و اما امروز، یاد گرفتم که همه موفقیت، رسیدن به یک نتیجه خوب نیست. اگر قرار بود فقط نتایج خوب در زندگی مطرح باشند، آن وقت کل زندگی ما، می شد هفت هشت ده تا نتیجه خوب که در این صورت، باعث می شدند رخوت و کسالت عظیمی بر عمر ما، حاکم شود.
امروز از قول راکی مارسیانو، بزرگترین بوکسور تاریخ که هیچ وقت شکست نخورد و فیلم راکی را از روی زندگی او ساخته اند، آموختم که در یک مسابقه بوکس، شاید پانصد ضربه مشت زده شود؛ اما فقط یکی از این ضربه ها، یک ضربه شاهکار و دقیق است و کار طرف را تمام می کند. اما آیا این، به معنای بی فایده بودن 499 ضربه دیگر است؟ هرگز، هرگز، هرگز. اتفاقاً موفقیت، در این است که شجاعت زدن آن 499 ضربه دیگری را که می شود گفت همه شان قرین ناامیدی و شکست هستند و نتیجه ای ندارند، داشته باشیم.
در واقع امروز آموختم که حرکت برای موفقیت، مقدس تر از خود موفقیت است. آموختم که تلاش های هزاران باره ای که هر روز و هر هفته و هر ماه انجام می دهیم و کسی نمی بیند و به چشم خودمان هم نمی آید، تقریباً مهمتر از نتیجه نهایی بزرگی است که به دست می آوریم.
امروز آموختم که همیشه باید هدفی داشت و در راه رسیدن به این هدف، قدم زد و با گام های استوار، به پیش رفت و از این پیشروی، نهایت لذت را برد؛ در این صورت ناخودآگاه، به موفقیت هم خواهیم رسید.