چرا قدرت اراده شما کار نمیکند؟/ مسأله این سه تا چیز است که اگر نداشته باشید اراده بیمعناست...
چرا اراده میکنیم ولی نمیشود؟
چه هرچقدر خواست و اراده میکنیم راه به جایی نمیبرد؟
این سئوالی است که خیلیها میپرسند، اما شاید همین خیلیها جواب را ندانند.
واقعا چرا؟
افسانهای وجود دارد در دنیای موفقیت که همه چیز را اراده میداند. البته که اراده خیلی مهم است. اما اراده، بخش دوم قضیه است. بخش اول چیست؟ همان بخش اولی که اگر وجود نداشته باشد، هیچ ارادهای راه به جایی نخواهد برد؟
خیلی ساده است.
مهمتر از اراده، سه چیز دیگر است که هر ارادهای منهای یک یا دو یا هر سه، به در بسته خواهد خورد.
- انباشتهای نیرو
- قدرت چرایی
- تصور ذهنی یا انگاره
توضیح مختصری درباره هر سه میدهم.
هر کدام از ما اول صبح که از خواب بیدار میشویم، یک باتری روانی داریم. انرژی این باتری روانی تا آخر شب در اختیار ماست که خرج کارهای مهممان کنیم. نکته اینجاست که هر عمل ناخودآگاه و خودجوشی که انجام میدهیم، یک یا چند واحد از انرژی این باتری را کم میکند. مثلا دوستان شوخی میکنند، شما هم یه چیزی میگویید. یا در مهمانی همینطوری و خودجوش صحبت میکنید. یا الکی عصبانی میشوید. یا میل به تصدیق و تحسین خود دارید. به عبارت دیگر، هر چیزی که برنامهریزی نشده و مطابق عقل و برنامه شما نباشد، این باتری را خالیتر میکند.
اما وقتی بر انگیزشها و تکانشها و این رفتارها و گفتارهای خودجوش خود کنترل دارید، باتری شما شارژرتر میشود. به اصطلاح، نیروهای شما انباشت میشوند. در وقاع اراده و خواست، با کوچکترین دستور، این اراده در اختیار شماست؛ با حجم بالا.
در واقع اراده شما فرماندهای است که سربازانش، نیروهای انباشت شده هستند.
قدرت چرایی اما چیست؟
به قول دارن هاردی؛ مهم قدرت اراده شما نیست، مهم قدرت چرایی شماست. اگر کاری که انجام میدهید خیلی مهم باشد یا فردی که کاری برایش میکنید خیلی برایتان عزیز باشد، به راحتی آن را انجام میدهید.
و اما انگاره.
همان تصوراتی که در ذهنمان داریم.
اگر این تصورات در تقابل و تضاد با اراده شما باشند، باختهاید. به خاطر همین خیلی از ارادهها به زمین میخورد، چون تصور ذهنی طرف یک چیز دیگر است.
حالا متوجه شدید که چرا قدرت اراده شما کار نمیکند؟
ببینید در کدام از اینها مشکل دارید...