موفقیت جدی

فلسفه موفقیت؛ برای دست‌یابی به دستاوردهای بیشتر و زندگی بهتر

موفقیت جدی

فلسفه موفقیت؛ برای دست‌یابی به دستاوردهای بیشتر و زندگی بهتر

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

روزی، اندازه لیاقته، نه اشتها...

سه شنبه, ۷ مهر ۱۳۹۴، ۰۱:۱۳ ب.ظ

این هم، بخشی از مقاله ای بود که برای مجله موفقیت نوشته بودم؛ مدت ها پیش. دیدم ارزش بازنشر دوباره را دارد.

***

گاهی وقت ها آدم، دیالوگ ها و جمله هایی می شنود که برای او، نقش یک برنامه کاربردی را بازی می کنند

روزی، به لیاقت است، نه اشتها

 

1.       

"روزی به اندازه لیاقته، نه به اندازه اشتها."

"لیاقت رو باید به دست آورد، مثل روزی نیست که بهت بدن."

این دو تا دیالوگ را، توی یکی از همین سریال های ماه رمضان شنیدم. یعنی اصلا اهل سریال نگاه کردن هم  نبودم، اما وقتی که توی کلینیکی، منتظر نشسته بودم، دیدم دارد این سریال را پخش می کند و این دیالوگ ها هم توی سریال  رد و بدل شد و من هم سریع توی موبایلم نوشتم.

جمله اول این دو تا دیالوگ، دغدغه سال های من بود. همیشه از خودم می پرسیدم که روزی را، چطور می توان و می شود زیاد کرد؟ آیا همین که قصد کنیم و تصمیمش را بگیریم، کافی است؟ یا باید کارهای دیگری هم انجام  بدهیم؟ نسبت تلقین و عمل چه جوری است در این قضیه؟

باید بگویم که همین دیالوگ ساده، واقعا به دردم خورد. و این مساله را، تا حدود زیادی برایم حل کرد. البته جملاتی نزدیک به همین دیالوگ را هم از جیم ران، مربی بزرگ موفق و استاد کسانی چون آنتونی رابینز و برایان تریسی و ...، شنیده بودم. در آنجا هم ران، گفته بود که باید روی شخصیت خودتان کار کنید تا موفقیت جذب شود؛ و البته این را هم اشاره کرده بود که موفقیت، امری دنبال کردنی نیست، که امری جذب کردنی است.

اگر همین دیالوگ را، به عنوان یک جمله در ذهن مان تکرار کرده و سبک و سنگین کنیم، می تواند تبدیل به یک باور زیبا شود. وقتی هم که تبدیل به یک باور زیبا شد، آن وقت است  که دیگر، غر نمی زنیم و زمین و زمان را ناله و نفرین نمی کنیم و سریع، می رویم سروقت این که لیاقت خودمان را در زندگی افزایش دهیم.

 

2.       

حالا همه کسانی که واقعا روزی و درآمد بالایی دارند، لیاقت بالایی هم دارند؟ از شما چه پنهان، وقتی داشتم این بحث ها را توی ذهنم می کردم، این سئوال هم به مغزم خطور  کرد. و دوباره این آموزه های جیم ران و برایان تریسی بود که معما را برایم حل کرد. تریسی، قانونی دارد به نام قانون علت و معلول. البته قانون معروفی است و کاشفش او نیست؛ تنها برای زیرسازی آموزه های خودش، از آن استفاده کرده است. این قانون، می گوید هر معلولی، علتی دارد. معلول یعنی چی؟ یعنی  هر اتفاقی که دارد می افتد. من توی امتحان رد یا  قبول می شود، مدال طلای المپیک می گیرم یا نمی گیرم، می توانم خانه ای که دوستش می دارم را بخرم یا نخرم، کار مناسبم را پیدا می کنم یا نمی کنم، همه این ها، اتفاق ها و معلول هایی  است که وجود دارند. در نتیجه، همه این اتفاق ها و معلول ها هم، علت هایی دارند. وقتی که من قهرمان المپیک می شوم و طلا می گیرم، علتش این است که خیلی تمرین کرده ام، منظم بوده ام، دیسیپلین خاصی را رعایت کرده ام و ...، اگر هم کار مناسبم را پیدا نکرده ام، یعنی مهارت  اجتماعی و شغلی مورد نیاز را، به اندازه کافی کسب نکرده ام. او می گوید  که چیزی در دنیا، همین جوری اتفاق نمی افتد و حتما علتی دارد؛ بنابراین موفقیت هم همین جوری اتفاق نمی افتد و علتی دارد.

 

3.       

اگر روزی کسی زیاد باشد، اگر قسمت و نصیب او از مال دنیا زیاد باشد، بنابراین باید علت قابل قبولی داشته باشد. ما درباره لیاقت حرف زدیم. لیاقت را در خور بودن، شایستگی و سزاواری تعریف کرده اند. اگر روزی را هم نصیب هر شخصی از مال دنیا تعریف کنیم، پس چندان هم نباید  تعجب کنیم اگر اشخاصی هم وجود داشته باشند که نصیب شان از مال دنیا زیاد باشد، چرا که سزاواری  شان به  اندازه قابل توجهی است. اما هیچ کدام از این تعریف ها، جهت لیاقت و این سزاواری را مشخص نمی کند.

یعنی چه؟ یعنی شما دونده استقامت هستید و به شدت و با قدرت تمام دارید می دوید. آیا شما موفق خواهید شد؟ بستگی به این دارد که پیست مسابقه و مسیر رقابت را درست طی بکنید یا  نه؛ و اینها، یعنی جهت شما. اگر شما  پیست را برعکس بدوید، حتی اگر با بیشترین استقامت و قدرت بدنی هم بدوید، به هیچ  کجا  نخواهید  رسید.

 

4.       

کسانی که نصیب شان از مال دنیا زیاد است، ولی می بینیم که آدم های درست و حسابی ای نیستند، سزاواری این مال و نصیب را داشته اند. یعنی روی هم رفته، یک  صفت خاصی در آنها بوده که همین عادت و ویژگی، موجب جمع شدن ثروت در اطراف آنها شده است؛ و این، قانون جهان است که دارایی  هایش را، تقدیم کسانی می کند که عادت های خاص مورد نیاز را داشته باشند. کسی که حواسش به  بازار سرمایه  گذاری هست و فرصت های مناسب را گیر می آورد، البته سزاواری کسب ثروت را دارد، طبق قانون علت و معلول. اما امکان این وجود دارد که جهت ثروت اندوزی او، جهت مناسبی نباشد و این ثروت را، در راه نادرستی خرج  کند.

من یکی که با چنین استدلالی، موفق شدم دیالوگ اولیه را حلاجی و سبک و سنگین کنم. جمله "روزی به لیاقته، نه به اشتها" را اگر جزو باورهای طلایی خودمان کنیم، بدون شک جزو باورهای حرکت آفرین ما خواهد شد؛ باوری که با نشستن و تنبلی و باد هوا خوردن و خیالبافی محض، هیچ رابطه ای نخواهد داشت.

 

5.       

و حتی پیشنهاد من، این است برای خودتان، یک برنامه لیاقت افزایی هم طراحی کنید تا نتیجه چنین برنامه ای، افزایش روزی شما باشد. برنامه لیاقت افزایی یعنی چه؟ یعنی در حوزه کسب و کار و  حتی حوزه های زناشویی و ارتباطات اجتماعی و تحصیلی هم، دنبال  برنامه و اجرای برنامه ای باشید که شما لایق این امر می کند که موفقیت را در این حوزه به دست آورید.

لابد تا حالا این ضرب المثل معروف را هم شنیده ای که "خلایق، هر چه  لایق"، نه؟ شاید این ضرب المثل را هم بتوان به عنوان جمله ای جمع و جور کننده این بحث به کار بود. بالاخره کلمه لایق و لیاقت، از یک خانواده هستند و قدیمی های خودمان، چه زیباترین همه این حرف های مرا، در سه جمله  جمع کرده اند و خلاص.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی