موفقیت جدی

فلسفه موفقیت؛ برای دست‌یابی به دستاوردهای بیشتر و زندگی بهتر

موفقیت جدی

فلسفه موفقیت؛ برای دست‌یابی به دستاوردهای بیشتر و زندگی بهتر

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

درباره اهرم های موفقیت بیشتر بدانید

پنجشنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۰۱ ب.ظ

این نوشته، جزو یادداشت های پراکنده ام برای مجله موفقیت بوده است. قصد دارم از این پس، این یادداشت ها را اینجا نیز بازنشر بدهم.

***

گروه و سازمان، همان قدر که می تواند برای فردیت انسان ها مخرب باشد، می توانند به عنوان اهرم های موفقیت نیز به کار روند

اهرم دسته جمعی

 

 

1

آنتونی رابینز در بخشی از تعلیمات خود، به ماجرای اهرم و کاربرد آن در موفقیت اشاره می کند. البته شما بهتر از من می دانید که از اهرم ها، برای جابه جایی جسم های سنگینی که با دست های خالی نمی توان جابه جای شان کرد، استفاده می کنند. اهرم ها، در ساده ترین شکل خود، میله هایی فلزی هستند که یک سرشان، زیر جسمی بزرگ و سنگین که باید تکان بخورد، قرار می گیرد و سر دیگرش، البته آزاد است. این اهرم ها، روی سنگ یا شیء دیگری که کوچکتر است، قرار می گیرند و به این ترتیب، نوعی الاکلنگ تشکیل می دهد و قدرتی چند برابر به استفاده کننده از آن می دهد.

تونی می گوید که در زندگی هم، می توان از اهرم هایی استفاده کرد و زودتر به موفقیت رسید. یعنی چه؟ ساده ترش یعنی اینکه شما توی خانه تان نشسته اید و حال و حوصله تکان خوردن ندارید. اما همین که یکی از اعضای خانواده که دوستش می دارید، درخواستی از شما دارد (مثلا برادرزاده شیرین زبان تان یا یک کودک بامزه فامیل)، سریع از جای خودتان پریده و می روید که درخواستش را عملی کنید. این، در حالی است که اگر قرار بود برای عملی کردن به خواسته خودتان کاری بکنید، همین جور راحت، در گوشه ای می نشستید و لم می دادید و عین خیال تان هم نبود.

 

2

این، قدرت اهرم است. اهرم، یعنی کسانی یا چیزهایی که برای شما اهمیت دارند و به خاطر آنها، حاضرید هر کاری بکنید. گاهی افراد، برای اینکه آسایش خاطر کسانی را که دوست شان می دارند، فراهم کنند، می روند و به موفقیت می رسند؛ در حالی که اگر دست خودشان بود، صد سال دیگر هم به این موفقیت نمی رسیدند. به همین راحتی! پس اهرم ما، کسانی یا چیزهایی هستند که قدرت حرکت دادن به شما را دارند. طبیعی است که هر کسی، یک دو جین از این اهرم ما، توی زندگی اش دارد، فقط کافی است تکانی به خودش داده و پی یافتن و جستن آنها برود.

 

3

معمولا در بیشتر متن ها و آموزه ها، تکیه بر این می شود که جمع و جمع گرایی، قاتل فرد و فردگرایی ها هستند و به همین دلیل، باید از جمع گرایی های افراطی جلوگیری کرد. نگاه چندان جالبی به گروه و سازمان و کار سازمانی و ... وجود ندارد. با این که ما ایرانی ها، موجوداتی اخلاقی و اجتماعی هستیم، اما کمتر پیش آمده که به گروه و سازمان و تیم و ...، روی خوش نشان داده باشیم. این مساله را، در موفقیت رشته های فردی چون کشتی و کاراته و ووشو و ... می توان مشاهده کرد؛ و در عدم موفقیت تیم های جمعی مان، به صورت کمتر. البته موفقیت تیم های والیبال و بسکتبال در سال های اخیر، می تواند از این بابت، امیدوارکننده باشد.

ماجرای فردگرایی و طغیان فرد علیه گروه و سازمان نیز، از همین جا شروع می شود. بیشتر آدم های اطراف ما، معمولا فردگرایی و تنهایی و وابسته نبودن یک نفر به دیگران و گروه ها را نوعی ارزش به حساب می آورند و به چنین آدم هایی، با دیده غبطه نگاه می کنند.

 

4

آنها که فکر می کنند دیگران، نفعی برای آدم ندارند، به فردگرایی افراطی دچار می شوند و کارشان ساخته است. آنهایی هم که فکر می کنند فرد، هیچ وزنی ندارد و هر چه هست، گروه و سازمان است، وضعیت شان چندان امیدوارکننده نیست. قصد ندارم در این باره مفصل صحبت کنم. تنها این نکته را ناگفته نمی گذارم که در حال حاضر، اساسا رشته ای به نام روانشناسی اجتماعی شکل گرفته است که به صورت اختصاصی روی چنین موضوعی کار می کند.

از نظر روانشناسان اجتماعی، هم گروه روی فرد اثر می گذارد، هم فرد روی گروه تاثیر می گذارد. تاثیر گروه روی فرد، از راه اجتماعی شدن آدم ها صورت می گیرد. تاثیر فرد روی گروه هم، از راه و دریچه رهبری و مدیریت صورت می گیرد. حالا من قصد ندارم این بحث ها را باز کنم که این رشته، سر دراز دارد.

تنها چیزی که لازم دارم از این بحث برداشت کنم تا به کار یادداشت های پراکنده این شماره ام بیاید، همین تاثیر دو طرفه است. آدم ها، از گروه ها و سازمان ها تاثیر می گیرند؛ به واسطه اجتماعی شدن و درونی کردن ارزش هایی که گروه ها و سازمان ها قائل به آنها هستند. آدم ها هم روی گروه های تاثیر می گذارند؛ به واسطه رسیدن به جایگاه رهبری و اقناع دیگران و برخوردار شدن از قدرت نفوذ اجتماعی در دیگران.

 

5

اهرم را که یادتان هست؟ می خواهم در اینجا به این نکته برسم که گاهی همین گروه ها و سازمان ها، نقش اهرم را برای افراد بازی می کنند که با استفاده از آنها، می توان وزنه های قابل توجهی را جابه جا کرده و کارهایی بزرگ را به سرانجام رساند. کارهایی که اگر فرد، قرار بود تنهایی به انجام شان اقدام کند، احتمالا تنبلی ذاتی اش، باعث به بن بست رسیدن آنها می شد.

وقتی که آدم ها کنار هم قرار می گیرند و هدف مشترکی را دنبال می کنند، با پدیده افزایش سطح انرژی روبه رو می شویم. این اتفاق را، در جریان عبادت های دسته جمعی به وضوح مشاهده می کنیم. البته این اتفاق، به صورت منفی هم می افتد که آن را، در سوء استفاده برخی از کارفرمایان جهان اقتصاد از کارگران می بینیم که با استفاده دسته جمعی از آنها، سرعت کارها را چند برابر می کنند و محصولات تولیدی شان را، افزایش می دهند.

خب، که چی؟ شما دوست دارید تنها باشید، دوست دارید گروه محدودتان نکند، دوست دارید هدف های شخصی تان را دنبال کنید یا هر چیز دیگر. اما چرا به جای فرار کردن از گروه و سازمان، برای موفقیت شخصی خودمان، از همین گروه و سازمان استفاده نکنیم؟ کدام اهرم؟ اهرمی به نام گروه. تا حالا دقت کرده اید که گردش های دسته جمعی، چه روحیه ای به آدم می دهند، یا برخی از نشست های خانوادگی و چیزهایی شبیه به این؟ آدم ها وقتی که در گروه قرار می گیرند و بین آدم هایی که شبیه خودشان هستند و هدف ها و سطح فکر و انرژی ای شبیه خودشان دارند، می افتند، با شدت بیشتری کار می کنند و جلو می روند. به خاطر همین هم هست که توصیه می کنند برای ورزش کردن، خاصه اگر ورزشی حرفه ای و سنگین باشد، سعی کنید یک یا چند پایه و یار پیدا کنید.

 

6

اهرم موثر، می تواند یارگیری باشد و در میان این یاران همدل و همزبان و هم هدف بودن. وقتی که چنین یارانی کنار هم قرار می گیرند، سازمان و ارگانیسمی را تشکیل می دهند که انرژی ها و سطح آنها را چند برابر می کند. تاکید مذهبی هم داریم که دست خداوند، با جماعت است؛ یدالله مع الجماعه. درست مثل باتری هایی می ماند که کنار هم قرار می گیرند و با این کنار هم قرار گرفتن، می توانند لامپ های بزرگتری را روشن کرده و انرژی بیشتری را تولید کنند؛ در حالی که همین باتری ها، اگر تنهایی کار می کردند، در نهایت انرژی ناچیزی را تولید می کردند که با آن، حتی جلوی پای تان را هم نمی توانستید ببینید.

نیک بینی و مثبت اندیشی، حکم می کند که در هر چیزی، دنبال نکته ای مثبت بوده و از هر چیزی، برداشت و کارکردی مثبت را انتظار داشته باشیم. با چنین نگاهی است که اگر سراغ گروه ها و سازمان ها و ارگانیسم های اجتماعی برویم، می توانیم در دل آن ها، اهرم هایی را مشاهده کنیم، که می توانند راهی برای رسیدن به موفقیت باشند. متاسفانه بیشتر جمع ها و گروه هایی که در آنها عضو هستیم، یا جهتی مثبت و هدفمند ندارند، یا خنثی هستند و ما را به جایی نمی رسانند. کمتر اتفاق می افتد که آگاهانه عضو گروهی شویم که قرار است ما را به هدفی خاص و مشخص برساند.

 

7

قرارمان نیک اندیشی و مثبت نگری بود، نه؟ گروه ها و سازمان ها از این رو شکل گرفته اند که انسان، موجودی اجتماعی است و چون موجودی اجتماعی به شمار می رود، پس به طریق اجتماعی و جمعی، بهتر می تواند به هدف هایش جامه عمل بپوشاند. جهان صنعتی و جهان نو، از این رو شکل گرفت که تولید کردن را، تخصصی کردند و دیگر مثل گذشته، هر چیزی را، یک نفر به تنهایی تولید نمی کرد و هر کسی، تنها بخشی از کار تولید را بر عهده می گرفت. اما خط تولید، وقتی شکل گرفت که هر کسی، در قسمتی می ایستاد و بخشی از کار را انجام می داد و به این ترتیب، سرعت کار به شدت بالا می رفت.

گروه و گروه گرایی، اگر با این اندیشه دنبال شود، بدون شک نقش همان خط تولید را بازی خواهد کرد؛ خط تولیدی که خروجی آن، انرژی های بسیار خواهد بود، انرژی هایی که گاه، حتی باعث انجام کارهایی توسط افراد می شوند که دیگران را به حیرت و بهت وادار می کند. گاه انسان هایی که بین گروه ها و افرادی شبیه خودشان قرار می گیرند، حتی با شدتی کنترل نشده به سمت موفقیت و پیشرفت گام بر می دارند و همه این ها، نشانگر قدرت اهرم دیگران است. دیگران، درست است که گاهی می توانند ما را محدود کنند، اما اگر نگاه فرصت خواهی در میان باشد، می تواند از این محدودیت، اهرمی برای موفقیت بسازد؛ اهرمی که شدت عمل و عمق عمل را را افزایش می دهد تا رسیدن به سرمنزل مقصود. امتحانش نمی کنید؟  

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی