یکجایی از یک فردی، که در حوزه بازاریابی شبکهای کار میکرد، جملهای جالب خواندم. از این جمله به نهایت خوشم آمد و توی دفترچهام نوشتم. گاهی نیز چشمم به آن میافتد.
سید مجید محمودزاده، نوشته بود که توی زندگیات باید از یک چیزی خجالت بکشی. حالا این چیز، میتواند یخچال خالی خانهات، دستهای پینه بسته پدرت یا صورت چروک مادرت باشد. مهم نیست؛ باید از یک چیزی خجالت بکشی. در این صورت میتوانی به قول خودشان، ویژن تیک بزنی؛ که حالا من دقیق نمیدانم چی هست؛ احتمالاً نوعی تیک زدن اهداف خاص و ویژه در این مسیر باشد. مجید محمودزاده میگوید اگر توی زندگیات از یک چیزی خجالت بکشی، بالاخره ویژن تیک خواهی زد و نتورک ارث پدریات خواهد بود و ... .
به نظرم جمله قشنگی آمد؛ البته اگر متهمم نکنید که این هم رفته است و در نتورک کار میکند! بالاخره جمله قشنگ را از هر کسی باید گرفت.
آنتونی رابینز تحت عنوان اهرم و نیروی اهرم از این اصل یاد میکند. به این ترتیب که شما اگر قرار باشد برای خودتان کاری بکنید، احتمالاً بیخیال انجام آن خواهید شد. اما اگر قرار باشد مثلاً برای کسی که برایتان خیلی عزیز است، چنین کاری انجام بدهید؛ حتماً این کار را خواهید کرد. مثلاً برای پدر و مادر یا فرزند یا همسر یا رفیق و حتی برای افراد و شهروندان دیگر و حتی یک غریبه. این میشود قدرت اهرم.
دارن هاردی در کتاب اثر مرکب هم تحت عنوان قدرت چرایی انجام کارها، که در روانشناسی صنعتی تحت عنوان انگیزش از آن نام برده میشود، از این ایده صحبت میکند. اینکه برای انجام کارها دیگر قدرت اراده کفایت نمیکند؛ باید قدرت چرایی قوی و بزرگی داشته باشد.
بالاخره ما هم در زندگیمان باید از چیزی خجالت بکشیم. یک مدیر آلمانی روزگاری گفته بود که من هیچ وقت اندیشه بهترین بودن نداشتهام؛ فقط به شدت متنفر بودهام از اینکه بخواهم برای کسی دیگر کار کنم.
به قول پل ژاگو، نویسنده گرانقدر کتابهای خودشناسی که فرانسوی بوده: نفرت داشتن از چیزی، به اندازه تمایل شدید به آن، گاهی میتواند شما را به پیش ببرد.
راستی، شما توی زندگیتان از چه خجالت میکشید؟غیر قابل جایگزین شدن است.
---------------------------------------------------------------------------------------