موفقیت جدی

فلسفه موفقیت؛ برای دست‌یابی به دستاوردهای بیشتر و زندگی بهتر

موفقیت جدی

فلسفه موفقیت؛ برای دست‌یابی به دستاوردهای بیشتر و زندگی بهتر

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

۱۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۸ ثبت شده است

کار ما مطبوعاتی‌ها شباهت زیادی به فروشندگان و فعالان نتورک دارد. از این حیث که باید به افراد زیادی زنگ بزنیم، با افراد زیادی ملاقات کنیم، آن‌ها را اقناع کنیم که وقت‌شان را به ما اختصاص دهند تا بتوانیم مصاحبه یا گزارش یا اطلاعاتی را چاپ کنیم. غالباً هم با پاسخ منفی روبه‌رو می‌شویم. به همین دلیل از جملات و رویکردهای فروشندگان و بازاریاب‌ها، زیاد درکارم استفاده می‌کنم. گاهی چیزکی می‌نویسم از اطلاعاتی که جستجو کرده‌ام . این‌ها را توی دفترچه‌ام نوشتم. می‌نویسم این‌جا؛ گفتم شاید به درد شما هم بخورد. از چند فعال معروف حوزه نتورک؛ اولی که در خود آمریکا کار می‌کند و فوق‌العاده معروف است.

 

دکتر الهام دریک:

  • توی نت‌ورک و هر بیزینسی، فشار زیادی میاد. تحمل کن. به این منظور ماهیچه ریجکت رو باید قوی کنی؛ ماهیچه جواب نه شنیدن. باید خیلی بزرگ و گنده بشه. هرچقدر این رو بزرگتر کنی، قوی‌تر و موفق‌تر می‌شی. چطور گنده میشه؟ کسانی که نه می‌گن، می‌گن این چیه می‌گی، برو بابا. کسانی که می‌گن بله، اثری ندارند.
  • نمی‌دونین توی این ده سال چقدر نه شنیدم. اما هر نه، یک قوی‌ شدن ماهیچه است. میگم چه معلم خوبیه، داره یادم میده چطور بمونم، بایستم، نذارم این نه‌ها من رو بشکنن. این ادراک من را سریع‌تر قوی می‌کنه. پس ممنون اونا هستم.
  • یکی از دوستان پزشکم، خانمش زنگ زد. تولدشون بود. گفتم نیستم، با هنسن سمینار دارم. ولی بلیت می‌گیرم و هتل و ...، با من، بیایید که بعد از سمینار تولد بگیریم. آمدند. وسطش دکتره، که خیلی هم متخصص بود، گفت ازت متشکرم شش، هفت دفعه به من گفتی و من گفتم نه. اگه نگفته بودی، الان که وضعت را می‌دیدم، ازت عصبانی می‌شدم. این من رو واقعا سیخ کردن موهام رو. شاید نفری که دارد نه می‌گوید، بعدا چنین حرفی به تو بزند.
  • عصبانی بودن پل خوبی است، اما خانه خوبی نه. بهتر از بی‌تفاوتی است. بی‌تفاوتی یعنی کاری برای زندگی و کارم نمیخام بکنم. عصبانیت یعنی از شرایط فعلی ناراحتم، میخام کاری بکنم، برم جلو. بی‌تفاوتی انرژی سست و ضعیفی بهتون میده، ولی عصبانیت انرژی خوبی میده. ولی صرفاً پله است.
  • شما دو جور از بیزینس خودتون کویت می‌شی؛ یا کاملاً ول می‌کنی و می‌ری، یا می‌مونی، ولی عملاً کاری نمی‌کنی؛ این هم نوعی کویته.
  • اگه احساس بی‌تفاوتی می‌کنی، باید سئوال بپرسی و انرژی رو بالا بیاری؛ عصبانی بشی. که این چه وضعیه، نمی‌خام این وضع رو...
  • این‌که بگویید کاشکی فلان و بهمان، یک احساس درون‌تان می‌رود و این احساس می‌شود انرژی. انرژی شرم و ناامیدی و پشیمانی خیلی ضعیف و منفیه. اما انرژی امیدوار بودن یا عشق خیلی سریع حرکت می‌کنه. اگه پول میخای، نگو چرا ندارم؟ احساس منفی رو به داخلت میفرسته. مدام بقیه این جوری رو جذب می‌کنی.  
  • از پله و احساس غرور هم استفاده کن. این‌که چرا بقیه تونستن و من نتونم. من چی کم دارم مگه؟ غرور انرژی بهتری نسبت به عصبانیت دارد، ولی باز گذرگاه است.
  • پله آخر شجاعت است. بعد از احساس عصبانیت و غرور، باید دست به اقدام بزنید؛ با این‌که ترس داری، با این‌:ه میگی نمیشه. از این پله به بعد انرژی‌ها مثبته.

سید مجید محمودزاده:

  • تو زندگیت باید از یه چیزی خجالت بکشی. تا بتونی ویژن تیک بزنی. یه نفر از یخچال خالی خونه‌ش خجالت می‌کشه. یکی از دستای پینه بسته پدرش. یکی از موی سفید و صورت چروک مادرش. در هر صورت باید یه چیزی تو رو خجالت بده. وقتی به این مرحله رسیدی و مضطر شدی، اکانت‌های بالا مال توس، نت ورک میشه ارث پدریت. هر طور شده نتیجه می‌گیری.

رضا مسگرلو:

  • راز موفقیت؟ هیچ. فقط این فرصت و محصولات رو با هر کس و همه کس تقسیم می‌کنم و مردم خودشون به من ملحق میشن.

 

----------------------------------------------------------------------

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۸ ، ۱۴:۰۲
عیسی محمدی

نامه‌ای نسبتاً غیرعمومی از یک تولیدکننده که تازه کارش را شروع کرده به دستم رسید. شخصاً از مطالعه آ لذت بسیار بردم. این لذت را با شما نیز به اشتراک می‌گذارم. باشد که لذتش را ببرید و اثری روی شما داشته باشد. 

***

سلام عزیز دلم

می‌خواستم نکته‌ای را با تو در میان بگذارم

تا مدت‌ها با خودم فکر می‌کردم چرا من دنبال پول نمی‌روم

با این‌که خیلی دوست دارم وضعم خوب شود؟

تا این‌که امروز دلیلش رو کشف کردم

زندگی فردی به اسم میر مصطفی عالی نسب را خواندم

یکی از قهرمانان صنعت ایران که ده سال پیش مرحوم شده

جالب این‌که مخ اقتصادی خیلی خوبی هم داشته

یک بار در سال 1335 که سنگلج را تخریب کرده و به جایش پارک شهر را ساختند

به بهشتی گفته بود که طبق چیزی که من می بینم و تمرکز شاه روی شهرها

کسی که در تهران زمین بخرد

میلیاردر خواهد شد

همین طور هم شد

ولی خودش می گوید بروید همه حساب های شخصی و کارخانه ام را مرور کنید

یک ریال هم صرف خرید و فروش زمین نکرده ام

ظاهراً اعتقادی به این درآمد نداشته

تا سی سالگی هم یکی از مهمترین تجار ایران بوده

ولی وقتی با مراجع تقلید آشنا می‌شود و اسلام را بیشتر مطالعه می کند

می رود سمت تولید

همه فکر و ذکرش می شود تولید

جالب این که فقط یک بار ناچار شده زمین بخرد آن هم از کسی که به پولش نیاز داشته

سال ها بعد همان زمین را به همان واطه ای که برای خرید زمین آمده بود می فروشد

می گوید سود این معامله

بیشتر از سود ده سال دو تا کارخانه من بوده است

ولی هیچ وقت وسوسه نشدم که بروم و این کارها را بکنم

عزیز دلم

من پول و رفاه شما را دوست دارم

اما درکنارش باید توجیهی هم برای خودم داشته باشم که چرا دارم کار می کنم

توجه و تمرکز روی بحث تولید و صنعت

همان چیزی است که می تواند هم درآمدی برایم به ارمغان بیاورد

هم حس مثبت درونی‌ام را اغنا کند

شخصاً حتی دوست ندارم یک ریال از ناحیه خرید و فروش زمین و ساختمان و ... به دست بیاورم

می خواهم درگیر تولید و کارخانه و صنعت و ... بشوم

این قرار است که از این پس رویه من بشود

تولید هم نیاز به سخت کار کردن و دود چراغ خوردن و .... دارد

شاید در میانه راه به من بگویی که اگر همین زحمت را برای دلالی کشیده بودم

ده برابر در آورده بودم

اما دلالی متعلق به من نیست

خرید و فروش زمین و ملک متعلق به من نیست

در این حوزه‌ها من راحت نیستم نمی‌توانم نفس بکشم حتی اگر همه مردم درگیرش باشند

خواستی پولی به تو می دهم که بروی و انجامش بدهی

اما خواهش می کنم به رویکرد من احترام بگذار

من می‌خواهم شما را به رفاه برسانم

اما از این راه و این که سر سفره ما ده ها و صدها و هزاران نفر دیگر بنشینند

وگرنه همه دارند خرید و فروش سکه و طلا و ارز و زمین و ملک و ... می‌کنند

چه فایده؟

همه ما داریم از همین سوراخ گزیده می شویم

بدون این که کسی به فکر اقتصاد سالم مملکت باشد

عزیز دلم

اگر می خواهی شوهرت از کار کردن خودش لذت ببرد و تمام همتش را روی کار و بار خودش بگذارد

از من مخواه که به سمت و سوی دلالی و درآمدهای غیر تولیدی و غیرصنعتی بروم

من میلیاردر شدن را با تولید دوست دارم

چیزی که هم برکت دارد، هم مفید است برای جامعه من

هم باعث ارضای درونی من می شود

ممنونم عزیز دلم

که درک خواهی کرد

من به سمت تولید خواهم رفت و کارم را شروع خواهم کرد

چشم انداز من این است که بهترین ماشین های جهان را در ایران تولید کنم

می دانم که هنوز زود است

اما خوشم که می‌خواهم در این مسیر باشم و حتی در این مسیر بمیرم؛ حتی اگر به یک دهم این هدف‌ها هم نرسم.

 

 

----------------------------------------------------------------------

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۸ ، ۱۵:۳۳
عیسی محمدی

به عنوان یک نویسنده، رکورد نگارش روزانه من هشت هزار کلمه و در دو برهه، ده هزار کلمه بوده است. یعنی کلی خودم را کشتم و کلی اضافه‌کاری کردم و ...، در نتیجه موفق شدم به آن رکوردها برسم. اما رکورد معمول من هشت هزار کلمه است.

یک‌بار جمله‌ای را از کسی می‌خواندم که می‌گفت، این که مردم گام‌های طی شده را برای رسیدن به هدف می‌شمارند، نشان از یک زندگی ناموفق می‌دهد. خودش هم مثال زده بود که وقتی می‌خواسته تمرین شنا کند و مثلاً بیست و پنج دور شنا کند طول استخر را، تا پانزده دور می‌توانسته بشمارد، بعد از آن سرش را پایین می‌انداخته و فقط تمرین می‌کرده. نکته‌اش همین بود: سر را پایین انداختن و مدام تمرین کردن. به قول خودش، فقط باید وقتی متوجه بشوی به قله رسیده‌ای که واقعاً به آن رسیده باشی؛ یعنی یک دفعه سرت به دیوار بخورد مثلاً، بعد بیاوری بالا و ببینی که توی خود قله هستی. در این صورت است که نیاز داری سرت را بالا بیاوری. نه این‌که مدام گام‌هایت را بشماری و هی پایین را نگاه کنی و هی بالا و راه مانده را.

از کوهنوردها هم این را شنیده بودم که تازه‌کارها، نباید مدام بپرسند که چقدر از مسیر مانده است؛ چون مسیر به نظرشان طولانی‌تر خواهد بود.

این را توی دفترچه‌ام نوشته بودم. یک بار تصمیم گرفتم اجرایی‌اش کنم. همیشه از طریق واژه‌شمار ورد، می‌شمردم که چقدر مانده و ...

تا این‌که یک‌بار تصمیم گرفتم از اول صبح که رسیدم همین‌طور سرم را پایین بیندازم و فقط کار کنم و هیچ آماری نگیرم.

البته برای منی که همه چیزها را عددسنجی و رقم‌سنجی و اندازه‌سنجی می‌کردم، خیلی سخت بود. تا این‌که ساعت هفت عصر، که دیگر ساعت کاری‌ام تمام شده بود، همه نوشتنی‌های آن روزم را یک‌جا کپی کردم که ببینم چه دسته‌گلی به آب داده‌ام.

شده باد هشت هزار و پانصد کلمه؛ بدون هیچ فشار اضافه‌ای. در آن رکوردهای قبلی هشت و ده هزار کلمه، من کلی تحت فشار قرار گرفتم؛ ولی در این‌جا اکیداً. تازه اگر دو ساعت بیشتر این کار را ادامه می‌دادم، شاید به یازده هزار کلمه هم می‌رسیدم. 

باورم نمی‌شد که چطور به این رکورد رسیده‌ام.

یک‌بار هم که این قاعده را اجرایی کردم، به رکورد شش هزار و خرده‌ای کلمه در دوسوم ساعت کاری رسیدم. واقعاً برایم شگفت‌انگیز بود.

تنها نگرانی‌ام یک چیز بود:

نکند نتوانم این فرآیند روزانه را حفظ و دنبال کنم؟ نکند که استمرار نداشته باشد؟ نکند جرقه‌های کوچک روزانه و دفعه‌ای باشد؟

دیگر کاری به این چیزهایش ندارم.

اما سر را پایین انداختن و فقط کار کردن و وقتی متوجه به هدف رسیدن بشویم که واقعاً رسیده باشیم به صورت عینی و ملموس، واقعاً گاهی شگفت‌انگیز است.

 

----------------------------------------------------------------------

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۸ ، ۱۵:۰۳
عیسی محمدی

بین نوشته‌ها و رفرنس‌های قدیمی، این نوشته را از ویل دورانت، فیلسوف و متفکر بزرگ غربی پیدا کردم که در کتاب لذات فلسفه‌اش نگاشته بود. چون مربوط به روانشناسی بود آن را یادداشت کرده بودم. درباره خصوصیات یک مرد منفی. بد نیست با هم آن را بازخوانی کنیم. 

***

صاحب خوی منفی خود را حقیر می شمارد و با آنکه صفاتی را از شکل و قیافه و ذهنش بر می خیزد، می ستاید همیشه با ناشیگری متوجه ضعف جسمانی خویش است و به کارگران قوی و مردان کاری بلندبالا که مغرور از قدرت و سلامت خویش از کنار او می گذرند، به حسرت می نگرد. مرد منفی فاقد نیرو و قدرت کار است و برای انرژی، خون کافی در بدن ندارد.

 

سر میز غذا متوجه اش باش و ببین چگونه بی اشتهاست و چگونه در خوراک، وسواسی و مشکل پسند است. وقتی که گوشت می خورد، به فکر کشتارگاه است و ماهیگیری را قساوت می داند؛ از غذایش لذت نمی برد و با آن چنان ور می رود که گویی مرغی اولین بار کرمی را می بیند. پس از غذا انگشتانش را به دقت تمیز می کند و نگران است که مبادا برای پیشخدمت انعام کافی نگذارد. از اتاق چنان بیرون می رود که می خواهد کسی او را نبیند و حس می کند که همه متوجه او بوده اند.

 

اگر مردی را اولین بار ببیند، زیرچشمی او را ورانداز می کند و به همه جای او جز چشمانش می نگرد و مقاصد و قوای او را می سنجد. اگر شدت عمل به خرج دهد چون نقابی است بر روی کار کسی که می داند تسلیم خواهد شد. از اقدام و مسئولیت می ترسد و خواهان سکوت و آرامش و عزلت است. مطالعه را دوست دارد و مخصوصاً از داستان های خطر و اقدام و فلسفه های قدرت و اراده لذت می برد؛ مردان برتر و گاوچرانان امریکا را می ستاید و معتقد است که اگر مردم را عقلی به کمال بود رهبری او را گردن می نهادند. اگر کامیاب شود آن را به اعتبار قدرت خود می داند و اگر شکست بخورد خود را گناهکار نمی داند بلکه محیط یا مردم را مقصر می داند. یا از جرم ستاره و طالع می شمارد؛ به دنیا بدبین است و به نفس خود خوشبین.

 

با اینهمه ممکن است به جهت آن قدرت خیال نامحدودی که به علت محدودیت قوای جسمانی اش در او رو به افزایش است، شخصی بزرگی گردد. چون قدرت خیالش مانع و حایلی در برابر خود و در برابر ملاحظات خارجی نمی بیند آزاد است و می تواند در مناطق وسیعی از شعر و فلسفه پرواز کند و اگر گاه بتواند ساعتی خود را با شکیبایی به کار بپیوندد می تواند از این سرزمین های دور از دیده زیبایی های دلخواه و فلسفه های ایده آلیستی یا صور و اشکال جدیدی در هنر و ادب بیاورد. صاحب این خوی در بالاترین حد خود شاعری نابغه است و در پایین ترین حدش فقط یک روشنفکر است یعنی کسی که فقط فکر می کند و صاحبنظر نیست. هر چه تمدن وسعت می یابد و زندگی به طرز خستگی آوری پیچیده می گردد و برای بقا نیروی جسمانی کمتری لازم می گردد شهرهای بزرگ از این گونه اشخاص غوطه ور در اندیشه و فکر و خودخور پرتر می شود. اینها کسانی هستند که تخیل دون کیشوت و دستاوردهای هملت را دارند.

 

در چنین شخصی غرایز حرکت و عمل ناچیز و زبون است. از بازی و ورزش گریزان است و کارش فکر کردن و حرف زدن است. نحو و تجنیس می داند اما شنا نمی تواند. اگر بازی برود برای تماشاست زیر تماشا از بازی راحت تر است. انگیزه استراحت در او از همه چیز برتر است؛ تا سواری میسر است پیاده نمی رود و تا می تواند بنشیند نمی ایستد و تا خواب ممکن است بیدار نمی ماند. و به همین جهت نمی تواند خوب بخوابد؛ اعصابش خسته است اما شهوتش خسته نیست و چون قوایش صرف عمل نمی گردد و عواطف و انفعالاتش آنچه می خواهند نمی توانند از جسمش به دست آورند همیشه آرزومند و مشتاق می ماند. و هیچ گاه قرار و آرام ندارد.

 

ماهیت او گوشه گیری و کار نکردن است، از حقایق تلخ و تکالیف زندگی گریزان است و همواره در عالم رؤیاست و در آن عالم به پیروزی های زیاد نائل می گردد. خجلت، او را به خلوت راز می کشد و خلوت راز منتهی می شود به تقیه که خاصیت بیشتر مردان ضعیف است. اهل معاشرت است اما به این معنی که از خلوتگاه خود بیرون می آید و به اجتماعات و مجالس کوچکی که همدرد و هم ذوق اویند با ولع تمام از راه واکنش روی می آورد. وقتی در بهشت است که گوش شنوایی برای سخنان خود پیدا کند. کافه ها از این گونه اشخاص پر است. از آن روی اهل معاشرت است که سخت خواهان وجهه است. با ترس و شرم از عرف و عادت پیروی می کند و با آنکه از اشراف و نجبا نیست وجدانش دمکرات است. که درست انعکاس اخلاق و عادات مردم است. از طرف دیگر، مهربان و خوش قلب و سپاسگزار و وفادار و محترم است، سنگدل نیست و خشونت او کم است. در عشقبازی مایل به خروج از عادت است اما گناهانش خیلی کوچک است.

 

اما ضعف او بیشتر از آن جهت است که این انگیزه های او برای وصول به مقصدی که به زندگی اش وحدت و یکرنگی بخشد، همکاری نمی کند. با آنکه جویای راحتی است همیشه ناراحت است، با ناخرسندی از نقشه ای به نقشه دیگر می پردازد و از جایی به جای دیگر می رود. همانند کشتی ای است که لنگرگاه ندارد و متاعش رو به فساد است. او، اماده نظم و کوشش نیست و اگر چه گاهی با ناراحتی به کاری می پردازد، نمی تواند در وصول به مقصدش استقامت ورزد، زیرا آن را یکنواخت می بیند و دوست ندارد یا وسایل وصول به آن را دشوار می یابد. در نیت سختگیر و در عمل شل است. گاهی به هیجان هایی دچار می گردد که وانمود کننده قدرت است. ولی به زودی زایل می گردند و به هم می ریزند. هزاران آرزو دارد اما فاقد اراده است.

 

----------------------------------------------------------------------

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۸ ، ۱۴:۱۳
عیسی محمدی

درباره تلاش و پشتکار، البته جمله‌ها و توصیه‌های زیادی مطرح شده است. شما هم لابد شنیده‌اید. این جمله جیم ران به یادم می‌آید که:

در شگفتم هرچه بیشتر تلاش می‌کنم، خوش شانس‌تر هم می‌شوم. از چند ورزشکار بزرگ هم این جمله نقل شده که تلاش بیشتر، مساوی شانس بیشتر است.

اما آیا همه چیز در همین تلاش بیشتر خلاصه می‌شود؟

چرا بعضی‌ها تلاش می‌کنند، اما به جایی نمی‌رسند یا طوری که شایسته است نمی‌رسند؟

حقیقت این است که ما دو نوع تلاش داریم،

  • تلاش عملی و واقعی
  • تلاش ذهنی و ارتعاشی و غیرمادی

گاهی تلاش دوم است که خوب صورت نگرفته و در نتیجه باعث می‌شود تا ما به جایی نرسیم. درست مثل این می‌ماند که شما کلی تلاش کنید، ولی چون برنامه‌ریزی ضمیر ناخودآگاه شما ناقص است، راه به جایی نبرید؛ چنان‌چه آنتونی رابینز گفته قدرت انگاره‌ها و تجسم‌ها، ده برابر قدرت اراده ماست.

اما چطور می‌توانیم تلاش ارتعاشی و ذهنی را راه بیندازیم؟ در واقع شما باید چیزهای مفیدی از قانون جذب بدانید؛ این‌که قانون جذب چیست و قانون جذب پیشرفته چطور به ما کمک می‌کند.

 

  • باور

برایان تریسی می‌گوید هر چیزی که انتظار و باور داشته باشید، همان در زندگی شما پدیدار می‌شود. اما چطور چنین چیزی ممکن است؟ همه چیز به قانون جذب بر می‌گردد. به این‌که آفرینش و جهان از انرژی تشکیل شده و ما توسط همین ارتعاش‌هایی که از طریق باور و ایمان و ... ایجاد می‌کنیم، می‌توانیم در سطح همان موارد قرار بگیریم و آن‌ها را جذب نکنیم.

طبیعی است که طبق همین قواعد و قوانین، اگر شما مدام درگیر تفکرات منفی هم باشید، همین اتفاق برایتان خواهد افتاد. در واقع باید اشاره کنیم قانون جذب و قانون جذب پیشرفته، بی‌طرف است و صرفاً عمل می‌کند؛ درست مثل یک ماشین که فقط کار می‌کند، جدا از این‌که راننده‌اش چه کسی باشد؛ یک قدیس یا یک خلافکار.

در واقع شما باید باور قطعی داشته باشید و شکی هم به دلتان راه ندهید. وارن بافت، بزرگترین سرمایه‌گذار دنیا، می‌گوید که از دوران نوجوانی حتی یک ذره هم شک نداشته که روزی به شدت پولدار خواهد شد. شما نیاز به چنین یقینی دارید.

 

  • عشق

به تعبیر عرفان و همه مکتب‌های عرفانی، جهان را عشق به هم پیونده داده است و آفرینش را، عشق به هم متصل و یکپارچه کرده. وقتی عشق این همه در جهان فراوان است و بی‌مرز و بی‌پایان، پس چرا شما از آن بی‌بهره باشید؟ پس چرا این همه آدم در جستجوی عشق‌اند؟ چرا عشق، علی‌رغم این همه ادعا، هنوز این همه کم و نادر است؟ چرا آن را نداریم یا نمی‌توانیم آن را، در صورتی که داشته باشیم، با دیگران به اشتراک بگذاریم؟

قانون جذب عشق، به ما یاد می‌دهد که با روش‌های خاص عاشقانه، می‌توانیم عشق را در زندگی‌مان جاری کنیم.

 

  • توکل

شاید بهتر باشد بگوییم که مهمترین بخش قانون جذب و قواعد مرتبط با آن، توکل به خداست. در طول تاریخ می‌بینیم که انسان‌هایی که توکل به خدا دارند، چقدر شجاع‌تر و خوش شانس‌تر هستند و راحت‌تر به خواسته‌های خود می‌رسند. این میزان از توکل به خدا، به عنوان یگانه قدرت حاضر و اثربخش در جهان، می‌تواند منجر به تولید و ایجاد آرامش و اعتماد به نفس بی‌نظیری هم بشود. بعضی آدم‌ها وقتی پشت‌شان به یک آدم قوی‌تر یا یک شرکت و سیستم و خاندان قوی‌تر گرم باشد، اعتماد به نفس بیشتری پیدا می‌کنند. حالا تصور کنید یک فرد، اگر به قدرت خداوندی پشت‌گرم باشد، چه اعتماد به نفسی پیدا خواهد کرد!

***

من به مجموعه این موارد، تلاش‌های ذهنی و ارتعاشی می‌گویم. مهم است که این تلاش‌ها را هم در کنار تلاش‌های عینی و واقعی داشته باشید تا نتیجه بهتری بگیرید. در واقع دو بال یک پرنده هستند؛ آیا پرنده‌ای را دیده‌اید که با یک بال، به خوبی پرواز کند؟

 

 

 

----------------------------------------------------------------------

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۸ ، ۱۴:۳۰
عیسی محمدی

باید اسم آن دستگاه جک‌پات باشد. فکر می‌کنم در بازی‌های شرطی و شانسی کاربرد دارد. جایی از یک پوکرباز می‌خواندم که یک پوکرباز حرفه‌ای، شبیه دستگاه جک‌پات است؛ احساس در او نیست و همه چیز محاسبات است و محاسبات و احتمالات و باز هم محاسبات. این به نظرم ایده جالبی می‌تواند باشد؛ این‌که در زندگی خودتان، احساسات را در این جور وقت‌ها کنار بگذارید. البته احساسات خوب‌اند، اما در زمان و مکان و موقعیت مناسب خود؛ نه در جایی که نیاز به موفقیت دارید.

سان تزو، استراتژیست بزرگ چین باستان، اشاره می‌کند که بله، موفقیت در جنگ، نتیجه محاسبات فراوان است. کسی می‌برد که محاسبات فراوان صورت می‌دهد و کسی شکست می‌خورد که کمترین محاسبات را داشته و دارد. باید هر چیزی را محاسبه کنیم، بدون دخالت دادن احساسات و عواطف اضافه بر سازمان.

حقیقت این است که در این جا، بروز احساسات و عواطف،‌ کارکرد ذهن و هوش را تضعیف می‌کند. در نتیجه کارکرد ذهنی‌مان و کارکرد فکری و تصمیم‌گیری‌مان کمتر و کمتر می‌شود. به قول موساشی، شمشیر زن بزرگ ژاپنی، یک شمشیرزن و مبارز، بدون عصبانیت مبارزه می‌کند؛ که به تعبیر خودمان همان بدون احساسات وارد عمل شدن است.

به یاد داشته باشیم که هر چیزی را و هر امکانی را باید محاسبه کنیم و جایی برای غافلگیری نگذاریم. باید که همه چیز را در نهایت محکم‌کاری انجام بدهیم. چیزی نباید به احتمالات و شایدها و قضا و قدر و ان‌شاء الله و ماشاء الله سپرده شود. موقع برنامه‌ریزی و عمل، باید طوری عمل کنید که انگار جز شما و کارها و برنامه‌هایتان، هیچ متغیر اثرگذار دیگری وجود ندارد.

حتی اگر خدا هم بخواهد لطفی کند، قطعاً این لطف شامل حال بندگان بی‌فکر و تنبلش نخواهد شد؛ خداوند تنبل‌ها را دوست ندارد، حتی اگر مومن باشند.

پس موفقیت بزرگ، در سایه محاسبات دقیق بزرگ است و شکست، نتیجه محاسبات ضعیف و اندک و بی‌بنیه.

 

----------------------------------------------------------------------

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۸ ، ۱۶:۴۰
عیسی محمدی

در روزگار نوجوانی و جوانی که بسکتبال تمرین می‌کردم، یکی از همکلاسی‌های ما نیز با ما تمرین می‌کرد. کلاً چند نفر بودیم که زمین و زمان را به هم می‌ریختیم و این‌قدر پیش ناظم مدرسه می‌رفتیم که توپ بسکتبال بگیریم، که نمره‌ انضباط‌مان را همیشه کم می‌کرد.

این هم‌کلاسی‌مان، از نظر ژنتیکی بنیه خیلی قوی داشت. می‌گفت از روزگار کودکی، به او روزانه یک لیتر شیر و 250 گرم گوشت می‌دادند. چون اصالتاً اجدادش به قفقاز بر می‌گشتند، از نظر ژنتیک نیز قوی بود. طوری بود که وقتی طرف ما می‌آمد، عملاً نمی‌توانستیم دفاع کنیم. چرا؟ چون یا باید با او برخورد می‌کردیم،‌ یا از سر راهش کنار می‌رفتیم. ما هم ترجیح می‌دادیم کنار برویم، چون چند باری که خواستیم دفاع کرده و سد راهش بشویم، کلاً به اطراف پرت شدیم و صدمه دیدیم. الببته چندان قوی‌هیکل هم نبود، ولی به هر حال قوی‌بنیه بود.

توی دنیای فوتبال نیز از این دست آدم‌ها داریم. اشتباه نکنم پل گاسکوئین عضو تیم ملی فوتبال انگستان نیز چنین موجودی بود. یعنی به قدری قوی‌هیکل و قوی‌بنیه بود که وقتی جلو می‌رفت، کسی نمی‌توانست حریفش بشود. او را حتی با خطا هم نمی‌توانستند متوقف کنند.

کل ماجرای یادداشت من این است:

چنان باش که حتی با خطا هم نتوانند متوقف‌ات کنند. به همین راحتی.

به این منظور، باید به شدت قوی شوید و مصمم و هیچ تردیدی نداشته باشید. یک انسان بی‌تردید،‌ می‌تواند چند انسان مردد را کنار بزند.

بله، این روزها خیلی‌ مشکلات داریم. اما شما چه کار می‌کنید؟ به نظرم سعی کنید چنان باشید که وقتی به پیش می‌روید، حتی با خطا هم نتوانند متوقف‌تان کنند. یعنی نقشه و برنامه و بنیه و قدرت و اطلاعات و تمرکز و دیگر عادت‌های شما باید به گونه‌ای باشد که دیگران نتوانند شما را حتی با خطا هم کنترل کنند. چنین وضعیتی باید داشته باشید.

 

----------------------------------------------------------------------

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۸ ، ۱۵:۴۳
عیسی محمدی

از شما خواننده محترم سئوالی دارم:

بهترین فرمول موفقیت که تا حالا برای شما جواب داده

چی بوده؟

چیزی که جواب داده

نه چیزی که توی کتاب‌ها و سمینارها دیده‌اید

منتظرم

نظرتان را بگویید تا من و دیگران استفاده کنیم

 

----------------------------------------------------------------------

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۸ ، ۲۰:۰۸
عیسی محمدی

آیت‌الله جعفر سبحانی نگاه جالبی به تمرکز دارد. معتقد است که تمرکز، نقش اهرم را بازی می‌کند. شما وقتی بار سنگینی داشته باشید و نتوانید بلندش کنید، با یک میله و یک تکیه‌گاه، می‌توانید تا چندین و ده‌ها برابر وزن خودتان را بلند کنید. این، خاصیت اهرم است. تمرکز نیز،‌ به شما امکان می‌دهد که مشکلات و پروژه‌ها و کارهایی ده‌ها و حتی صدها برابری را به نتیجه برسانید.

تمرکز، یعنی بیشترین نیروی شما صرف مسائل اولیه شده و کمترین نیروی شما صرف مسائل حاشیه‌ای و ثانویه شود. تمرکز، یعنی وقتی که دارید توی جاده هدف‌تان می‌روید، جاذبه‌های جاده مدام حواس شما را پرت نکنند.

اما چه چیزهایی باعث می‌شود تمرکز کنیم یا بدانیم که باید روی چه چیزهایی تمرکز کنیم؟

به چند مورد اشاره می‌کنیم، مواردی که باعث ایجاد تمرکز می‌شوند یا روشن می‌کنند تمرکز از کجا می‌آید و چگونه است و ...،

  • چرا به من حقوق می‌دهند؟ اگر در محل کارتان این سئوال را از خودتان بپرسید، درک خواهید کرد که باید بیشتر روی چه چیزهایی تمرکز کنید.
  • چه کارها و وظایفی هستند که فقط و فقط من باید انجام دهم؟ طبیعی است کسی به جای شما موفق نخواهد شد، نان زن و بچه‌تان را نخواهد داد، کار نخواهد کرد، صرفه‌جویی نخواهد داشت و ... . این‌ها مواردی هستند که خودتان باید برخاسته و انجام‌شان بدهید.
  • آینده دلخواه‌تان را بسازید؛ البته توی ذهن‌تان. وقتی این آینده دلخواه را بسازید، الان هم مشخص است که باید چه کارهایی بکنید تا به آن برسید.
  • ارزش‌های خودتان را هم بشناسید.
  • از قانون بیست به هشتاد پارتو هم استفاده کنید. کدام بیست درصد کارها و حوزه‌ها و عادت‌های شما هستند که بیشترین نتایج را به شما می‌دهند.
  • چه چیزهایی دارد ضرب‌الاجلش می‌رسد؛ سررسیدش می‌رسد.
  • چه هدف‌هایی دارید؟
  • و ...

چنین رویکردهایی، می‌توانند حوزه‌های کلیدی که باید تمرکز کنید را روشن کنند.

مثلاً در تجارت، فروش و بازاریابی و سوددهی حرف اول را می‌زند. در ورزش، گرفتن نتیجه و مدال کسب کردن و پیروزی. در خانواده، بیشترین حضور و شام خوردن با خانواده و به سفر رفتن با آن‌ها و صحبت. به همین ترتیب در حوزه‌های دیگر هم چنین است.

فقط این که به یاد داشته باشید،

تمرکز می‌تواند نقش اهرم را بازی کند؛ این ایا برانگیزاننده نیست؟

 

----------------------------------------------------------------------

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۸ ، ۱۷:۱۵
عیسی محمدی

این‌ها را در کتاب بزرگان علم موفقیت دیدم

برای خودم در گوشه‌ای نوشتم

متعلق به برایان تریسی است

گفتم شاید که به کار شما هم بیاید و چرا پیش خودم نگهش دارم؟

به قلم خود تریسی است.

 

  • من سه شعار برای برایان تریسی در نظر گرفته‌ام
  • هر چه سریع‌تر دست به کار شو. انجامش بده و هرگز تسلیم نشو.
  • من همواره کارهایم را از روی فهرست انجام می‌دهم. هر کاری را که باید انجام دهم از شب قبل نوشته و اولویت‌ها را نیز مشخص می‌کنم. صبح روز بعد اول آن کاری را می‌کنم که از همه مهمتر است.
  • در طول روز بی‌وقفه کار می‌کنم. سعی می‌کنم حتی یک دقیقه از وقت خود را هدر ندهم. نتیجه این‌که در طول یک روز، موفق به انجام کارهای بی‌شماری می‌شوم. در مقایسه با کسانی که تجارتی مثل من دارند، بیشترین تعداد کتاب، نوارهای صوتی آموزشی و برنامه‌های تصویری آموزشی را در طول سال ارائه می‌دهم. در بیست سال گذشته،‌ بیش از دو میلیون نفر را در سراسر جهان از طریق سخنرانی‌ها و کارگاه‌هایی که داشته‌ام، مورد خطاب قرار داده‌ام.
  • همواره کلید موفقیت این بوده است: از متخصصین بیاموزید. باید پی ببرید که افراد موفق چه کارهایی انجام می‌دهند.

 

----------------------------------------------------------------------

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۸ ، ۱۴:۴۴
عیسی محمدی

در توئیتر، مطلبی از کسی خواندم که خیلی روی من اثر گذاشت. نوشته بود که بشر، قطب‌نما را زودتر از ساعت اختراع کرده؛ یعنی که جهت مهمتر از زمان است.

نکته خیلی مهمی است، دقت دارید؟ بیشتر افرادی که دارند به سختی کار و تلاش می‌کنند ولی به جایی نمی‌رسند، به این سبب است که جهت را گم کرده و دارند برعکس می‌روند یا این‌که دست‌کم به سمت مقصدی که در نظر گرفته‌اند، نمی‌روند.

طرف روزی دو، سه ساعت کتاب می‌خواند، کلی کلاس می‌رود و ...، اما جهت مشخصی برای این کارهایش ندارد. خب، از این‌ها چه استفاده می‌خواهی ببری؟ بعدش به کجا می‌خواهی برسی؟ پله اول، پله دوم،‌پله دهم و پله چهلم چیست؟ آیا همه این‌ها در همان جهت بزرگ و کلی و اصلی شماست یا این‌که هر چیزی دست داد، انجامش می‌دهید و می‌خوانید و ...؟

جیم ران می‌گوید روش انجام کار مهمت از خود آن کار است؛ مهم است که کتاب بخوانید،‌ روش مطالعه و چه کتاب‌هایی خواندن و چه استفاده‌ای از آن‌ها کردن و مسیری که کتاب‌ها در آن خوانده می‌شوند و چشم‌انداز این کار، بسیار مهمتر است.

بیایید ببینیم در زندگی‌مان داریم چه کار می‌کنیم، در چه جهتی، آیا جهت کارهایمان درست و در یک مسیر است و ... . آیا جهت خودتان را با فرض‌های درستی تبیین کرده‌اید؟ اگر در جهت درستی باشید و فقط دو عامل مداومت و کار معمولی را هم داشته باشید، موفقیت تضمین شده است. اما اگر جهت شما نادرست باشد، خداوندگار تلاش و کوشش هم باشید، راه به جایی نخواهید برد.

 

-----------------------------------------------------------------------------

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۸ ، ۱۶:۲۸
    عیسی محمدی

    فرانسیس سیلز در جایی می‌گوید، آرزو نکن چیزی به جز آن‌چه هستی باشی، سعی کن در هر چه هستی کامل باشی. به زبان خودمانی‌تر، می‌شود این‌که:

    همان چیزهایی را که داری، چاق کن.

    یک لحظه بنشینید و به این فکر کنید اگر در چیزهایی که هستیم کامل و بی‌نقص عمل کنیم، چه اتفاقی خواهد افتاد.

    من به در چند مرحله، به شما خواهم گفت که چه اتفاقی خواهد افتاد:

    1. اول این‌که اعتماد به نفس شما زیاد خواهد شد و اثر موجی این کار در دیگر جنبه‌های زندگی‌تان هم نمود خواهد داشت.
    2. دوم این‌که به قول جیم ران، موفقیت جذب کردنی است، نه دنبال کردنی. یعنی شما برای بیشتر داشتن،‌ باید بیشتر باشید؛  بیشتر منظم باشید و بیشتر پشتکار داشته باشید و بیشتر کار کنید و بیشتر و بیشتر و ... . وقتی چنین باشد، موفقیت ناخودآگاه جذب شما می‌شود. پس اگر در چیزی که هستید کامل بشوید، موفقیت خود به خود جذب شما می‌شود.
    3. در این صورت وضعیت موجود شما هم بهتر خواهد شد. یعنی از نظر روانی اعتماد به نفس و عزت نفس بیشتری پیدا خواهید کرد. از نظر مالی وضع‌تان بهتر خواهد شد. از نظر رتبه به سمت‌های بالاتر خواهید رسید. فروش‌تان بیشتر خواهد شد و ... در این صورت، شما آماده جهش به موفقیت‌های بالاتر هم می‌شوید.
    4. وقتی شما فقط چیزهای را که دارید چاق می‌کنید، دیگر خبری از حسادت به دیگران نیست. وقتی حسادت نیست، نیروی روانی شما بالاتر رفته و با شدت و تمرکز بیشتری کار می‌کنید. وقتی چنین باشد، باز هم به موفقیت‌های بیشتری خواهید رسید. در واقع بخش اعظم موفقیت در جنگ‌ها را،‌ به قول ناپلئون بناپارت سه‌چهارم آن را، روحیه تشکیل می‌دهد. به احتمال زیاد در کار و زندگی و ... نیز چنین است. در این صورت روحیه شما قوی‌تر شده و به موفقیت‌های بیشتری خواهید شد.
    5. در نهایت این‌که، به قول حافظ «دولت آن است که بی خون دل آید به کنار/ ورنه با سعی و عمل باغ جنان این همه نیست.» یعنی شما با خیال راحت‌تر و زحمت کمتر به موفقیت می‌رسید؛ بدون خودخوری و کار زیاد و ... . اصلاً به این ترتیب، در مسیر موفقیت قرار می‌گیرید؛ در مسیر طبیعی موفقیت.

    -----------------------------------------------------------------------------

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۸ ، ۱۶:۳۲
    عیسی محمدی

    در کنار مطالعه نوشته‌های موفقیتی

    عیسی محمدی

    منت بر سر من بگذارید

    نگاهی به پاره‌های شاعری‌ام نیز بیندازید

    به این منظور

    به بلاگ

    آینه‌های بی‌نوا

    سری بزنید

    در ضمن بخش‌هایی از آخرین اشعار و نظرگاه‌هایم را نیز

    در توئیتر و به آدرس

     

    @eesa_mohammadi

    به اشتراک می‌گذارم

     

    شاد زی و مهر افزون

     

    heartheartheartheartheart

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۸ ، ۱۶:۲۷
    عیسی محمدی

    هیچ می‌دانید که چهره‌های موفق و بزرگ و مشهور و پولدار و کسانی که به قله رشته خودشان رسیده‌اند، با شما هیچ فرقی نداشته و ندارند؟

    همه فرق، به اندازه یک لبه تیغ است. شما هم بیست و چهار ساعت وقت دارید، آن‌ها هم. شما هم هفت هشت می‌خوابید، آن‌ها هم. شما هم شام و ناهار می‌خورید، آن‌ها نیز. پس مشکل کجاست که آن‌ها هزاران برابر شما شهرت و اعتبار و ثروت و موفقیت و محبوبیت کسب کرده‌اند؟

    یک نکته خیلی ساده: یک نظم ساده روزانه. مثللاً یک ساعت یا دو ساعت مطالعه متمرکز، یک تمرین دو ساته روزانه، یک ساعت اول روز و یک ساعت آخر روز را بیشتر کار کردن و ... . البته این نظم‌های ساده کوچک روزانه در نگاه اول باعث و بانی هیچ اتفاقی نمی‌شوند.

    پس چطور به این همه موفقیت می‌رسند؟

    خیلی ساده، نتیجه نهایی، محصول ضرب دو عامل نظم‌های ساده روزانه و طول زمان است. یعنی این نظم‌های ساده زمان، در طول زمان است که باعث بروز این تفاوت‌های عظیم و موفقیت‌های بزرگ می‌شود.

    به عبارت دیگر،

    در موفقیت استمرار و تداوم عمل، بسیار بسیار بسیار مهمتر از شدت عمل است.

    به قول یک پوکرباز معروف ایرانی که در اروپا بهترین است،

    شما نتیجه‌اش را در پایان روز و هفته نمی‌بینید، اما در پایان سال چرا.

    پس شما هم باید نظم‌های ساده روزانه‌تان را تعیین کرده و آن‌ها را ضرب در یک، دو، سه و حتی ده، پانزده بیست سال کنید. در این صورت است که تفاوت‌های وحشتناک بین شما و دیگران اتفاق می‌افتد.

     

    -----------------------------------------------------------------------------

     

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۸ ، ۱۳:۳۶
    عیسی محمدی