موفقیت جدی

فلسفه موفقیت؛ برای دست‌یابی به دستاوردهای بیشتر و زندگی بهتر

موفقیت جدی

فلسفه موفقیت؛ برای دست‌یابی به دستاوردهای بیشتر و زندگی بهتر

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

۱۱ مطلب با موضوع «امروز یاد گرفتم که...» ثبت شده است

با یکی از اعضای محترم شورای شهر تهران که صحبت می‌کردم، معتقد بود که باید در رأس شهرداری تهران یک ابرمدیر قرار بگیرد. به همین دلیل بود که ابتدا سراغ شخصی چون محمدعلی نجفی رفتند. او از ابتدای انقلاب، در مناصب ارشد مدیریتی بوده؛ یک ابرمدیر. همیشه هم بهترین رتبه‌ها و نمره‌ها را می‌گرفته. از نظر اجتماعی سرش به تنش می‌ارزیده.

اما ماجرای دردناک محمدعلی نجفی، مرا به این نتیجه رساند که:

همه‌چیز در موفقیت‌های ظاهری خلاصه نمی‌شود؛ حتی برای ابرمدیری چون نجفی.

باید همه‌چیز را طی یک مجموعه مشاهده کرد.

مهم تعادل است.

مهم این نیست که در یک بعد به پیش بتازیم.

و این‌که همه‌چیز از خانواده آغاز می‌شود. بی‌جهت نیست که جامعه‌شناسان خانواده را مهمترین ریزنهاد جامعه می‌دانند.

یک بنده‌خدایی ادعا کرد که می‌تواند زمان آموزش ویولن به شاگردانش را تا یک‌دهم یا چیزی شبیه این کاهش دهد. واقعاً روش درستی هم داشت. وقتی‌که رفتند تا ببینند چطور چنین کاری را در مورد آموزش این ساز خیلی سخت می‌کند و چطور چنین ادعایی دارد، به نکته عجیبی رسیدند. دیدند روش او همان روش قبلی‌هاست. اما قبل از هر چیزی، روزهای ابتدایی از شاگردانش کارهای عجیبی را درخواست می‌کرد. مثل این‌که بروند با آخرین نفری که دعوا کرده‌اند آشتی کنند. به پدر و مادرشان بگویند چقدر دوست‌شان دارند. به یک نفر که نمی‌شناسند کمک کنند و ... . با چنین شرایطی، روحیه این افراد در رتبه‌ای بالا قرار می‌گرفت و این روحیه، کار آموزش را بسیار سهل‌تر می‌کرد.

بیایید و بیاموزیم که موفقیت‌های ظاهری،‌ همه‌چیز نیستند. به زندگی دیگران غبطه نخوریم. گاهی تربیت یک فرزند صالح، یک سفر دسته‌جمعی شاد با خانواده، یک هدیه خریدن، مشاوره با روانشناس و اصلاح اشکالات رفتاری و ... می‌تواند به همه موفقیت‌های جهان بیارزد.

زمانی یک روانشناس به ثروتمندترین مرد جهان، که اگر اشتباه نکنم آن موقع راکفلر بود، دو تا توصیه کرده بود. یک این‌که هیچ وقت وارد سیاست نشو. دوم این‌که هیچ وقت وارد طلاق نشو؛ چون خیلی هزینه روانی برایت دارد. منظورش این بود که به اصلاح بیندیش، نه ویران کرد. او هم این دو تا نصیحت را به گوش گرفته بود و بخشی از خوشبختی خود را تابع آن می‌دانست.

به موفقیت‌های پیش رو و معمولی و خانوادگی بیندیشیم؛ موفقیت‌های ظاهری فقط وقتی که حال‌مان خوب باشد خوب خواهد بود. وگرنه اشکالات ما را، بزرگ‌تر خواهد کرد.


---------------------------------------------------------------------------------------


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۸ ، ۱۱:۰۳
عیسی محمدی

امروز داشتم مقاله‌ای از محمدرضا شعبانعلی، درباره برندسازی شخصی یا پرسونال برندینگ می‌خواندم. بسیار لذت بردم. مهمترین نکته‌ای که در این مورد یاد گرفتم، انجام کار بود. یعنی چطور؟ الان توضیح می‌دهم.

شما باید کاری انجام داده باشید تا بعد از آن، عمل برندسازی اتفاق افتاده باشد. نمی‌شود هیچ کاری نکرده باشید و بعد سراغ ملت بروید که ای داد، بیایید و مرا ببینید. حتی اگر در کوتاه‌مدت هم موفق به انجام چنین کاری بشوید، بعدتر ضایع شده و اعتبارتان را از دست خواهید داد. چرا که هیچ کار درست و حسابی انجام نمی‌دهید. پس تمرکز اصلی شما باید روی انجام درست کارهای درست در حوزه خودتان باشد؛ با شدت هر چه بیشتر.

نکته بعدی هم صبر است. به این منظور باید صبر داشته باشید. متأسفانه در زندگی ما ایرانی‌ها، پیشرفت و توسعه فرآیندی و قدم به قدم نقشی ندارد و می‌خواهیم سریع و ضربتی به همه چیز برسیم. این امر در برندسازی شخصی جایگاهی ندارد.

مورد بعدی هم طبیعی بودن است. آقاجان، زور نزنید که دیگران شما را بشناسند و به قول خودمان، مثل کنه به دیگران نچسبید. بگذارید خودشان بیایند و شما را کشف کنند و به دیگران معرفی کنند. یک نفری که شما را کشف کرده و معرفی کند، بهتر از صد نفری است که به سراغ‌شان بروید و کنه بشوید که شما را ببینند. البته در این‌جا این نکته را هم اضافه می‌کنم که طبق اصول بازاریابی، شما باید در جاهایی باشید که بیشتر دیده بشوید؛ و این هم مغایرتی با این‌که کنه شدن زشت اشت، ندارد. شما فقط آن‌جا حضور دارید؛ چون بیشتر کار شما دیده خواهد شد. چیزی غیرطبیعی نیست. به واقع شما بیشتر به مشارکت می‌گذارید خودتان را، بدون غیرطبیعی عمل کردن در این مورد که بیا و مرا ببین که چقدر خوبم. 

ممنونم جناب شعبانعلی، نکات خوبی بود.

---------------------------------------------------------------------------------------



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۸ ، ۱۸:۱۵
عیسی محمدی

امروز یاد گرفتم که باید، برای خودم ابرقدرت چیزی یا کاری یا مهارتی باشم. یاد گرفتم که من، نمی توانم همه کارها را، انجام بدهم؛ این ناممکن است. اما می توانم هر کاری را انجام بدهم؛ این ممکن است. هرچقدر تمرکزم را شدیدتر و محدودتر کنم، می توانم زودتر ابرقدرت مهارت و حوزه خاص خودم شوم؛ هرچقدر هم که این حوزه و کار و مهارت، از نگاه و نظر دیگران، ناچیز و نامقدار باشد. اما زمان و گذر زمان، همه چیز را به همه کس ثابت خواهد کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۴ ، ۱۸:۵۱
عیسی محمدی

دکتر استفان کاوی، نویسنده کتاب های خودشکوفایی و کتاب معروف هفت عادت مردمان موثر، درباره عزت نفس، نکته جالبی در کتابش مطرح می کند.

این پژوهشگر و متفکر، دو راه فوق العاده را برای افزایش عزت نفس درونی تان پیشنهاد می کند:
-    هدف هایی داشته باشید و به آنها برسید.
-    وعده ها و قول هایی با خودتان داشته باشید و به آنها عمل کنید.

وقتی که هدفی دارید، صبح با انرژی بیشتری از خواب بیدار می شوید و می دانید که دارید کجا می روید که قصه های خودش را دارد. اما شاید در مورد تعهدات و قول هایی که به خودتان می دهید، کمتر بدانید. به قول این نویسنده، وقتی به خودتان قول می دهید که مثلاً صبح زود بیدار شده و زود سر کارتان بروید و هر روز به این قول خود وفا می کنید، در این صورت، احساس حرمت درونی بالایی به شما دست خواهد داد؛ احساس احترام درونی ای که خودتان به خوبی حسش خواهید کرد. اگر با هدف داشتن مشکل دارید، دست کم قول هایی به خودتان بدهید و به آنها وفا کنید؛ این طوری عزت نفس تان زنده خواهد شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۴ ، ۰۳:۰۲
عیسی محمدی

امروز در حدیثی از حضرت امیر علیه السلام، آموختم که آدمی، در روزگار خوشی و داشتن و نعمت و صفا، باید با همان شدتی کار کند که در دوره سختی و وحشت و تردید و ترس و ... کار می کند.

این دقیقاً یعنی چه؟ یعنی ریتم کاری شما در همه احوالات، باید یکسان باشد.

متأسفانه بیشتر مردم، در روزگار سختی و مشقت و وحشت، به شدت کار می کنند؛ اما وقتی که به دوره راحتی و آسانی و خوشی و ... می رسند، همه چیز را رها می کنند و به دام ولخرجی و کم کاری و ...  می افتند.

همیشه فکر کنید که روزگار ترس و وحشت است؛ به قول این امروزی ها، همیشه فکر کنید که روزگار بحران است. جوری برنامه ریزی کنید که انگار بحرانی سخت در پیش رو دارید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۴ ، ۱۱:۳۹
عیسی محمدی

و اما امروز، یاد گرفتم که همه موفقیت، رسیدن به یک نتیجه خوب نیست. اگر قرار بود فقط نتایج خوب در زندگی مطرح باشند، آن وقت کل زندگی ما، می شد هفت هشت ده تا نتیجه خوب که در این صورت، باعث می شدند رخوت و کسالت عظیمی بر عمر ما، حاکم شود.

امروز از قول راکی مارسیانو، بزرگترین بوکسور تاریخ که هیچ وقت شکست نخورد و فیلم راکی را از روی زندگی او ساخته اند، آموختم که در یک مسابقه بوکس، شاید پانصد ضربه مشت زده شود؛ اما فقط یکی از این ضربه ها، یک ضربه شاهکار و دقیق است و کار طرف را تمام می کند. اما آیا این، به معنای بی فایده بودن 499 ضربه دیگر است؟ هرگز، هرگز، هرگز. اتفاقاً موفقیت، در این است که شجاعت زدن آن 499 ضربه دیگری را که می شود گفت همه شان قرین ناامیدی و شکست هستند و نتیجه ای ندارند، داشته باشیم.

در واقع امروز آموختم که حرکت برای موفقیت، مقدس تر از خود موفقیت است. آموختم که تلاش های هزاران باره ای که هر روز و هر هفته و هر ماه انجام می دهیم و کسی نمی بیند و به چشم خودمان هم نمی آید، تقریباً مهمتر از نتیجه نهایی بزرگی است که به دست می آوریم.

امروز آموختم که همیشه باید هدفی داشت و در راه رسیدن به این هدف، قدم زد و با گام های استوار، به پیش رفت و از این پیشروی، نهایت لذت را برد؛ در این صورت ناخودآگاه، به موفقیت هم خواهیم رسید.  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۴ ، ۱۷:۱۴
عیسی محمدی

امروز مصاحبه یک آقای وکیل و نماینده مجلس را، با جایی می خواندم. موضوعش هم زمین خواری بود.


می گفت ما مشکل قانون نداریم، قانون های خوبی درباره مبارزه با زمین خواری داریم. مشکل اینجاست که این قانون ها، خوب اجرا نمی شوند و در اجرای آنها، سهل انگاری صورت می گیرد.


بعد، جمله جالبی گفت: «به نظر من قانون ضعیفی که خوب اجرا شود، بهتر از قانونی قوی است که در اجرایش، سهل انگاری می شود.»


امروز یاد گرفتم که اگر برای رسیدن به موفقیت، یک ایده حتی ضعیف داشته باشیم و درست اجرایش کنیم، بهتر از ایده های فوق العاده ای خواهد بود که اجرایشان را، به امروز و فردا موکول می کنیم؛ تازه موقع اجرا هم، حسابی سهل انگاری می کنیم. به خاطر همین است که آدم هایی معمولی، با ایده هایی معمولی، که درست اجرایشان کرده اند، بسیار موفق تر از انسان هایی روشنفکر و بلندپرواز و حتی بعضاً تحصیلکرده و نخبه به نظر می رسند که ایده هایی فوق العاده دارند، اما هیچ وقت موقع اجرای این ایده ها نمی رسد، تازه هنگام اجرا هم کلی تنبلی می کنند.


امروز یاد گرفتم که این امر، در همه جا درست است: چه در سطح یک کشور، چه در سطح موفقیت های شخصی، چه در سطح... همه جا. امروز یاد گرفتم که برنامه های پیچیده و کامل برای خودم ننویسم؛ بلکه برنامه هایی ساده و معمولی بنویسم، ولی واقعاً اجرایشان کنم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۴ ، ۱۵:۴۸
عیسی محمدی

امروز یاد گرفتم که باید بچه های خودمان را در دوران کودکی، با صفت های خوب و به صفت های خوب تحسین کنیم. امروز همکارم در میز روبه رویی، گفت که جایی نکته ای تربیتی می خواند که جالب بوده.

 

او می گفت که این نکته، چنین است: اگر در دوران کودکی، مدام به فرزندان خود بگویید چقدر زیبایید، چقدر قشنگ اید، چقدر موهای خوبی دارید، چقدر چشم های خوبی دارید و ...، آنها که بزرگ شوند، دنبال مو و چشم و صورت قشنگ کردن خواهند رفت؛ می شود همین چیزی که الان جامعه ما به آن مبتلا شده است.

 

می گفت چرا کسی نمی گوید احسنت، چقدر باحجاب اید، چقدر مودب اید، چقدر احترام نگه می دارید و ... .

 

من هم یاد گرفتم که از دوران کودکی، به فرزندان مان، بابت صفت های وفقیتی آنها، مثل پشتکار و هوش و کیفیت و ... افتخار کنیم و تحسین شان کنیم؛ نه بابت لباس و صورت و مو و چشم و ... . این جوری، یک سرمایه گذاری بلندمدت روی آنها خواهیم کرد؛ تا وقتی بزرگ شدند، فقط به پشتکار و همت و هوش و برنامه ریزی و استعداد فردی و ... خودشان تکیه کنند، نه روی این چیزهای مزخرفی که الان در جامعه مد شده است و نه نفعی برای خود فرد دارد، نه برای بقیه.

 

همچنین امروز یاد گرفتم انحطاط ما در محل کار و سازمان مان، از وقتی شروع می شود که ما خود را طلبکار آنجا بدانیم؛ که خود را بدهکار آنجا ندانیم. یادم باشد که این، محل کار و سازمان نیست که به من نیاز دارد، این من هستم که به محل کار و سازمان برای معاش، موفقیت و احساس عزت شخصی ام نیاز دارم. وگرنه محل کار و سازمان که اگر من نباشم، می رود یک نفر دیگر ار پیدا می کند و خلاص. یادم باشد که مرز نابودی من، از خط «طلبکار بودن» از سازمان و محل کارم شروع می شود؛ هیچ وقت به این درد مبتلا نشوید، جانفرساست. 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۴ ، ۱۲:۲۴
عیسی محمدی

لابه لای حدیث ها می گشتم، به این چند حدیث خوب برخورد کردم:

 

-          بکوش برای دنیای خود، به قدری که گویا همیشه زنده خواهی ماند، و بکوش برای آخرت خود گویی که فردا خواهی مرد.

-          خردمند به کار خویش تکیه کند، نادان به آرزوی خویش.

-          عمل دو گونه است: آنکه لذتش می رود و رنجش می ماند، آنکه رنجش می رود و پاداشش می ماند.

-          دوراندیش کسی است که نعمت، او را از کوشیدن برای عاقبت باز نمی دارد.

-          بهترین کارها، آن است که دوامش بیشتر باشد.

هر پنج حدیث از حضرت امیر علیه السلام.

و نیز،

-          حسرت های کوتاهی کردن را به یاد آور تا دوراندیشی پیشه گیری

از امام هادی علیه السلام.

بیشتر با آن حدیثی ارتباط می گیرم که می گوید کارها دو گونه است؛ یعنی اگر فقط روی همین تمرکز کنید، موفقیت تان تضمین شده است.  

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۴ ، ۱۶:۲۹
عیسی محمدی

شاعر می فرماید که:

چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد

من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک

 

و نیز شاعری دیگر، می فرماید که:

همت اگر سلسله جنبان شود

مور تواند که سلیمان شود

 

رابرت کیوساکی، می گوید سرمایه، یعنی آن چیزی که پول را راهی جیب و حساب شما می کند. چه خوب می شد اگر سرمایه ما، همت ما می بود؛ در این صورت هیچ پایانی برای موفقیت مان نمی شد تصور کرد. فکرش را بکنید: همت شما، سرمایه شما است و باعث می شود به هر میزان که بخواهید، پول به دست بیاورید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۴ ، ۱۱:۱۱
عیسی محمدی

می گویند انسان خوشبین، در هر مشکلی، فرصتی می بیند و انسان بدبین، در هر فرصتی، مشکلی. از این باب، و البته در آستانه نزدیک شدن به روز کتابخوانی، قصد دارم از یک مشکل و یک فرصت بزرگ یاد کنم.

مشکل: آمارها می گویند که ما، ملت به شدت کتاب نخوانی هستیم! بچه های دهه شصت و هفتاد هم که همه اش چسبیده اند به شبکه های مجازی و اینترنت. پس، در نتیجه نسل ما، به شدت میان مایه و تهی مایه شده است.

فرصت: کافی است شما در حوزه خودتان، یک کتابخوان متوسط باشید تا موفقیت شما و برتری شما بر دیگران، ضمانت شود؛ همین. اگر هم کتابخوانی حرفه ای باشید، که دیگر تمام است.

 

به جای غر زدن درباره کتاب نخواندن دیگران، این فرصت را در یابید؛ کمی بی رحمانه است؛ ولی غر زدن ما، دردی را دوا نخواهد کرد؛ اما دنبال این فرصت رفتن، دست کم دردی از ما دوا خواهد کرد.  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۴ ، ۱۷:۰۶
عیسی محمدی