موفقیت جدی

فلسفه موفقیت؛ برای دست‌یابی به دستاوردهای بیشتر و زندگی بهتر

موفقیت جدی

فلسفه موفقیت؛ برای دست‌یابی به دستاوردهای بیشتر و زندگی بهتر

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

سخنرانی در پیش دارید؟
باید نسبت به اقناع مخاطبان خود اقدام کنید؟
باید درباره محصول یا پروژه یا ایده ای بدهید؟
ارائه دانشگاهی دارید؟
قرار است درباره موضوع مهمی، با صاحبکار، یکی از اقوام یا هر انسان دیگری مذاکره کنید؟ و ... .

در اینجا، یک تکنیک جالب را برایتان شرح می دهم. البته متعلق به من نیست؛ متعلق به آقای دیل کارنگی است. یک صفحه ورد باز کنید، یا یک صفحه کاغذ جلویتان بگذارید. فرض کنید که دارید، برای صمیمی ترین دوست خودتان، یک نامه می نویسید. در این نامه، اشاره کنید که دقیقاً قصد دارید کجا سخنرانی و ارائه داشته باشید. سپس، شروع کنید طبق یک نظم معقول و منطقی، شرح بدهید که می خواهید چه بگویید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۴ ، ۰۳:۰۴
عیسی محمدی

مایکل جردن، اسطوره بسکتبال دنیا، یک جمله خیلی خیلی جالب دارد. او می گوید که ابتدا باید، فن درست را یاد گرفت، و سپس فراوان تمرین کرد؛ چون اگر فن درست را یاد نگیرید، هرچقدر که بیشتر تمرین کنید، در جهت نادرست، بیشتر تقویت می شوید. درست مثل این می ماند که مثلاً تا یک نقطه از مسیر را بروید، بعد به جای دست چپ، به دست راست بپیچید؛ طبیعی است که هرچقدر جلوتر بروید، دورتر می شوید از مقصود خودتان.

این گفته مایکل جردن، یک فرمول ساده موفقیتی را، پیش روی شما می گذارد که شامل دو مرحله است:
1.    فن درست را یاد بگیر؛ دانش درست انجام دادن کار مورد نظر را خوب فرا بگیرد؛ آموزش ببین.
2.    وقتی که از یاد گرفتن فن درست مطمئن شدی، حالا تمرین کن؛ تمرین کن و باز هم تمرین کن. چون با هر تمترین، جلو و جلوتر می روی.

امروزه بسیار مشاهده می شود که ما، با انسان هایی سختکوش و باپشتکار روبه رو هستیم؛ اما هیچ موفقیت و دستاوردی در این انسان ها قابل مشاهده نیست.
چرا؟
چون که فن درست و آموزش درستی وجود ندارد. پس این پشتکارها، محکوم به هرز رفتن اند. صرفاً با تلقین و انگیزه درست، اتفاقی نخواهد افتاد. موفقیت، شامل پنجاه درصد انگیزه درست و پنجاه درصد عمل درست است؛ بدون هر کدام، دیگری فایده ای ندارد. پس اگر به موفقیت بزرگی نمی رسید، به ابتدای مسیر برگردید و ببینید که آیا، فن درست را، درست یاد گرفته اید یا این که فقط ورجه وورجه کرده اید و دیگر هیچ!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۴ ، ۰۳:۰۲
عیسی محمدی

علیرضا مجیدی در سایت یک پزشک، به نکته جالبی درباره چندکارگی اشاره کرده است. ما می دانیم که متخصصان بهره وری همچون برایان تریسی، تأکید بر تک کاری یا انجام یک کار در یک زمان و صرف تمام توجه روی آن کار دارند. اما علیرضا مجیدی در این نوشته، معتقد است که این امر، سلیقه ای است و سفارشی نیست. کسانی که کتاب های تریسی را خوانده اند، بد نیست این مقاله را هم بخوانند.

مقاله علیرضا مجیدی درباره چندکارگی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۴ ، ۱۹:۰۸
عیسی محمدی

این دکتر مهدی گلشنی را خیلی خیلی دوست می دارم؛ باسواد، میهن دوست و فهیم است. اصلاً هر مصاحبه ای از او می بینم، سریع می روم و می خوانم. برای خودم نکته های جالبی دارد. این گفتگو را هم، از همشهری خردنامه دیده ام؛ درباره کارکردهای تکنولوژی در سبک زندگی. یک سری نکته ها را فکر می کنم به درد دنیای موفقیتی خودمان می خورد، برداشت کرده ام. معتقدم که خوب کار کردن و خوب عمل کردن، نیازمند خوب فکر کردن است. معتقدم خیلی ها که انگیزه ندارند، در ذهن شان تصویر واحد و روشنی از پیشرفت و توسعه وجود ندارد و بلبشویی است در ذهن شان؛ به خاطر همین نمی توانند متمرکز کار کنند. بخوانید، خوب است. دکتر گلشنی، دکترای فیزیک از دانشگاه برکلی آمریکا دارد و استاد ممتاز دانشگاه شریف است. ضمن این که در حوزه علم، دین، فیزیک و فلسفه هم فعالیت های قابل توجهی داشته است.

    میزان وقتی که افراد صرف اینترنت، تلویزیون و غیره می‌کنند، بسیار بر سبک زندگی آن‌ها اثر گذاشته است. حال اگر وسایل این‌چنینی مثل تلویزیون، برنامه‌هایی داشت که از بُعد فرهنگی قوی و صحیح بود و برنامه‌های آموزشی خوبی پخش می‌کرد، اشکالی نداشت. اما از طریق تبلیغات، برنامه‌ها و سریال‌هایی که ارائه می‌شود، رفتارهایی در جامعه شیوع پیدا می‌کند که تا قبل از آن، فقط در محیط‌های خصوصی جامعه وجود داشته است. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۴ ، ۰۳:۰۱
عیسی محمدی

برایان تریسی، کتابی دارد درباره پیروزی از طریق توصیه ها و تکنیک های نظامی. اول این که اصل طلایی جنگ را در این کتاب، «سادگی، شجاعت، سرعت» می داند. یعنی اگر خواستید کاری بکنید و یکی از این سه تا نبود، لنگ خواهد زد.

او سپس، در یکی از فصل ها، به توصیف سادگی می پردازد. کتاب ها را مدت ها داشتم و دوباره خواندم. عنوان کاملش هم هست: «پیروزی: استفاده از اصول نظامی برای موفقیت در زندگی و کار.» به خواندنش می ارزد. برایان اشاره می کند تا می توانید، باید مراحل انجام کارها را ساده و ساده تر کنید. او پیچیدگی را، تمایلی فطری در انسان می داند که موفقیت را، عقب می راند.

راحت تر بگویم: غالباً بهترین راه، مستقیم ترین و راحت ترین راه است، با کمترین مراحل ممکن؛ چیزی که همه، آن را می فهمند و درک می کنند و نگاه یکسانی به آن دارند. اما وقتی که دستور و قانون و مراحل شما، جوری پیچیده شده که افراد مختلف، نگاه های مختلف به آن دارند، در این صورت اصل سادگی را زیر پا گذاشته اید.

و اما بشنوید خاطره ای از خود برایان:

یک بار در جلسه فروش و بازاریابی یکی از شرکت ها بودم. قرار بود محصولی را تولید کنند و در روز اول، یک میلیون تا از آن را بفروشند. چند ساعت با هم سر و کله می زدند و کلی طرح های پیچیده و ... . نظر مرا خواستند. چند ساعتی بود که داشتیم بحث می کردیم. بلند شدم. گفتم که آقایان، طبق قاعده تیغ اکام (این قاعده می گوید که وقتی ضرورتی ندارد، پیچیده اش نکنید)، ما باید ساده ترین راه را انتخاب کنیم؛ مستقیم ترین راه را. خب، به جای این همه طرح های عجیب و غریبی که داده اید، چرا یک راه ساده تر انتخاب نکنیم؟ به جای این که از کانال های مختلف، و از طریق راه ها و روش های مختلف و گاه پیچیده، بخواهیم یک میلیون تا از این محصول را به افراد مختلف بفروشیم، چرا یک نفر را پیدا نمی کنید که این یک میلیون تا را، به او بفروشید؟

سکوت سنگینی حاکم شد. بعضی ها مثل دیوانه ها نگاهم می کردند. همه هاج و واج مانده بودند. ناگهان یک نفر بلند شد و گفت، کسی را می شناسد که این محصول به دردش می خورد و شرکتش میلیون ها مشتری و کارمند هم دارد و می تواند این محصول ما را، به آنها بدهد. همین ایده ساده، اجرایی شد و در روز اول، یک میلیون محصول به شرکت مورد نظر، فروخته شد.

خوب بود، نه؟ شما هم در زندگی، تا می توانید ساده اش کنید، ساده اش کنید، ساده اش کنید. هدف را، راه حل را، راهکارها را و مراحل را، ساده کنید؛ جوری که ساده تر از آن نباشد. در سادگی، قدرتی وجود دارد که به شما، انرژی و هیجان زیادی می دهد؛ چون که همه چیز را جلوی چشم خودتان می بینید.

هر چیز اضافه ای را، حذف کنید، تفویض کنید، واگذار کنید، برون سپاری کنید و ... . اصل سادگی، می گوید که نمی خواهد بیشتر کار کنید؛ بلکه ساده تر کنید، تا راحت تر کار کنید و موفق تر بشوید. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۴ ، ۰۳:۰۴
عیسی محمدی

هیچ می دانید که فروشندگی، یکی از بهترین راه های تمرین سخنوری و فن بیان است؟ یکی از بهترین توصیه هایی که می شود به هر کسی کرد، برای تقویت قدرت سخنوری و حرف زدنش، فروشندگی است. چند ماهی برود و فروشندگی کند.

البته به تعبیری، همه ما فروشنده هستیم و با فروش چیزی، داریم زندگی می کنیم. پس وقتی می خواهیم خدمات و جنس خودمان را به کسی بفروشیم، می توانیم این کار را به نوعی، تبدیل به تمرین سخنوری و سخنرانی کنیم.

این توصیه را، دکتر احمد حلت، سخنران باتجربه کشورمان می گوید. در ضمن، فروشندگی باعث ریختن ترس و رودربایستی و حیای بی مورد ما می شود و راحت می توانیم با دیگران، ارتباط گرفته و صحبت کنیم.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۱۵
عیسی محمدی

وقتی که موفقیت و انسان های موفق را می خواهید تصور کنید، به چه ویژگی هایی بیشتر فکر می کنید؟ غالب مردم، یاد ساعت های کاری طولانی، پشتکار فراوان و ... می افتند. البته این ویژگی ها، درست و لازم اند؛ اما برای موفقیت، بیشتر ازین که پشتکار داشته باشید، نیاز به نظم و انضباط فراوان دارید. البته این، بدان معنا نیست که نیازی به پشتکار ندارید؛ حد لازمی از پشتکار هم مورد نیاز است. اما بیشتر، این نظم و انضباط است که باعث افرینش موفقیت و برکت یافتن زمان روزانه شما می شود. و انضباط، یعنی انجام کارهایی که «باید» انجام بدهید؛ چه حالش را داشته باشید، چه نداشته باشید. تنها با تمرکز بالا روی همین ویژگی و مزیت سازی از آن برای خودتان، هر کجا و هر رشته و سازمانی که باشید، می توانید مستقیم به سمت قله بروید.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۴ ، ۰۳:۰۲
عیسی محمدی

دوست دارید جایی باشد که هم به شما ایده معرفی کند، هم آموزش بدهد، هم وام در اختیار شما بگذارد و هم، محصولات تولید شده شما را در چرخه بازاریابی اش، به فروش و مشتری برساند؟

تعجب می کنید؟

گاهی اطراف را، باید دقیق تر دید و تماشا کرد. گاهی، فرصت ها و کانال هایی در اختیار ما هست که از آنها خوب استفاده نمی کنیم؛ صرفاً به این علت که از آنها خبر نداریم. مدت هاست که در کشورمان، ایده اقتصاد مقاومتی و درونزا مطرح شده و پیگیری می شود. یکی از بهترین جاهایی که دارد در این زمینه، خوب کار می کند، سازمان بسیج سازندگی است.

سایت سازمان بسیج سازندگی

اگر به سایت این سازمان مراجعه کنید، می بینید که عده بسیاری، توانسته اند در حوزه های مختلف، از خدمات مشاوره ای و مالی و بازاریابی و حمایتی این سازمان، استفاده کنند و اتفاقاً واحدهای کارآفرینی و خوداشتغالی بسیاری، از این طریق راه افتاده است.

فقط، باید کمی جرأت دل کندن از حوزه آسایش و شهر خودتان را داشته باشید؛ تا بتوانید بیشتر ایده های موجود در این سازمان را، اجرایی کنید. البته بخشی از ایده ها هم هستند که می توانید در همان خانه و شهر خودتان اجرایی کنید.

خوبی این سازمان، در این است که مسخره بازی بانک ها و اداره ها و ... را ندارد و کلاً برای کار راه انداختن آمده است...

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۴ ، ۰۳:۰۲
عیسی محمدی

دیل کارنگی، در کتاب خواندنی آیین سخنرانی خود، یک نکته جالب را برای پیدا کردن مطالب قابل طرح، بیان می کند. اولش که، یک تقسیم بندی ساده ای انجام می دهد: موضوعات و مطالبی که تازه و جدیدند، موضوعات و مطالبی که قدیمی اند. خب، این تازه ها را که تازه اند و ما، چندان به آنها جلب نمی شویم؛ مگر این که موضوع خیلی خاصی باشند و به شیوه خاصی بیان شده باشند. قدیمی ها و عادی ها و معمولی ها هم که از اسم شان پیداست؛ کاملاً کهنه و عادی و معمولی اند. پس چه مطالبی اند که حسابی ما را به وجد می آورند؟

دیل کارنگی می گوید که: مطالب و دانستنی های جدید درباره موضوعات و رویدادهای عادی؛ اینها هستند که مخاطب ها را حسابی به سخنرانی و مطالب و توضیح و ارائه شما جذب می کنند. سعی کنید برای فروش و تدریس و ارائه و سخنوری و جذب دیگران و ...، اطلاعاتی خاص و فوق العاده و ناشنیده و عجیب، از موضوعات و رویدادهای عادی مطرح کنید. ساده ترش این که: اطلاعاتی غیرعادی از موضوعات و اتفاقات و رویدادهای عادی مطرح کنید؛ آن وقت است که مخاطبان، حسابی به وجود خواهند آمد. یک بار امتحانش کنید؛ به امتحانش می ارزد؛ خاصه روزنامه نگاران و مجریان و فروشندگان و کاسبان و نویسندگان و دانشجوها و استادان و ... .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۴ ، ۰۳:۰۹
عیسی محمدی

به شما سفارش می کنم که: در عصر خرگوشی امروز، لاک پشتی زندگی کنید. لابد تعجب می کنید؟ البته الان که بیشتر فکر می کنم، می بینم که جای تعجب هم دارد.

راستش را بخواهید، قسمت منفی ذهن و درون آدمی، علاقه زیادی دارد که سریع، به همه چیز برسد. اسمش را می گذارم نفس آدمی. نفس آدمی، دوست دارد که؛

-          شما را با دیگران مقایسه کند،

-          سریع تر از دیگران به همه چیز برسد،

-          بزرگترین و بهتر از همه باشد.

خب، اینها همه اش اشتباه است؛ چرا؟ چون که،

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۴ ، ۱۱:۲۳
عیسی محمدی

این مقاله را هم از ژان بقوسیان، توصیه می کنم به کسانی که درگیر کسب و کارهای اینترنتی هستند. اتفاقات مهمی در این زمینه دارد می افتد؛ اگر اینها را ندانید، شکست می خورید؛ مثل تمرکز روی شبکه های اجتماعی و موبایل ها و .... حتما این مقاله را بخوانید.

مقاله مورد نظر: آینده کسب و کارهای اینترنتی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۴ ، ۱۵:۲۱
عیسی محمدی

ژان بقوسیان را دوست می دارم؛ حرفه ای و تخصصی دارد کار می کند. مقالات خوبی هم می نویسد. این مقاله، درباره بازاریابی از طریق شبکه های اجتماعی است. نکته های جالبی را اشاره کرده است. ضمن این که به صورت لیست وار آن را نوشته که خواندنش را راحت کرده است. خواندنش را به شما توصیه می کنم.

مقاله مورد نظر: بازاریابی با رسانه های اجتماعی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۴ ، ۱۵:۱۸
عیسی محمدی

این مقاله را هم، از مجله موفقیت خوانده ام. البته از آنتونی رابینز، انتظار گفتن حرف های بهتری داشتم؛ این حرف ها برای موفقیتی ها، دیگر تکراری و قدیمی شده است، باید سخن نو آورد. اما با این حال، درباره ریسک و اهمیت آن دانستن، چیز بدی نیست؛ با این قسمت مقاله که ریسک کردن، باعث آزاد شدن هورمون هایی در بدن می شود که باعث اقتدار و شکست ناپذیری ما می شود، بیشتر ارتباط گرفتم. البته تونی، بین ریسک ابلهانه و ریسک هوشیارانه هم، تفاوت قائل شده است.

مقاله مورد نظر: دل به دریا می زنی؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۴ ، ۱۶:۳۶
عیسی محمدی

چطور هدف زندگی مان را پیدا کنیم؟

این مقاله را هم در سایت کارآفرینان جوان دیدم. به نظرم بدکی نیامد؛ ولی باز هم کلی است. اما سئوالات خوبی دارد که راهگشاست. اگر از این سئوال ها استفاده کنید، احتمالا اهداف خوبی پیدا کنید؛ اما باز هم جا دارد که به درک عمیق تری از هدف اصلی زندگی تان برسید. به قول استیو جابز، گاهی رسیدن به هدف اصلی زندگی تان، سالها طول بکشد؛ ولی کاری است که ارزشش را دارد. و به قول پائولو کوئیلو، بالاخره جز شما چه کسی می تواند افسانه شخصی تان را بسازد؟ سفارش قطعی نمی کنم، ولی بدک نیست خواندن این مقاله.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۴ ، ۱۵:۴۷
عیسی محمدی

10 برابر کردن درآمد در دوران رکود

این مقاله را در سایت برترین ها دیدم. از قسمت اولش خوشم آمد، نکته های جالبی داشت؛ ولی توصیه های بعدی اش، به نظرم کمی تکراری رسید و کلی. البته اگر به نیت قسمت اولش بخوانید، می توانید تغییر و تحولاتی در حد و اندازه ده هزار برابر کردن کار و درآمد و ... بدهید.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۴ ، ۱۵:۳۸
عیسی محمدی
آرنولد را که یادتان هست؟ همان کوه عضله فیلم‌های ترمیناتور. این مرد، یکی از نمونه‌های بارز قدرت اراده در دنیای امروز ماست. به گوشه‌هایی از زندگی‌اش توجه کنید:

 

           دوران بچگی مریض بود.

           مال یکی از روستاها و دهات‌های اتریش بود. اتریش هم آن موقع، مثل اتریش امروز نبود. تازه جنگ تمام شده بود و بدبخت، بیچاره بود.

           یک ساک برداشت و چند دلار پول. بعد رفت آمریکا. آن‌قدر تمرین کرد و وزنه زد تا شد آرنولد.

           او، اراده‌ای بی‌نظیر داشت. آن‌قدر تمرین کرد که شد یکی از ده مهاجر برتر تاریخ امریکا. مردی که حتی به مرتبه فرمانداری کالیفرنیا هم رسید.

 

و حالا ببینید که این مرد، برای تمرین کردن‌هایش چه شیوه‌هایی داشته:

 

           راز بزرگ موفقیت من؟ تنها یک چیز است: موقع تمرین، فقط تمرکز می‌کردم روی تمرینم؛ نه روی چیز دیگری.

           به سمت وزنه‌ها، به سبکی درنده‌خو و عصبانی حمله می‌کردم. دیوانه‌وار تمرین می‌کردم. دیگران از این سبک تمرین من، غرق تعجب می‌شدند.

           هر بار که وارد باشگاه می‌شوم، مثل مشتزنی عصبانی هستم که می‌خواهد ضربه فنی و نهایی را بزند. با این شیوه، همه قوای فکری و فیزیکی‌ام را متمرکز می‌کنم. فقط تمرکز می‌کنم روی تمرین‌ها. ولی دیگران این‌جوری نیستند. این است راز بزرگ من.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۴ ، ۰۳:۱۱
عیسی محمدی

امروز بار دیگر، ماجرای آرش کمانگیر را مرور کردم: مردی که در راه میهنش، با همه تاب و توانی که داشت، کمان را کشید تا تیری که پرتاب می کند، معین کننده مرز ایران باشد. در واقع رهبران توران زمین، آرش کمانگیر را که یک سفیر و فرستاده بوده، برای تحقیر ایرانیان انتخاب کردند تا برود آن بالا و یک تیر همین جوری بیندازد تا چند صد متر آن طرفتر، مرز ایران باشد و این چنین، هم سرزمین های بیشتری را اشغال کنند؛ هم ایرانیان را تحقیر. حتی خود ایرانیان هم از این که آرش کمانگیر، این وظیفه را بر عهده گرفته بود، او را شماتت می کردند. اما وی، با تمام توان و ظرفیت روانی و جسمی اش، زه کمان را کشید، تیر را پرتاب کرد و بعد از پرتاب تیر، به چند تکه تقسیم شد و تکه هایش، به جاهای مختلف ایران زمین پراکنده شدند.

واقعاً داستان فوق العاده ای است.

... و اما امروز نیز، هر کدام ما و شما، می توانیم یک آرش کمانگیر دیگری باشیم؛ در هر حوزه ای و تخصصی که داریم. می توانیم با همه ظرفیت وجودی و روانی و جسمی، کارمان را به بهترین نحو ممکن انجام بدهیم. چرا؟ چون که ایران را، فقط ایرانی ها می توانند ساخت؛ و این، جدا از ناسیونالیسم افراطی و خودبرتربینی های متفرعنانه برخی از هم میهنان ماست. ما نیز، میهن خویشتن را، چون پدر و مادر و برادر و دوست خویشتن، دوست می داریم؛ چرا که در این جا زاده شده ایم. پس برای سربلندی و موفقیتش، همچون آرش کمانگیر،

-          با همه ظرفیت روانی و جسمی مان، برای موفقیت خود و کشورمان تلاش کنیم.

-          هر کدام ما، یک آرش کمانگیر می توانیم باشیم؛ حتی اگر دیگرانی، انتقادمان کنند.

-          هر کدام ما، می توانیم افتخار این مرز و بوم باشیم.

برای من که آرش کمانگیر، نماد تمام عیار کار جهادی برای ساخت ایران آباد است؛ شما را نمی دانم.  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۴ ، ۰۳:۰۴
عیسی محمدی

هر از چندی، کتاب های برایان تریسی را ورق می زنم. کاربردی تر از دیگران می نویسد. در این بخش، 4 آموزه از وی، برای پیشرفت شغلی و افزایش بهره وری بالا را، برایتان کنار گذاشته ام؛ امیدوارم که به کارتان بیاید.

 

اول: جوری کار کنید که انگار...

تریسی می گوید جوری کار کنید که انگار، یک بازرس آخر ماه قرار است به اداره و سازمان شما بیاید و سختکوش ترین و جدی ترین کارمند سازمان و اداره شما را انتخاب کند. این بازرس، باید شما را انتخاب کند. سعی کنید با چنین نگاهی کار کنید؛ که همه، شما را نشان بدهند، به عنوان سختکوش ترین و جدی ترین کارمند و فرد شاغل آنجا.

دوم: صبح ها زودتر سر کار بیایید

روزی نیم ساعت زودتر بیایید، شاید در طول روز چندان به چشم نیاید، ولی در پایان سال، به شدت باعث افزایش راندمان و بهره وری شما خواهد شد. روزی فقط نیم ساعت زودتر کارتان را شروع کنید؛ همین.

سوم: روزی، نیم ساعت تا یکساعت، دیرتر به خانه بروید

کاری به بقیه نداشته باشید، شما روزی نیم تا یک ساعت دیرتر محل کار خود را ترک کنید؛ این جوری هم توی ترافیک نمی مانید؛ هم می توانید بیشتر کار کنید و کار بیشتری را تمام کنید. همین نیم تا یک ساعت دیرتر محل کار را ترک کردن، در طول روز به چشم نمی آید، ولی در پایان سال، کولاک می کند؛ در افزایش بهره وری و رشد شغلی شما.

چهارم: سخت  تر و جدی تر کار کنید

در طول روز، سعی کنید کمتر با همکاران خود صحبت کنید، با تلفن کمتر حرف بزنید، ناهارتان را سریع تر بخورید، وقت های استراحت به خودتان اختصاص بدهید و سریع که استراحت تان تمام شد، به کارتان برگردید. بیشتر وقت کارمندان، به حرافی های اضافه می گذرد؛ شما چنین نباشید. سعی کنید چنان جدی کار کنید که کسی به خودش جرأت ندهد مزاحم شما بشود. برای خوش بودن و تفریح، می توانید روی خانواده و ساعت های آخر شب و آخر هفته حساب کنید؛ نه روی محل کارتان و همکاران تان. شما آنجا هستید که کار مجموعه را راه بیندازید، نه این که تفریح کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۴ ، ۰۳:۳۹
عیسی محمدی

آرنولد همیشه جزو اسطوره های زندگی من بوده است؛ البته نه زندگی شخصی و سایر رفتارهایش، که جنبه پشتکار داشتن و موفقیت هایی که به دست آورده و تقوای حرفه ای وی برای رسیدن به این موفقیت ها.

او در جایی می گوید:

«تجربه درد و سوزش در عضلات چیزی است که عضله را به رشد می رساند و تفکیک کننده یک قهرمان از یک فرد غیر قهرمان است. اگر می توانید از این مرزهای درد عبور کنید، ممکن است که قهرمان شوید. اگر هم نمی توانید پس قهرمانی را فراموش کنید.»

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۴ ، ۰۳:۱۲
عیسی محمدی

در یکی از نمایشنامه های بهرام بیضایی بود که این جمله را از قول یکی از شخصیت های آن که گیر سربازان حکومتی افتاده بود و می خواستند او را و خانواده اش را بکشند، خواندم:

زن:«چرا کوششی را که می توانم، نکنم؟»

زن:«خاموش نمی توانم بود؛ اگر آنچه دارم اکنون نگویم کی توانم گفت؟ زیرخاک؟»

این جمله ها، روزها و ماه ها، جمله قصارهای انگیزه بخش من بودند و همیشه هنگام خستگی، از خود می پرسیدم که: چرا کوششی را که می توانم، نکنم؟ پس کی این کوشش را انجام دهم؟ زیر خاک؟

دکتر نادر نصیری، از کوهنوردان، جهانگردان و پزشکان فوق متخصص این مملکت، یک بار که داشت شرح حال و زندگی اش را برایم مطرح می کرد، به جمله جالبی رسید:

روزگاری که در جوانی درس می خواندم، فک و فامیل مسخره می کردند؛ بعضی وقت ها ناراحت می شدم. اما با خودم می گفتم، بالاخره این چند سالی که دارم درس می خوانم، خواهد گذشت؛ چه درس بخوانم، چه درس نخوانم. پس همان بهتر که بخوانم و بگذرد.

القصه این که این دست جملات موفقیتی، فراوانند. اما یادمان باشد که:

چرا کوششی را که می توانیم، نکنیم؟

و به هر حال، زمان خواهد گذشت؛ چه ما نهایت کوشش خود را صرف کنیم یا صرف نکنیم؛ پس چه بهتر که صرف کنیم و بگذرد تا بعد از گذشتنش، چیزی دست مان باشد. به روایت حضرت علی علیه السلام، کارهایی هست که سختی اش می رود و لذتش می ماند و کارهایی هم هست که برعکس. وقتی قرار است که سختی اش بگذرد و لذتش بماند، چرا که نه؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۴ ، ۰۳:۰۴
عیسی محمدی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۴ ، ۰۳:۰۸
عیسی محمدی

پای تلویزیون نشسته بودم و داشتم برنامه ها را تماشا می کردم. ناگهان در جایی، دیدم که صحبت هایی درباره پیشرفت انجام شد. رفتم و اصل صحبت ها را که توسط رهبری انجام شده بود، گیر آوردم؛ از طریق اینترنت. دیدم که بحث جالبی است. به بحث «خودشگفتی» اشاره شده بود. احتمالاً این حالت را نزد خیلی ها دیده اید: چهار تا کار درخشان انجام داده اند، فکر می کنند که از دماغ فیل افتاده اند. مدام از کارهای خودشان و دستاوردهایشان، در شگفت می مانند؛ که به این می گوییم خودشگفتی. این خودشگفتی، یکی از موانع پیشرفت دائمی دانسته شده است. و به تعبیر رهبری، اگر عده ای و جماعتی و افرادی دچار آن شوند، طبق سنت الهی، تودهنی خرده و زمین خواهند خرد. شما نیز اگر که دچار خودشگفتی هستید، دچار عجب هستید، این را کنار بگذارید؛ خاصه اگر مدیری هستید و مسئولیتی هستید. مسیر پیشرفت، نه پایانی دارد؛ نه خودشگفتی و عجب سرش می شود؛ فقط تلاش بی وقفه می خواهد و همیشه خود را عقب دانست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۴ ، ۰۳:۰۴
عیسی محمدی

امروز داشتم سرچی می کردم درباره بهره وری. به تعریف جالبی رسیدم: بهره وری یعنی، نسبت کارهایی که انجام شده است به کارهایی که باید انجام می شده است. از بهره وری، تعریف های زیادی دیده بودم؛ اما حس می کنم که این یکی، واقعاً عینی تر و قابل اندازه گیری تر است. شما در طول روز، می دانید که چه کارهایی باید انجام بشود؛ اما همه آن کارها را انجام نمی دهید. در اداره و سازمان تان، می دانید که چه کارهایی باید انجام بشود؛ اما کارهایی که انجام می شود به اندازه کارهایی که باید انجام بشود و انجام می شده، نیست. نسبت این دو تا، نمره بهره وری شما را مشخص می کند. این، یعنی که اگر نمره بهره وری بالایی در خانواده و خود و سازمان تان می خواهید، باید تمام توان تان را بگذارد؛ چیزی که حضرت امیر آن را استفرغ الجهد می خواند؛ تمام توان و نه چیزی کمتر از آن. این، خیلی فوق العاده است...  

 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۴ ، ۰۳:۰۴
عیسی محمدی