موفقیت جدی

فلسفه موفقیت؛ برای دست‌یابی به دستاوردهای بیشتر و زندگی بهتر

موفقیت جدی

فلسفه موفقیت؛ برای دست‌یابی به دستاوردهای بیشتر و زندگی بهتر

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

۸۵ مطلب با موضوع «موفقیت :: فلسفه موفقیت» ثبت شده است

چند روز پیش، داشتم مقاله ای می خواندم از یکی از علمای صاحب سبک و صاحب فکر. درباره تلاش برای رسیدن به خدا. جالب اینجا بود که او پنج مدل تلاش کردن را ذکر کرده بود؛ اما فقط یک مدلش عبادی بود.

چهار مدل دیگرش، فرهنگی و علمی، تولیدی، توزیعی و خدماتی بود. یعنی که بیشترین تلاش ما برای رسیدن به خدا، از مجرای تلاش هایی با ظاهر اقتصادی می گذرد. حالا لینک و خلاصه این مقاله را اینجا نمی گذارم؛ چون قصد دارم درباره اش بیشتر بخوانم و یک مقاله کاملتر از آن در بیاورم.

یکی از بخش های مقاله که مرا تکان داد، ذکر کلامی از نهج البلاغه بود که این عالم دینی، با زبان خودش چنین آورده بود: کسی که آب و خاک دارد، اگر کارش گیر باشد، خدا او را لعنت می کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۴ ، ۱۸:۳۳
عیسی محمدی

وقتی که آهن در مجاورت آهن ربا قرار می گیرد، بعد از مدتی خودش هم می شود یک پا آهن ربا؛ جذب می کند، خاصیت پیدا می کند، ذاتش یک جورهایی عوض می شود.

 

وقتی هم که مثبت اندیشی در جامعه ما، همراه با ساده لوحی و ساده اندیشی و همسایه با انسان هایی سطحی و ... نشان داده شده یا اتفاق افتاده باشد، طبیعی است که ماجرای آهن و آهن ربا اتفاق بیفتد.

 

متأسفانه طی سال هایی، بیشتر این آدم های متوسط و قشرهای متوسط بوده اند که به سمت و سوی مثبت اندیشی گرایش پیدا کردند. چرا؟ لابد برای تسلای خاطر شریف شان. نتیجه چه بوده؟ انسان های فرودست و فرادست جامعه، از مفاهیم مثبت اندیشی و روانشناسی مثبت، خوششان نیامده؛ چرا که همه اش این مباحث را در مجاورت انسان های ساده و خوش و خرم می دیده اند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۴ ، ۱۸:۲۹
عیسی محمدی

این مقاله هم، در شماره اخیر موفقیت به چاپ رسیده است؛ درباره اهمیت کارآفرینان و ثروت آفرینان در کشور و جامعه.

***

چرا فرهنگ ثروت سازی سالم در جامعه ما، خوب جا نیفتاده است؟ مقصران کیستند؟

کارآفرینان و پولسازان، معماران جامعه فردا

 

1.

اویاما را، بزرگترین رزمی کار سده های اخیر می دانند. و البته اگر تاریخ هنرهای رزمی را، معطوف به همین چیزهایی بدانیم که وجود دارد، باید او را به نوعی، بزرگترین رزمی کار تاریخ نیز دانست. داستان زندگی عجیبی هم دارد، روزی به علتی، به زندان افتاد و تصمیم گرفت که بعد از آن، زندگی اش را صرف کاراته کند. تنها کسی است که می گویند توانسته سیصد نفر را در مبارزه شکست دهد؛ یعنی سه روز پشت سر هم، مبارزه کرده و آنها را شکست داده است. کسی تا به حال، موفق به چنین کاری نشده است. اینها را گفتم که اشاره کنم نقل قول بعدی را، از زبان چه کسی و چه اعجوبه ای می خواهم نقل کنم.

 

2.

اویاما، در ابتدا اشاره می کند که کاراته، با تواضع و ادب شروع می شود و با تواضع و ادب، خاتمه می یابد. او در نقل دیگری، می گوید که عدالت بدون داشتن قدرت، بی معنی و قدرت بدون داشتن عدالت، خشونت است و دیگر هیچ. در گفته دیگری، اشاره می کند قدرت، نباید به بهانه حفظ زندگی، از دست برود. در واقع در این جمله اش، بزدلی و عدم تمرین و ... را نفی کرده و اشاره می کند که قدرت، باید به هر ترتیب، به دست بیاید. او و دیگر رزمی کاران، تأکید خاصی روی قدرت و البته، مدیریت آن با تقوا و عدالت و تواضع داشته و دارند.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۴ ، ۱۸:۳۰
عیسی محمدی

می دانم و می دانید که دین، نگاه خوبی به آرزوها ندارد. تا بحث ارزو و امل و این حرف ها می شود، همه گره ای به ابرو می اندازند که یعنی، وارد معقافزودن تصویر از طریق آدرسولات نشو و این زندگی هفتاد، هشتاد ساله را، چه به آرزوهای دیر و دور و بلند و ... .

 

با آن که از نظر عقلی، برایم ثابت شده بود انسان، بدون امید و آرزو و چشم انداز، کم می آورد و نمی تواند تکان بخورد و می میرد و طراوتی ندارد، ولی چیزی در درونم، اذیتم می کرد. مدام از خودم می پرسیدم که «نکند خدا راضی نباشد از این آرزومداری من؟»، «نکند دارم راه خطایی می روم؟»، «نکند واقعاً این زندگی، ارزش این همه آرزو را ندارد؟» و ....

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۴ ، ۱۹:۲۱
عیسی محمدی

این هم، بخشی از مقاله ای بود که برای مجله موفقیت نوشته بودم؛ مدت ها پیش. دیدم ارزش بازنشر دوباره را دارد.

***

گاهی وقت ها آدم، دیالوگ ها و جمله هایی می شنود که برای او، نقش یک برنامه کاربردی را بازی می کنند

روزی، به لیاقت است، نه اشتها

 

1.       

"روزی به اندازه لیاقته، نه به اندازه اشتها."

"لیاقت رو باید به دست آورد، مثل روزی نیست که بهت بدن."

این دو تا دیالوگ را، توی یکی از همین سریال های ماه رمضان شنیدم. یعنی اصلا اهل سریال نگاه کردن هم  نبودم، اما وقتی که توی کلینیکی، منتظر نشسته بودم، دیدم دارد این سریال را پخش می کند و این دیالوگ ها هم توی سریال  رد و بدل شد و من هم سریع توی موبایلم نوشتم.

جمله اول این دو تا دیالوگ، دغدغه سال های من بود. همیشه از خودم می پرسیدم که روزی را، چطور می توان و می شود زیاد کرد؟ آیا همین که قصد کنیم و تصمیمش را بگیریم، کافی است؟ یا باید کارهای دیگری هم انجام  بدهیم؟ نسبت تلقین و عمل چه جوری است در این قضیه؟

باید بگویم که همین دیالوگ ساده، واقعا به دردم خورد. و این مساله را، تا حدود زیادی برایم حل کرد. البته جملاتی نزدیک به همین دیالوگ را هم از جیم ران، مربی بزرگ موفق و استاد کسانی چون آنتونی رابینز و برایان تریسی و ...، شنیده بودم. در آنجا هم ران، گفته بود که باید روی شخصیت خودتان کار کنید تا موفقیت جذب شود؛ و البته این را هم اشاره کرده بود که موفقیت، امری دنبال کردنی نیست، که امری جذب کردنی است.

اگر همین دیالوگ را، به عنوان یک جمله در ذهن مان تکرار کرده و سبک و سنگین کنیم، می تواند تبدیل به یک باور زیبا شود. وقتی هم که تبدیل به یک باور زیبا شد، آن وقت است  که دیگر، غر نمی زنیم و زمین و زمان را ناله و نفرین نمی کنیم و سریع، می رویم سروقت این که لیاقت خودمان را در زندگی افزایش دهیم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۴ ، ۱۳:۱۳
عیسی محمدی


ناپلئون، هنر جنگ را هنری ساده می داند و می گوید که "جنگ، هنری ساده و همه چیزش مشخص است. هیچ چیز در آن مبهم نیست و همه چیزش مبتنی بر عقل است؛ ایدئولو‍ژی در آن راهی ندارد."

 

تعریف ایدئولوژی در اینجا، مجموعه ای از "بایدها و نبایدها" است. هر کدام از ما هم ایدئولوژی های کوچک و بزرگ و شخصی و عمومی خاص خودمان را هم داریم. البته من، در اینجا بیشتر توجه ام، به ایدئولوژی های شخصی است.

 

هر کدام از ما، بایدها و نبایدهای خاص خودمان را داریم که البته، خیلی هم علاقه داریم که دنیا، بر مدار همان ها بچرخد. وقتی هم که این اتفاق می افتد، خوشحال شده و وقتی هم که نمی افتد، غم برمان می دارد. اما برای پیروزی در نبرد و جنگی به نام زندگی، دیگر با این بایدها و نبایدها و احساسات و ... سر و کار نداریم؛ هر چه هست، تصمیم ساده و شفاف و منطقی است. درست مثل ریاضی می ماند که وقتی این عدد را با آن عدد جمع می بندیم، حاصل مشخصی خواهد داشت و حاصلش، دو تا عدد نخواهد بود. جمع یک و چهار، می شود پنج؛ نمی شود یکی از عددهای پنج یا شش.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۴ ، ۱۴:۴۰
عیسی محمدی

این مقاله، درباره اخلاق و  اهمیت آن برای خودسازی امروز ماست؛ در کنار روانشناسی. امروزه همه از روانشناسی برای خودسازی و موارد دیگر استفاده می کنند، در حالی که اخلاق، سابق بر این این وظیفه را برعهده داشت. فقط مساله اینجاست که اخلاق امروزی، بابید اخلاق کاربردی و کاملا علمی و به روز بشود. این مقاله، در بخش یادداشت های پراکنده مجله موفقیت به قلم این حقیر چاپ شده است.

***

در کنار روانشناسی و علوم تربیتی و ...، رشته ای به نام علم اخلاق نیز می تواند به اصلاح رفتارهای ما انسان ها کمک های فراوانی کند

علم اخلاق؛ اخلاق علمی

 

1

همه ما روزانه، در جریان بارش اطلاعات ریز و درشتی هستیم. این اطلاعات، شامل همه جنبه های زندگی ما می شوند و از جمله، خودسازی و خودشناسی و پیشرفت شخصی و چیزهایی از این قبیل. بخشی از این اطلاعاتی که به ما می رسند، مربوط می شود به جمله ها، پاراگراف ها و نقل قول هایی از دیگران. جمله ای را می بینیم یا می شنویم، از آن خوش مان می آید و احتمالا دنبال اجرایی کردنش هستیم. لابد برای بسیاری از شما هم چنین اتفاقی افتاده است، نه؟ مثلا می شنویم که انسان های بزرگ، همیشه آرام و خونسرد با همه چیز برخورد می کنند. بعد می رویم سراغ عملی کردن چنین دستوری. اما بعد از مدتی، می بینیم که همیشه هم نمی شود خونسرد و صبور بود و اتفاقا، بعضی جاها باید عصبانیت خودمان را به صورت کنترل شده، بروز بدهیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۰۶
عیسی محمدی

این هم، یکی دیگر از مقالاتی که برای یادداشت های پراکنده دنباله دار مجله موفقیت نوشته ام.

***

این مقاله را بخوانید، شاید برای بعد از این شما، حجت و دلیلی شود که شما، حق نتوانستن ندارید و باید بتوانید؛ که اصل، بر همین توانستن است

حجت موجه ما

 

1

لطفا کمی حوصله کرده و این اسم ها و رسم ها را بخوانید، فقط قول بدهید که جای دوری نروید، چون ممکن است که خیلی به دردتان بخورد:

لیوی 27 ساله چینی که در خیابان های شهر جیموی این کشور با موتورش بار زیادی را جابه جا می کند، مارک استوتزمان تیرانداز که به باشگاه می رود و جلوی چشم بقیه تمرین تیراندازی می کند و حتی از آدم های عادی هم بهتر این کار را انجام می دهد، لیو وی با پیانو زیباترین آهنگ ها را می نوازد، هوآهنگ خوشنویس با خط چینی جملات قدرتمند و مثبتی می نویسد و جلوی شرکتی در چین که در سال گذشته میلادی ده نفر از کارکنانش خودکشی کرده بودند آنها را ارائه می کند، کایل ماینارد کشتی گیر امریکایی که درس هم می خواند، فیلیپ کروآزون که کانالی در انگلستان را شنا کرده است، تامی مک آلیف قهرمان گلف بازی جهان، تونی میلاندز گیتار را به  خوبی می نوازد و حتی یک بار جلوی پاپ ژان پل دوم هم برنامه اجرا کرده و ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۴۵
عیسی محمدی

این هم، یک مقاله دیگر از مجموعه مقالات دنباله دار یادداشت های پراکنده من، که در مجله موفقیت چاپ شده بود. درباره فلسفه موفقیت و رقابت و جدی کار کردن است.

***


همان طوری که حیوانات دارای غریزه مبارزه و تهاجم و رقابت هستند، انسان ها نیز دارای چنین غریزه ای هستند؛ و بهترین راه برای اجرای این غریزه، حوزه رقابت های اقتصادی و تجاری و ورزشی می تواند باشد

رقابت جوانمردانه؛ تا سرحد مرگ و پیروزی نهایی!

 

1

"از میزان کسانی که جدی کار می کنند، کم می شود". این جمله، یک معادله مطبوعاتی است که سیدفرید قاسمی، از پژوهشگران و روزنامه نگاران پیشکسوت ایرانی، گفته بود. این جمله را هم در یک مصاحبه رو در رو گفته بود، وقتی که مصاحبه کننده، از او خواسته بود تا معادله ای مطبوعاتی را ذکر کند. او هم اشاره کرده بود به این نکته. به عبارت دیگر، کسانی هستند که در همین مطبوعات خودمان، که روزنامه نگاری را مثلا بیست درصد جدی می گیرند. تعداد این آدم ها زیاد است و همیشه، می شود یک، دو جین از آنها را که دنبال کار هستند، پیدا کرد. این درصد جدی گرفتن کار، همین طور بالا و بالاتر می رود و به همان میزان که بالاتر می رود، از تعداد آدم ها کم می شود. و سرانجام به جایی می رسیم که مثلا تعداد آدمهایی که روزنامه نگاری را، 90 درصد یا بیشتر جدی می گیرند، انگشت شمار می شود و باید با ذره بین دنبال شان گشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۴ ، ۰۹:۱۸
عیسی محمدی

این مطلب را، برای این شماره مجله موفقیت نوشته ام؛ همین شماره ای که الان روی کیوسک هاست.

***

چگونه در عصر عجله، هم به موفقیت برسیم، هم درگیر استرس و آشوب نباشیم؟

وقتی، فقط به اندازه یک لبه تیغ، با موفقیت فاصله داریم

 

مقدمه:

چه می خواهم بگویم؟

لازم نیست که موفق شدن، همراه با عجله، استرس و منتظر ماندن باشد. اتفاقاً اگر از قاعده های موفقیت بیشتر بدانیم، می توانیم با خیال راحت، کارمان را بکنیم، با قانون های موفقیت بازی کنیم و سر وقت، منتظر باشیم تا اتفاق بیفتد. در این جا، می خواهم یکی از این قانون ها را شرح دهم؛ و بگویم چطور می توان با قاعده «لبه تیغ» بازی کرد و به راحتی، به گروه موفق ها پیوست. دوست ندارید درباره اش بیشتر بدانید؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۲۹
عیسی محمدی