من فقط حق حضور و حق نفس میگیرم یا من دارم با کمک شرکتم آیندهام را میسازم؟
یکی از نگرشهای رایج در محیطهای کاری، این است که من دارم برای دیگری یا یک رئیس دیگر یا یک مدیر دیگر یا یک شرکت دیگر کار میکنم، پس چرا باید خودم را اذیت کنم؟ این عقیده و نگاه هم میتواند جالب باشد و هم میتواند جالب نباشد.
حقیقت امر این است که شما دارید برای برند خودتان، ولی نزد دیگری کار میکنید. بله،طبیعی است که بخشی از مواهب کار شما به دیگران هم برسد، اما کیست که چنین نباشد؟ ولی در حقیقت شما در حال ساخت برند شغلی و حرفهای خودتان هستید.
نکته بعدی هم آنجاست که چه دوست داشته باشید یا نداشته باشید، باید درک کنید این شرکت و کسب و کار و حوزه و تخصص شما نیست که به شما نیاز دارد، این شما هستید که برای کسب درآمد و گذران امور زندگی و همچنین ساخت رویاها و برند و آیندهتان به این جور جاها نیاز دارید؛ دستکم تا وقتی که به برند تثبیتشدهای نرسیده باشید. پس دقت کنید که نگرش شما باید چنین باشد؛ نه اینکه تصور کنید دارند شما را به بردگی میکشند.
متأسفانه در محیطهای کاری فرهنگی از این دست بسیار رایج است؛ که من اینجا فقط حق حضور و حق نفس میکشم و بابت هر کاری باید به من پول بدهند و چه و چه و چه. البته منظور ما این نیست که زیر بار هر حرفی بروید، اما طوری هم نباشد که تصور کنید همه چیز، در جهت بردگی و سوء استفاده از شماست؛ دقت کنید که شما دارید برند و رویا و آیندهتان را بسازید و محیط کار و حوزه و تخصص و کسب و کار و شغلتان، ابزار این سازندگی است...