند و متوجه شوند در دنیا چه اتفاقاتی می‌افتد، در داخل کشور بسیار ضعیف است.

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۴ ، ۰۳:۱۴
عیسی محمدی

چند روز پیش، با حاج خانوم مکرمه، نشسته بودیم و داشتیم درباره پایان نامه ای که قصد داشت تمامش کند، صحبت می کردیم. کتابی دستش بود درباره مدرنیته؛ ترجمه مراد فرهادپور. می گفت کتاب فوق العاده ای است. چند صفحه ای از آن را تورق کردم. به جمله جالبی اشاره کرد؛ گفت که این کتاب را از کتابخانه دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران گرفته ام و می توانم قسم بخورم که تا به حال، کسی توی دانشگاه آن را نخوانده و ورق نخورده است؛ آن وقت دانشجویان تازه به دوران رسیده، توی حیاط دور می نشینند و سیگار به دست، مدام می گویند ما دغدغه داریم، ما دغدغه داریم...

از این حرفش خیلی خوشم آمد. یک گوشه ای نشستن و مدام غرولند کردن و گلایه کردن، دردی را دوا نمی کند. برای نفوذ و اثربخشی در هر حوزه ای، دستورزبان خاصی وجود دارد. در حوزه دانشگاه، سلاح شما کتاب ها و پایان نامه ها و فیش نویسی ها و تحقیق ها هستند. باقی کارها، وقت تلف کردن و ول گشتن است.

... و اما در حوزه موفقیت، سلاح چیست؟ اول این را بگویم که به قول یک عارف هندی، زندگی اسم نیست؛ فعل است. یعنی چه؟ یعنی این که زندگی:

-          خنده نیست؛ خندیدن است؛

-          شادی نیست؛ شاد بودن است؛

-          آواز نیست؛ آواز خواندن است؛

-          سفر نیست؛ سفر رفتن است؛

-          و ... البته موفقیت نیست؛ موفق بودن است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۴ ، ۰۳:۲۱
عیسی محمدی