مانور تواناییهای شما؛ راهی برای خبردار کردن دیگران
این روزها، دیگر مثل آن روزها نیست. آن روزها، یعنی روزگاران قدیم و این روزها، همین روزگارانی است که در آن زندگی میکنیم. جیم ران، سخنران و مربی بهرهوری فردی برجسته غربی، میگوید امروزه، تنها 20 یا 30 درصد اهمیت دارد که چه مهارتی داشته باشید و باقی درصدها، به این بازمیگردد که این مهارت را، چگونه خرج کنیم و برای به سرانجام رساندن آن، چه برنامهای داشته باشیم. مثال خودش هم مطالعه است: تنها همان 20 تا 30 درصد مهم است که توانایی مطالعه کردن و سواد این کار را داشته باشید، باقی درصدها به این بازمیگردد که چه برنامه و چه سیر مطالعاتیای برای مهارت خودتان داشته باشید.
به نظر میرسد که در روزگاران پیش از ما، تنها داشتن مهارت، کافی بود. یعنی کافی بود که شما جنگجوی خوبی باشید، یا نیروی اداری خوبی باشید، یا شاعر و نویسنده خوبی، تا به قله برسید. اما این روزها، نیازمند این هستیم که علاوه بر کسب مهارت، برای به اوج رساندن آن نیز برنامهای اجرایی داشته باشیم و چگونگی طراحی و اجرای این برنامه، بسیار مهم است.
این روزها، هم باید خوب باشید و هم اینکه خوب بودن خود را، به رخ بکشانید. البته هنوز برخیها، نتوانستهاند این موضوع را هضم کنند. برای آنها، تنها کافی است که مهارتی و استعدادی داشته باشند؛ و برای جا انداختن مارک شخصیشان و مدیریت بازار و مشتری و نظام پیشنهادهای کاری و چیزهایی از این قبیل، دیگر چارهای نمیاندیشند.
در این روزها، شما برای موفقیت شغلی و حتی تحصیلی و علمی، باید مارک شخصی منحصربهفرد خودتان را ایجاد کرده و این مارک را، به جامعه هدف نیز معرفی کنید؛ جز این اگر باشد، زمان رسیدن به موفقیت و قله، چند برابر خواهد شد. چنین است که این روزها، متخصصان بسیاری را میبینیم که دایم مینالند و از زمین و زمان، گلایه دارند که چرا کسی ارزش آنها را درک نمیکند. در واقع آنها، باید از خود گلایه کنند که مقتضیات زمانه را درک نمیکنند؛ نه از میزان درک اعضای جامعه.
در واقع ماجرا، بر سر این نیست که متخصصی یا دارنده هنری، خودش را مثل یک کالا، تبلیغ کند. از این دیدگاه، موضوع چندان جالب از آب درنمیآید. این متخصص یا دارنده هنر، تنها فرزند زمانه خویش است و این موضوع را درک میکند و میداند و میفهمد که اگر مارک شخصی خودش را ایجاد کرده و آن را به دیگران معرفی کند به جای ده نفر، صد نفر او را شناخته و از دانش او استفاده خواهند کرد.
همین چند وقت پیش بود که گفتهای از گواردیولا، مربی شاخص تیم رویایی بارسلونا را مطالعه میکردم به این قرار: “تفکر بارسلونا مثل قبل است: حمله کنید، تا جایی که ممکن است گل بزنید و بهترین نمایش ممکن را ارایه کنید.” خود این جمله، به اندازه کافی گویا بوده و نیاز به شرح و تفصیل ندارد. تنها میخواهم به نکته نمایش، که در این چند جمله به آن اشاره شده، بپردازم.
نظامیها، معمولا برای اینکه آمادگی نیروهای خودشان را بالا نگه داشته و همچنین برای ارائه این آمادگی به دیگران، از مانور استفاده میکنند. آنها در یک مانور، دقیقا مثل یک نبرد واقعی، از همه امکانات خود استفاده میکنند تا دیگران، اعم از دوستان و دشمنان، پی به تواناییهای آنها برده و بدانند که این نیروها، همیشه در حال تمرین بوده و این هم، نتیجه تمرین و نتیجه قدرت داشتن آنهاست. در واقع آنها، مانور را راهکاری برای حفظ آمادگی و همچنین نمایش قدرت خودشان در نظر میگیرند.
مانور اقتدار شخصی شما
به نظر میرسد که در حوزه کار و علم و حتی ارتباطات بین فردی و خانوادگی، بد نباشد از این قاعده نظامیها استفاده کنیم؛ از مانور دادن. دیگران از کجا باید بدانند که شما چه تواناییهایی داشته و چه کارهایی میتوانید انجام بدهید؟ یا باید دستاوردها و نتایجی را که پیش از این به دست آوردهاید، ببینند. یا باید از زبان خود شما بشنوند، یا باید از زبان دیگرانی که شما را میشناسند، چنین چیزهایی را بشنوند.
وقتی مانور میدهید، در واقع نمایشی از تواناییها و شخصیت خودتان را ارایه میکنید که دیگران قادر به دیدن آن هستند. با این مانور، شما تواناییها را نشان داده، به دیگران به صورت کاملا مستقیم میگویید که “من، این هستم و این کارها را میتوانم انجام بدهم”.
چگونه میتوانید مانور بدهید؟ از همین الان میتوانید شروع کنید: محکم صحبت کنید انگار که در یک جلسه کاری مهم هستید، کارتان را بسیار خوب انجام دهید انگار که کارفرمایی که میخواهد با شما قراردادی ببندد، در حال تماشای شماست، کاری را به سرانجام رسانده و نتیجهاش را در اختیار دیگران بگذارید انگار که کارفرماهای بعدی شما هستند و… سخت است؟ پس روزی یکی، دو بار مانور تواناییهایتان را اجرایی کنید، تا کمکم عادت کنید.
این مانورها، میتوانند بزرگترین معرفیکننده شما به دیگران باشند. باور کنید خیلی از ارتباطات کاری و پیشنهادهای شغلی و علمی و مدیریتی و… طبق ارزیابی واقعی طرف مقابل صورت نمیگیرد؛ که تحتتاثیر مارک شخصی و شهرت کاری و نمایش بیرونی فرد مورد نظر و همچنین مرئی بودن او صورت میگیرد. شما با مانور دادن، همه اینها را به خوبی مدیریت میکنید و اتفاقات خوبی برایتان خواهد افتاد. در واقع شما ارتشی نیرومند از تواناییها و فرصتهای ناب هستید که کسی شناساییتان نمیکند و مانور دادن، راهکاری مهم برای شناسایی این تواناییهاست. اگر مانور قدرت ندهید، دیگران که علم غیب ندارند، از کجا باید بفهمند شما چه کارهایی را میتوانید انجام بدهید؟ پس مثل بارساییها، تا میتوانید حمله کنید و تا میتوانید مانور قدرت بدهید و بهترین نمایش ممکن را هم ارایه کنید…
انتشار یافته در مجله موفقیت